سرگشتگي در سراب در سوره نور، در قرآن مجيد دو تابلو يگانه و هر دو بينظير در متون الهي و نيز ادبيات ترسيم شده است. تابلو نور، همان آيه نور كه خداوند روشنايي آسمانها و زمين است و تابلو ظلمات كه لايههاي تاريكي بر هم پوشيده و انباشته شدهاند و تمثيل كسي كه در درياي تاريكي و سياهي و ستم غرق شده است، وقتي دستش را از لابهلاي امواجي از جنس تاريكي بيرون ميآورد، كسي او را نميبيند! نميتواند ببيند. تصوير تاريكي به عنوان مكمل تصوير و تابلو سراب مطرح شده است. كساني كه كارنامه اعمالشان مانند سرابي در بيابان و خشكزار است. سرابي كه انسان تشنه سرگشته آن را آب ميپندارد؛ اما هنگامي كه به سراب نزديك ميشود، ميبيند بازتاب شعاع آفتاب در نمكزار است. اما خدا را ميبيند!
اين كارنامه كساني است كه خود را محور قرار دادند و با تكاپو در دنياي خود دويدند و خويش را ميزان و معيار دانستند و در خانه غرور بهسر بردند. سازمان مجاهدين خلق، چنين طبيعت و ماهيت و سرنوشتي يافته است. مشكل بنيادين سازمان از روزي آغاز شد، كه گمان ميكردند، رهبران انقلاب در كشور ما آنان هستند و رهبري انقلاب حقّ آنان است و ديگران، بر امواج سوار شدهاند و به زودي موجسواران ميروند و سازمان مجاهدين بر قدرت و حكومت مسلط ميشود. از شرايط جنگ و اختلافات عميق سياسي بين رييسجمهور وقت ابوالحسن بني صدر و امام خميني و ياران ايشان و مجلس شوراي اسلامي استفاده كردند، گمان ميكردند ميتوان با موج بني صدر به مقصد رسيد. نرسيدند، در سي خرداد ۱۳۶۰، مبارزه مسلحانه و تروريسم گسترده را آغاز كردند. در كوچه و خيابان، هر كسي را كه نشانه يا سيمايي حزباللهي داشت، ترور كردند. امامان جمعه، شهيدان مدني و قاضي و دستغيب و صدوقي و اشرفي اصفهاني ترور شدند. هفتم تير ماه سال شصت، با انفجار حزب جمهوري اسلامي بيش از هفتاد نفر از وزيران و نمايندگان مجلس و در راس آنان آيتالله سيدمحمد بهشتي را شهيد كردند. هشتم شهريور همان سال شهادت رييسجمهور محمد علي رجايي و نخستوزير محمد جواد باهنر اتفاق افتاد. سال شصت سال غريبي بود. سازمان مجاهدين با خطمشي مبارزه مسلحانه، پيروز نشدند، از صحنه سياسي كشور حذف شدند. اشتباه دوم استراتژيك سازمان، اتحاد با رژيم عراق بود. سازمان تحت فرمان صدام و دستگاه امنيتي عراق قرار گرفت. ارتش آزاديبخش تشكيل داد. به ارتش و سپاه ايران حمله ميكرد. حتي در نهضت انتفاضه مردم عراق در كردستان و جنوب عراق در كنار ارتش بعثي، به كشتار بيرحمانه و پرقساوت مردم عراق پرداختند. جنگ تمام شد و آنان كه گمان ميكردند، ميتوانند با عمليات فروغ جاودان، فروغي بيابند و جاودانه شوند، در ظلمات غرق شدند و در سراب توهم و خيالزدگي سرگشته گشتند.
اشتباه استراتژيك سوم، سازمان، بعد از كوچ به آلباني و تشكيل كمپ اشرف ۳، فعاليت و عمليات در هماهنگي با اسراييل بوده است. اين سرفصل، از سازماني كه با آموزش نظامي در پايگاههاي الفتح، رهبرانش مبارزه را شروع كرده بودند تا تبديل شدن به عامل و ابزار براي ترور دانشمندان هستهاي ايران، داستان غريبي است.
در چنين حال و هوايي سازمان كه معمولا هر ساله با كارناوال پاريس، چندين هزار نفر را جمع ميكردند، از اتباع غيرايراني سياهي لشكر فراهم ميآوردند. از شخصيتهاي سياسي معمولا سابق دعوت ميكردند. پولپاشي ميكردند.
جان بولتون به آنها وعده ميداد كه سال آينده در تهران! تركي فيصل ميگفت: «اي بيوه مرحوم رجوي، من در اسقاط نظام با شما همراه هستم!»
ناگاه در سي خرداد امسال با سه پديده بسيار مهم روبهرو شدند:
يكم: وزارت كشور فرانسه اعلام كرد كه برنامه تظاهرات روز دهم تير ماه (اول جولاي) سازمان نميتواند برگزار شود.
دوم: در شوك اعلام ممنوعيت تظاهرات پاريس بودند كه در روز سي خرداد، در روز سهشنبه هفته پيش، ۱۰۰۰ نفر از نيروهاي ويژه پليس آلباني به كمپ اشرف حمله كردند. چنانكه در بيانيه شوراي مقاومت سازمان آمده است، يك نفر از اعضاي سازمان كشته و ۱۰۰ نفر مجروح شدهاند كه حال چندين نفر وخيم است. كمدها و كامپيوترها را شكستند و هفتاد نفر را بازداشت كردند.
سوم؛ در شوك حمله پليس آلباني بودند و در بيانيه شوراي مقاومت در روز سي خرداد ۱۴۰۲، از دولت امريكا تمناي مداخله و تضمين امنيت ساكنان كمپ اشرف را كردند كه ناگاه سخنگوي وزارت خارجه امريكا شوك سوم را وارد كرد. سخنگو اعلام كرد كه «دولت امريكا سازمان مجاهدين را يك جنبش اپوزيسيون دموكراتيك كه شايستگي نمايندگي از طرف ملت ايران را داشته باشد، نميشناسد و از حق دولت آلباني براي تحقيق درباره فعاليتهاي غيرقانوني در خاك خود حمايت ميكند.»
يعني همان سرگشتگي در سراب! چرا ورق برگشت و بخت سازمان چنين واژگونه شده است؟!
*اعتماد
|