احمد مسجدجامعی وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی در برنامه «حضور» در حسینیه جماران با اشاره به مشی فرهنگی حضرت امام (ره) خاطرنشان کرد: امام یک شخصیت فرهنگی بود و حوزهاش هم وسیع بود؛ برجستگی ایشان فقط به جهات فقهی نبود. خاطرم هست که در همین مناسبتها برخیها که به لحاظ نگاههای سیاسی، با امام فاصله داشتند به جنبه حِکمی ایشان تأکید میکردند. افراد صاحبنظری هم بودند و میگفتند ایشان به لحاظ حِکمی فرد برجستهای است که میشود حتی در قرنهای بعد هم برای او مراسم گرفت و افکارش را بازخوانی کرد.
پایگاه خبری جماران: وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه باید نگاهها و دیدگاههای مختلف را به رسمیت بشناسیم، گفت: وقتی دیانت و تقوا بخواهد حرف اول را بزند، فاصلهها اینقدر زیاد نیست. یعنی احترامها باید رعایت شود. این ریاکارانه است که بگوییم ما عین شما هستیم یا شما عین ما هستید.
به گزارش جماران، «حضور» در برنامه جدید خود در آستانه ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، میزبان دکتر «احمد مسجدجامعی» از چهرههای شناخته عرصه فرهنگ کشور بود. مسجدجامعی که علاوه بر تصدی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاون وزیر فرهنگ و عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز بوده است، در گفت و گو با «محمدحسین رنجبران» به واکاوی اندیشههای امام روحالله به حوزه فرهنگ پرداخت.
روحانیون قدیمی شأن یکپارچهای داشتند
مسجدجامعی با اشاره به مشی روحانیت در پیش از انقلاب اظهار داشت: در قدیم به شکل امروزی، قشربندی و طبقهبندی بین روحانیون نبود و روحانیون قدیمی یک شأن یکپارچهای داشتند و در مسائل شریعت همه از هم پشتیبانی میکردند. در گفتارهایشان هم این را میبینید. مثلاً در گفتاری که حضرت امام نسبت به سایر مراجع دارند، یا مراجع نسبت به ایشان داشتند، این یکپارچی و وحدت را میبینید. البته این فاصلهگذاریها را اهل سیاست کردند.
بعد از انقلاب فاصله روحانیت با مردم بیشتر شده است
وی افزود: امثال آقای دستغیب و آقای مدنی دومی ندارند؛ اینها روحانیون ما بودند که پیشتاز و انقلابی بودند و به عرصه میآمدند و مردم هم پشت سر اینها میآمدند. مردم سالهای سال اینها را به تقوا و علم میشناختند و حضور اینها خیلی تأثیرگذار بود.
امام یک شخصیت فرهنگی بود/ امام؛ حکیمی که میشود قرنها از او سخن گفت
مسجدجامعی با اشاره به مشی فرهنگی حضرت امام (ره) خاطرنشان کرد: امام یک شخصیت فرهنگی بود و حوزهاش هم وسیع بود؛ برجستگی ایشان فقط به جهات فقهی نبود. خاطرم هست که در همین مناسبتها برخیها که به لحاظ نگاههای سیاسی، با امام فاصله داشتند به جنبه حِکمی ایشان تأکید میکردند. افراد صاحبنظری هم بودند و میگفتند ایشان به لحاظ حِکمی فرد برجستهای است که میشود حتی در قرنهای بعد هم برای او مراسم گرفت و افکارش را بازخوانی کرد.
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: ایشان حتی در امور جدید هم اینطور بود. برخی از کسانی که از خارج از صنف روحانیون هستند و خارج از ایران هم بودند و زاویه هم داشتند، در دیدار با حضرت امام، از میزان آشنایی امام با حوزه فرهنگ و هنر و به خصوص ادبیات متعجب بودند. آنها امام را یک آخوند با طراوت اهل ادب و شعر و فرهنگ و گفت و گو دیده بودند.
