و يا نام آن چيز ديگري است !! جوامعي كه بحرانهاي عظيم اجتماعي را سپري كرده يا حتي وقوع مسائل اجتماعي را محتمل ميدانند، معمولاً اقدامات احتياطآميز، آرامبخش و سياستگذاريهاي مبتني بر گرهگشايي و حل مسائل اجتماعي را در پيش ميگيرند. نظام تدبير حكم ميكند كه شرايطي مهيا شود تا ضمن پيشگيري از ايجاد تنشهاي جديد، از حالت بحراني كاسته شده و امنيت رواني تعميم يافتهاي رواج يابد. حتي در اقدامي هوشمندانهتر علتهاي موجده بحرانهاي اجتماعي شناسايي شده، يك به يك مورد واكاوي قرار گرفته و براي هر كدام سياستگذاري و برنامهريزيهاي غيرتحريككننده و اثربخش انجام شود. تحليل رخدادهاي سال گذشته و نتايج سنجشهاي كمي و كيفي نشان ميدهد در شرايط فعلي نيازمند دو سياستگذاري اقتصادي و اجتماعي به موازات يكديگر هستيم. سياست رفاهي كه از سقوط طبقات به لحاظ معيشتي پيشگيري كرده و از آن مهمتر، سياستگذاري اجتماعي فرهنگي آرامبخش و دغدغهزدايي از زندگي اجتماعي، دنبال شود. اما متاسفانه به جاي اين سياستگذاريها، گويي سياستهاي معكوس در حال اتخاذ است. در هر سيستم هوشمندي، سياستگذار بر آن ميشود كه در چنين شرايطي، با اتخاذ سياستهاي درست، اقدام به ارسال سيگنالهايي نمايد كه احساس شود ارادهاي قوي درصدد حل و فصل مسائل وجود دارد و از اين طريق، كورسوهاي اميد به آينده را به روزنههايي بزرگ تبديل كنند. به اعتقاد من، در شرايط ايران امروز، مهمترين سيگنالها ميبايست در حوزههاي اجتماعي و فرهنگي صورت گيرد. جامعه بايد در فرآيند زندگي اجتماعي خود بيش از گذشته احساس آرامش داشته باشد. در روزهاي اخير، چندين اتفاق پيدرپي باعث ايجاد موجي از بياعتمادي و ناامني رواني در جامعه - به خصوص در ميان روشنفكران و كنشگران اجتماعي فرهنگي- شده است. نگاه كنيد به اقداماتي كه اخيرا در خصوص خانه انديشمندان علوم انساني صورت گرفت و در جامعه علمي بازتاب بسيار گستردهاي داشت.
من فكر ميكنم بسياري از اقدامات از جمله اين اقدام نه ضرورتي داشت و نه شيوه انجام اين امر درست بود. در صورتيكه صداهاي به گوش رسيده از خانه انديشمندان علوم انساني، صداهايي مياندارانه و ميانجيگرانه بوده و اين مكان، محلي براي گفتوگو، كاستن از تنشها، ايجاد آرامش و حل مسائل اجتماعي با شيوهاي تعاملي و گفتوگو مدارانه بود. در يك سيستم هوشمند، دهها مورد از خانه انديشمندان علوم انساني در چنين شرايطي تاسيس و موجباتي فراهم ميشد تا در آن به گفتوگو بپردازند. در موردي ديگر، ميتوان به مسائل انتخابات اتاق بازرگاني اشاره كرد. پس از ريخته شدن آرا به صندوقها، رسانههاي دولتي، يك جريان سياسي عمده و همچنين تعدادي ازنمايندگان مجلس شوراي اسلامي همگي به يكباره بر عليه يك انتخابات موضع ميگيرند و خواهان ابطال آن ميشوند.
اين كنش، تاثير بسيار منفي بر اعتماد عمومي و همچنين سرمايه اجتماعي صنعتگران و بازرگانان خواهد گذاشت. از سوي ديگر، متاسفانه اين روزها اخبار بسيار زيادي از رد صلاحيت كردنها در مورد سازمانهاي مردم نهاد و خيريهها نيز به گوش ميرسد. در اين مورد هم گويي نوعي برنامهريزي صورت گرفته كه نهادهاي اجتماعي و سرمايه اجتماعي افقي كه در قالب نهادهاي خيريهاي و سازمانهاي مردم نهاد به وجود ميآيد به گونهاي مسالهدار و نااميد شوند. همچنين به اين موارد اضافه كنيد اخراجهايي كه به بهانههاي مختلف در دانشگاهها صورت ميگيرد؛ اساتيدي كه به هيچوجه نه داراي مساله خاصي بوده و نه از نظر علمي رتبه پاييني داشتهاند خصوصا در رشتههاي علوم انساني و علوم اجتماعي در حال حذف از دانشگاهها هستند. هر روز از يك دانشگاه، چنين اخباري به گوش رسيده و مايه تاسف اساتيد و دانشجويان ميشود. من معتقدم و قبلاً هم نوشتهام كه در سه سياست نيازمند اصلاحات هستيم: سياست خارجي، سياستهاي اقتصادي و معيشتي و سياستهاي اجتماعي. امروز بدون ترديد اولويت با سياست اجتماعي است. راه اصلاح اقتصادي از سياست خارجي خواهد گذشت و به اعتقاد من راه اصلاح هر دو سياست خارجي و اقتصاد بدون گشايشهاي اجتماعي و سياستهاي اجتماعي فرهنگي مناسب و نوعي همراه كردن جامعه از طريق افزايش اعتماد در جامعه، امكانپذير نيست. سرمايههاي اجتماعي، سرمايههاي انساني، سرمايههاي نمادين سازمانهاي مردم نهاد و اساتيدي كه ميتوانند به رغم داشتن نقدها در درون ايران گفتوگو كنند ؛ بايد گرامي داشته شوند. اماكن اثرگذاري همچون خانه انديشمندان را نه تنها تعطيل نكنيم بلكه دهها خانه انديشمندان جديد براي نقدواصلاح ايجاد كنيم. چنين روشي ميتواند متضمن آرامش و سعادت باشد. بايد جامعه را به سمتي ببريم كه احساس آرامش از عدم دخالت در حوزه عمومي و خصوصي در آن گسترش يابد.
با نگراني تمام، شاهد اجراي سياستهاي معكوس هستيم. نميدانم بايد نامش را بيسياستي گذاشت؛ يا عدم درك درست شرايط يا نام آن، چيز ديگري است؟
|