تاريخ انتشار: 24 تير 1390 ساعت 16:38:13
شوکران ! غزلی تقدیم به پیشگاه امام غایب از نظر

دوش ، خواب خم ابروی تو بیدارم کرد فاش گویم که متاع تو خریدارم کرد محو آن ساحر طنّاز چلیپا بودم طرّه ای مشک فشان آمد و هوشیارم کرد به چه حاجت پی آهنگ مسیحا بروم دم تو در گذر صومعه بیدارم کرد تا شدم غوطه ور اندر صدف خواب و خیال که نسیمت حذر از پرده ی پندارم کرد سوی میخانه شوم جام بلورین شکنم لب تو از می و از میکده بیزارم کرد بدرم خرقه ی درویشی و فریاد کنم ایّها النّاس حزین بودم و تیمارم کرد راز گفتی و به اذن تو لب از لب بستم شرط اسرار مگو ، مُهر به گفتارم کرد دل گل افشان کن و یکبار دگر جلوه گشا از خود آزاد شدم ، یاد گرفتارم کرد نام بردم به تمنّا برِ سر دفتر عشق خیل عشّاق جوان نقطه ی پرگارم کرد دل تنهای (مهاجر) ز سرایت مرهان شوکرانی است جهان بی تو دل آزارم کرد **علي اكبر پور سلطان(مهاجر)** ( استفاده با ذکر نشانی سایت http://www.fajr57.ir/ جایز است )

   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=968
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.