امام اهل رمان بود و شوهر آهوخانم را هم خوانده بود
مسجدجامعی با اشاره به اشراف امام به حوزههای جدید فرهنگ بیان داشت: امام به حوزههای جدیدتر و در ادبیات روز هم توجه داشتند. مثلاً همین رمان «شوهر آهوخانم» را شاید کمتر کسی توجه داشته که ایشان اهل رمان هم بوده و این کتاب را خواندهاند. ایشان اهل رمان هم بوده و به نظرم در صحبتهایشان هم بود.
رمان خواندن در بین علما باب بوده است
وی ادامه داد: البته این رمان خواندن باب بوده است. خاطرم هست در گزارشی درباره آقای خاتمی امام جمعه یزد و اردکان خواندم که دختر ایشان گفته بود من کتاب «چشمهایش» بزرگ علوی را میخواندم. وقتی پدرم را دیدم، کتاب را به نحوی پنهان کردم. پدرم گفت کجای کتابی؟! یعنی از چنین کتابی اطلاع داشت.
رمانهای ادبیات کلاسیک در بین کتابهای آقانجفی مرعشی
این چهره شناختهشده فرهنگ گفت: حتی در کتابخانه آقانجفی مرعشی، بخشی وجود دارد که مربوط به کتابهاییست که ایشان خوانده و در بین آنها، رمانهای کلاسیک هم هست؛. یعنی روحانیت آن موقع افرادی مانند آقانجفی مرعشی بودند که هر چند جنبههای دیگر در آنها مشهود بود ولی اهل این نوع ادبیات هم بودند.
وی افزود: در کتابخانه مسجد لرزاده که میرزا علی آقای فلسفی امام جماعتش بود، مملو از کتابهای داستان و رمان بود. کتابخانه زیرنظر آقاعبدالله پسر ایشان اداره میشد. انتشارات جیبی که آن موقع کتابهای کلاسیک غربی را با ویرایش خوب و استاندارد ارائه میکرد، کتابهایش آنجا در دسترس بود.
شعر و ادب و مسائل اجتماعی دغدغه روحانیت قدیم بود
مسجدجامعی بیان داشت: اینکه میگویم جامعیت فرهنگی داشتند، یعنی فراتر از فقه و حوزه، شعر و ادب و مسائل اجتماعی در حوزه آخوندی آن موقع بود و طبیعی هم هست. چون بالاخره همه که مثل هم نیستند و خوب است که به این اختلافات و تفاوت نگاهها احترام بگذاریم. اینها مانع از همدلی نمیشد.
وی افزود: مثلاً همین مسجد جامع تهران۶ـ۷ شبستان داشت که در هر شبستان یکی از علمای تراز اول آن موقع درس و بحث و اقامه جماعت داشت. یک فضایی بود که هیچ کس نمیگفت چون آنجا هست، این آقا نباید باشد. مشیشان هم با هم فرق داشت؛ ولی هر کدام از اینها به یکدیگر احترام میگذاشتند و با هم ارتباط داشتند.
تنوع دیدگاه باعث میشد که افراد حق انتخاب داشته باشند
مسجدجامعی بیان داشت: یادم هست شبهای احیا افرادی میآمدند جلسه آقای استرآبادی؛ شب جمعه به درس آقای دیگری میرفتند و یک جور حق انتخاب داشتند و این علما هم با هم اختلافی نداشتند. اینها برای اعتلای دین حرکت و کار میکردند و همه هم محترم بودند. این تنوع باعث میشد که افراد حق انتخاب داشته باشند. یعنی هر کسی با رویکرد و فهم خودش، این افراد را انتخاب کند و اینها هم یکدیگر را تأیید و پشتیبانی میکردند.
بعد از انقلاب روحانیت تکبعدی شد
وی تصریح کرد: آن موقع مقدسها، آخوند خودشان را داشتند و روشنفکران آخوند خودشان را؛ اهل حکمت، آخوند خودشان را داشتند و انقلابیها، اهل کتاب و مطالعه هم آخوند خودشان را داشتند و همه اینها برای اعتلای دین با هم گفت و گو و بحث میکردند. یعنی هر کسی را به بهانهای به دین وصل میکردند.
