پوست خربزه حجاريان چند روز قبل از انتخابات دوم خرداد 76 مرحوم گلآقا جملهاي تاريخي خلق كرد. او در اين جمله تاريخي درباره سرنوشت انتخابات با اشاره به دو كانديداي اصلي نوشت: «بنويسيم خاتمي، بخوانيم ناطق.» همان روزي كه اين جمله در جامعه پيچيد، طومار انتخابات هم در هم پيچيده شد. ديگر مهم نبود نام چه كسي از صندوق در ميآيد. حتي اگر خاتمي شكست هم ميخورد، چنين القا شده بود كه او برنده بوده و آرائش به نام ناطقنوري خوانده شده است. هر چند برخورد هوشمندانه آقاي ناطقنوري از تلخي آن شكست به مذاق جناح راست كاست و چپهاي افراطي را خلع سلاح كرد اما ارزش عبارت ابداعي گل آقا پايدار ماند. در آن مقطع جناح راست كه بعدا اصولگرا ناميده شد سپر انداخت، چون با وجود برخورداري از توان برتر سياسي- رسانهاي در برابر جنگ رواني حريف حرفي براي گفتن نداشت. در روزهاي اخير آقاي سعيد حجاريان در مصاحبهاي، همان نقش گل آقا در ايجاد جنگ رواني را زنده كرد. جناح اصلاحطلب كه به نظر ميرسد مدتها در افسردگي به سر ميبرد و در برابر ما اصولگراها از قدرت مانور سياسي برخوردار نيست، با اين مصاحبه جاني تازه پيدا كرد. اين جان تازه به خاطر محتواي سخنان او نبود، زيرا جز يكي، دو نكته (ازجمله استعفاي آقاي رييسي) حرف تازهاي نداشت. اما او توانست يك زمين بازي براي طرف مقابل تعريف كند و حريف را به داخل زمين خود بكشاند. از طرفي حجاريان با مصاحبه خود، آن بخش از اصلاحطلبان معتدل كه به مشاركت نسبتا جدي در انتخابات معتقد هستند را ، وارد بازي خودخواستهاش كرد. حال آنكه برخورد منطقي اصولگرايان ميتوانست ميدان بازي او را محدود كند و فرآيندي را بسازد كه احتمال همگرايي اصلاحطلبان با ايده و روش انتخاباتي وي را تضعيف كند. واكنش حرفهاي به سخنان حجاريان، ميتوانست و شايد همچنان بتواند اختلافات موجود ميان اين جناح را عميقتر سازد و گفتمان حجاريان را از تبديل شدن به گفتمان غالب دور سازد. اصلاحطلبان كليدواژههايي مانند نظارت استصوابي، ردصلاحيت توسط شوراي نگهبان، مهندسي انتخابات و... را به عنوان حربههاي تبليغاتي مرتبا تكرار ميكنند. نتيجهاي كه از اين تكرار ميخواهند بگيرند، بيفايده بودن حضور اصلاحطلبان و بيثمر بودن مشاركت شهروندان در انتخابات است. طبيعتا هر دفاع بد از عملكرد نهادهاي سياسي و نظارتي در انتخابات، پاس گل دادن به آنهاست. اصلاحطلبان تاكيد ميكنند اتفاقات پاييز 1401 ميزان اعتماد به سيستم سياسي را كاهش داده. خب در چنين شرايطي هرگونه دفاع اصولگرايانه از رفتار دستگاههاي دخيل در آن اتفاقات، آب به آسياب اصلاحطلبان ميريزد. همچنين دفاع غيرمنطقي از دولت مستقر كنوني با وجود ضعفهاي جدي و متعدد، دست اصولگرايان را خاليتر ميكند. كوتاه سخن آنكه ما اصولگراها روي پوست خربزهاي كه آقاي حجاريان زير پاي ما انداخته است سر خوردهايم. اگر حواسمان را جمع نكنيم ممكن است باز هم اين اتفاق تكرار شود. روشهاي كهنه و پوسيده رسانهاي كه تاكنون در پيش گرفتهايم، آوردهاش همين وضعيتي است كه الان با آن روبهروييم. چارهاي نداريم جز آنكه انتقاد از روشهاي نادرست شوراي نگهبان، دولت و... را هوشمندانه و قبل از آنكه به مركبي براي رقيب تبديل شود، نزد افكار عمومي مطرح كنيم. سياستورزي حرفهاي آداب دارد. بايد آن را آموخت و به كار بست. مهمترينش فعال بودن و غيرمنفعل بودن است. بازي اول را باختهايم. برويم براي بازيهاي بعدي.
*اعتماد
|