مهندسی معکوس در تعامل با طالبان «آب رودخانه هیرمند در زابل که دو سه هفته جریان یافته بود، اخیراً باز قطع شده و مشکلات جدیدی برای مردم به وجود آورده. ایران به سازمان ملل از تخلف طالبان در اجرای قرارداد با ایران که ملزم است حداقل در ثانیه 26 مترمکعب آب رودخانه به ایران بفرستد شکایت کرده. طالبان هم جواب دادهاند که در اثر خشکسالی آب از سرچشمه کم شده و خود افغانستان هم مشکل دارد.»
این مطلب، بخشی از خاطرات آیتالله هاشمی رفسنجانی مربوط به فروردین سال 1380 است، کتابی که در دست تدوین است تا به عنوان بیست و یکمین جلد از خاطرات روزنوشت این رجل کمنظیر سیاسی تاریخ معاصر ایران چاپ و منتشر شود.
اهمیت این مطلب در اینست که به روشنی نشان میدهد طالبان همواره نسبت به دادن حقابه ایران از هیرمند برخورد منفی داشتند و حاضر نبودند به قانون تمکین کنند. واقعهای که در خاطرات 1380 آیتالله هاشمی رفسنجانی آمده، مربوط به دوران حاکمیت طالبان بر افغانستان است که از سال 1375 تا 1380 به مدت 5 سال طول کشید. در آن دوران نیز این گروه متحجر و تکفیری، مرتکب قتل بسیاری از مردم افغانستان، فعالان سیاسی این کشور و حتی دیپلماتهای کشورهای دیگر و خبرنگاران که مصونیت دارند شدند و پایههای حاکمیت خود را بر خونریزی، تضییع حقوق مردم، سلب آزادیهای مشروع، کوچهای اجباری و تبعیض بنا کردند. به شهادت رساندن دیپلماتهای ایرانی شاغل در سرکنسولگری ایران در پیشاور، خبرنگار ایرانی محمود صارمی و حجتالاسلام عبدالعلی مزاری رئیس حزب وحدت اسلامی افغانستان از جمله جنایات طالبان در آغاز تسلطشان بر افغانستان بود. آنان، این جنایات و حقکشیها را در آن دوران نیز زیر تابلوی «امارت اسلامی افغانستان» مرتکب شدند، همان تابلوئی که در دو سال اخیر و در دور دوم سلطهشان بر این کشور باز هم بالا رفت و زمینه را برای ارتکاب جنایات جدید و تکرار حقکشیها بار دیگر فراهم ساخت. آنچه در این میان موجب تعجب است، اینست که عدم تغییر تابلو، رفتارها و اعتقادات این گروه نتوانسته عدهای را از خواب سنگینی که گرفتارش شدهاند بیدار کند و فریب چربزبانیهای آنان را نخورند و آب تطهیر بر پیکرهای تغییر نکردهشان نریزند!
اکنون که 22 سال از ماجرای خودداری طالبان از دادن حقابه هیرمند به ایران و شکایت ایران به سازمان ملل میگذرد، این امتناع باز هم وجود دارد. حکومت طالبان در نیمه دوم سال 1380 با حمله ارتش آمریکا به افغانستان ساقط شد و سران این گروه بعد از سالها متواری بودن در کوههای پاکستان و افغانستان، سرانجام به این نتیجه رسیدند که با آمریکا برای بازگشت به قدرت به توافق برسند. این توافق با وساطت پاکستان و قطر به معاهده دوحه منجر شد که براساس آن آمریکا اجازه داد حکومت اشرف غنی سرنگون شود و حکومت طالبان جای آن را بگیرد. این تبانی، به سرعت اجرائی شد و در 25 مرداد 1400 طالبان کابل را تصرف کرد و نیروهای نظامی آمریکا به تدریج از افغانستان خارج شدند. طرفه اینکه براساس همان معاهده دوحه، قرار شد نام این فعل و انفعالات «شکست آمریکا در افغانستان» گذاشته شود تا طالبان «قهرمان» جلوه کند. و طرفهتر اینکه در ایران هم کسانی که از پشت پرده تبانی آمریکا و طالبان اطلاع داشتند از این فعل و انفعالات به «شکست آمریکا در افغانستان» یاد کردند و طالبان متحجر تکفیری را «جنبش اصیل» نامیدند و برای جا انداختن این دروغ بزرگ، تمام امکانات رسانهای خود را بکار گرفتند.
حالا که طالبان به خواسته قانونی مسئولین ایرانی جواب سربالا میدهد و حتی حاضر نیست هیات کارشناسی ایرانی را برای راستیآزمائی ادعای خشکسالی و بیآبی هیرمند به افغانستان راه بدهد، اصحاب تطهیر دچار انفعال شدهاند اما هنوز هم حاضر نیستند از مسیر نادرستی که طی کردهاند برگردند. کنار هم قرار دادن تجربه 22 سال قبل عملکرد طالبان با آنچه امروز انجام میدهد، ایجاب میکند مسئولان ایرانی به مهندسی معکوس در تعامل با این گروه غیرقابل اعتماد و غیرقابل تطهیر روی آورند. سیاست دقیق و حساب شده مهندسی معکوس ایجاب میکند تمام امتیازات داده شده به طالبان پس گرفته شوند و سرنوشت این گروه بیگانه از مردم به خود مردم افغانستان سپرده شود.
*جمهوری اسلامی
|