مسجدجامعی گفت: اختلافات طبیعی است. اما یک تصمیم کلان که پیش میآمد که بگویند این اتفاق باید بیفتد، همه با هم اجماع میکردند و همه اطلاعیه و بیانیه میدادند که مثلاً چون آقای خمینی مجتهد جامعالشرایط است، باید از ایشان حمایت کرد؛ وگرنه اختلاف نظر در آراء و مجتهدات و گفتهها وجود داشت. و خیلی هم مثبت بود. به راحتی هم گفته نمیشد که کسی را کنار بگذارید.
ملاک که تقوا و دیانت باشد، فاصلهها معنایی ندارد
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی اظهار داشت: اینکه این فاصله از کجا شروع شده است را نمیدانم ولی وقتی دیانت و تقوا و اینها بخواهد حرف اول را بزند، فاصلهها اینقدر زیاد نیست. یعنی احترامها باید رعایت شود. این ریاکارانه است که بگوییم ما عین شما هستیم یا شما عین ما هستید. برای همین افرادی که خیلی ریا میکنند، یکدفعه ۱۸۰ درجه تغییر میکنند. باید نگاهها و دیدگاههای مختلف را به رسمیت بشناسیم.
علمای ما کتابهایی خواندند که از نظر عدهای غیرقابل چاپ است!
مسجدجامعی گفت: اینهایی که عرض میکنم روایت واقعی است. مثال مسجد لرزاده فقط یکی از آنهاست وگرنه مسجدهای دیگر هم اینطوری بود. همین رمانی که آقای مرعشی خوانده و مطالبی که آقای جعفری آورده است، را ببینید بعدها چه بلوایی به پا کردند که چرا اینها مجوز گرفته و چاپ شده است. یعنی شما از آنها متدینتر هستید؟! شما از میرزا آقای فلسفی تنکابنی بهتر دین و مصلحت را تشخیص میدهید؟!
وی با بیان اینکه این تفکرات همیشه بوده، افزود: اصلاً الان میشود کسی جرأت کند بگوید هشتاد درصد آثار منتشر شده حوزه ادبیات خلاف اخلاق است! شما کجا نشستید که برای هشتاد درصد نویسندهها و ناشرها دارید تکلیف تعیین میکنید؟! شما در نقدهایت نمیتوانی ۴ تا جمله را درست بنویسی و فعل و فاعل و مفعول را در جای خودش بیاوری! خب این معلوم است که برخاسته از علم نیست.
مسجدجامعی خاطرنشان کرد: همین بینوایان؛ یک جوری اجماعی است ولی شما ببینید چه چیزهایی میگویند که اصلاً مگر میشود مجوز داد؟! یعنی میبینید انگار که همه کارهای برگزیده کلاسیک دنیا مسئله دارد و از طرف دیگر ۴ تا کار معمولی را بگوییم به به، از اینها بهتر نمیشود چون ما نوشتهایم! میخواهم بگویم فاصلهها اینقدرها هم زیاد نیست. ما فاصلهها را زیاد کردهایم. هر چه هم در هر حوزهای تحتالشعاع مسائل دیگر قرار بگیرد، بد میشود.
اینطور نیست که بگوییم امام آمد چیزهایی را گفت که هیچ فقیهی نگفته بود
وی درخصوص برخی فتاوای امام که به عنوان سنتشکنی ایشان در فقه یاد میشود، بیان داشت: اگر اغراقآمیز نگاهش نکنیم، سایر مراجع هم گفتهاند و ممکن است ما اطلاع نداشته باشیم. مثلاً آنجا که به فتوای امام ایراد میگیرند که این چیست، ایشان به قول آسید احمد خوانساری استناد میکند و با چه تعابیر بلندی هم از ایشان یاد میکند که ایشان قبل از من این را گفته است و شما ندیدهاید.
عضو اسبق شورای شهر تهران افزود: یا راجع به مسئله موسیقی که شما میگویید، فتواهای دیگری هم بوده که این مسئله در چارچوبهایی مشکل نداشته است. اینطور نیست که بگوییم امام آمد چیزهایی را گفت که هیچ فقیهی نگفته بود. نه؛ فقهای دیگر هم گفته بودند و خود امام هم استناد کردهاند؛ حداقل در مورد شطرنج.
مسجدجامعی ادامه داد: یادم است اوایل انقلاب عکس امام با بزرگ مسیحیان که به دیدار ایشان آمده بود را در مغازههایی که غذای آماده میفروختند، میزدند که بگویند این مغازه برای اقلیتهای دینی است. خب الان فتوای رهبری این نیست و دیگران هم این نیست که نمیشود غذاهاشان را نگیرید. بحث نجاست منتفی شده است و میگویند همه به طهارت اهل کتاب پاک هستند.
رهبری از نظر اشراف در حوزه رمان و قصه ویژه هستند
وی گفت: اینها چیزهایی است که طبعاً پیش میآید و متناسب با زمانه است. اینها منشأ این نیست که بگوییم یک اختلاف شدیدی پیش آمده است. بله بعضیها در حوزههایی اشراف بیشتری داشتهاند. مثلاً خود رهبری انصافاً اشرافی که در خصوص رمان و قصه دارند، در این موضوع ویژه هستند ولی آقای خمینی هم شوهر آهوخانم را میخوانده و یا آقای جعفری هم بینوایان را خوانده است.
مسجدجامعی با بیان مثال دیگری ادامه داد: آسید جواد علوی بروجردی، اخیراً خاطرهای از آقای طباطبایی نقل کرده است که آقای علامه مداح به منزل علامه طباطبایی میرود و شعری در مورد سیدالشهدا (ع) میخواند. علامه میپرسد این شعر را چه کسی خوانده؟ میگوید برای ایرج است. بعد علامه میگوید ـ به نقل ایشان ـ که من حاضرم ثواب همه آثارم را با این یک بیت شعر، جابهجا کنم. آن آقایی که آنجا بوده میگوید آقا این دیوان ایرج است. میگویند بله من دیوان ایرج را دارم و همه اشعار و زندگیاش را هم میدانم.
امام خمینی به مثنوی مسلط بود/ رهبر انقلاب «خانواده تیبو» را در دوران فراغتشان میخواندند
وی افزود: آقای خمینی به مثنوی خیلی مسلط بود و همه کسانی که با ایشان حشر و نشر داشتند، این را میدانند. ولی در تمام دورانی که ایشان سخنرانی کرد، به نظرم به جز یک بیت، اشعاری از مثنوی را نخوانده است یا شاید حتی یک مصرع باشد آن هم در شهادت آقای مطهری.
مسجدجامعی تصریح کرد: خود آقا در یکی از صحبتهایشان به [رمان] «خانواده تیبو» ترجمه نجفی اشاره کردند و گفتند که این را در زمان ۱۰ ـ ۲۰ دقیقه فراغت بین برنامههایم میخواندم. حالا یک مناسبتی پیشامد کرده و این را ذکر کرده است. بنابراین علمای ما با فرهنگ روز بیگانه نبودند. یعنی فقط فضای فقه و اختلاف فقها و آخوندهای انقلابی و غیرانقلابی نیست. اصلاً نباید اینطوری ببینیم.
فاصلهگذاریها ما را از اهداف فرهنگی انقلاب دور کرده است
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: ما یک فضای فرهنگی داریم که منشأ شکلگیری اتفاقات شد. مگر رادیو یا تلویزیون آن موقع دست ما بود ولی الان خیلی بد است که رادیو و تلویزیون دست ما است ولی حس میکنیم که آن فضا را نداریم. یک فضای معنوی در جامعه ما باید شکل بگیرد که یک مقدار زیادی فاصلهگذاریها مانع آن شده است. این فاصلهگذاریها را باید کم کنیم و اجازه دهیم افکار مختلف و تنوع فکرها در همین چارچوب بروز کند.
وی افزود: مثالهایی که برای شما زدم روشن میکند که همه اینها عالم دین بودند و دغدغه دین داشتند و از آن سو، اختلاف سلیقه و دیدگاه هم داشتند ولی پرچم یکدیگر را پایین نمیآوردند یا دیگری را از منبر پایین نمیکشیدند. همه با هم یکپارچه میشوند.
پیوند دادن عفاف با حجاب غلط است
مسجدجامعی با بیان اینکه پیوند دادن عفاف با حجاب غلط است، گفت: عفاف یک بحث است و حجاب یک بحث. قبول ندارم که بگویند کسی که حجاب ندارد، عفت ندارد. این حرف بدی است. حجاب یک مسئلهای است در جایگاه خودش ولی اینطور نیست که حجاب و عفاف را با هم پیوند بزنیم.
ما مسئله حجاب را یا سیاسی میکنیم یا انتظامی و امنیتی!
این چهره شناخته شده فرهنگی کشور تأکید کرد: حجاب یک چارچوبی دارد که باید در جایگاه خودش مطرح شود ولی اصلاً با عفاف در یک مقوله قرار نمیگیرند. با حجابهایی و بیحجابهایی هستند ولی آیا هر بیحجابی، بیعفاف است؟ آیا اصلاً میشود این حرف را زد؟ آن موقع هم من گفتم که این، نه یک مسئله سیاسی است و نه یک مسئله انتظامی و امنیتی است. این یک مسئله اجتماعی است ولی ما این را یا سیاسی میکنیم یا انتظامی و امنیتی میکنیم. این یک قاعده ثابتی ندارد؛ بلکه شرایط زمان و مکان دارد و نظرسنجی دارد.
عدهای نانشان در این بود که بگویند وضع خیلی خراب است و آمار غلط بدهند
وی ادامه داد: یادم میآید آن موقع عدهای نانشان در این بود که بگویند وضع خیلی خراب است و آمارهای مفصلی میدادند. ما بررسی کردیم دیدیم اصلاً این آمارها مخدوش است و تکرار شده است. یعنی از نوع تعیین جرم گرفته تا مراجع گزارشدهنده، یک مسئله از زوایای مختلف تکرار شده است.
مسجدجامعی بیان داشت: بنابراین تصمیم گرفتیم یک کمیته تشکیل دهیم تا این جرائم و آمارها را طبقهبندی و بازبینی کند. یعنی آن موقع هم حسم این بود که یک عدهای نانشان در این بود که دائم بگویند اوضاع بد شده است. به همین دلیل هم امام به حاج احمدآقا گفتند بروید گزارش بیاورید.
وقتی کار به لج بازی برسد، حل کردن مشکل سخت است
وی با بیان اینکه باید مسائل را واقعی ببینیم، اظهار داشت: وقتی مسائل را بزرگ میکنید به جایی میرسد که اصلاح آن سخت است. وقتی شما مسئله را به لجبازی و درگیری برسانید، حل کردن آن سخت میشود. نمیدانم آنهایی که میخواهند مسائل به درگیری و لجبازی برسد میخواهند چکار کنند!
دینداران با فحشا مخالفند نه سینما
مسجدجامعی در خصوص دیدگاه حضرت امام درباره سینما نیز بیان داشت: آن چیزی که مورد مخالفت همه دینداران بود، فحشا در هر شکل آن بود؛ چه در سینما و چه در غیر از سینما. برخی فکر میکردند سینما مساوی با فحشاست. اتفاقاً صحبتی که آقای خمینی کرد، خیلی مهم است. ایشان گفت فیلم «گاو» خوب است. یعنی در قبل از انقلاب هم کار خوب انجام شده است و اینکه قبل از انقلاب، روی همه کارهای فرهنگی خط میکشیم، اینطور نبود.
حرفی که امام در مورد سینما زد، در آن دوران خیلی مهم بود
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت: ما هنر، رمان یا کتاب قبل از انقلاب را نمیگوییم بد است؛ مگر اینکه در آن فحشا باشد. امام هم گفت سینما بد نیست؛ آن چیزی که بد است، فحشا است. این حرف خیلی چارچوب مشخصی دارد. در آن زمان این حرف خیلی مهم بود. چون آن زمان سینما را به عنوان نماد [فحشا] آتش میزدند؛ ایشان آن موقع کار مهمی کرد.
وی با تأکید بر اینکه از زبان هنر خیلی بهتر از این میشود استفاده کرد، افزود: همه جا ایران را به شعر و ادب و هنر میشناسند. نفت و پسته و قالیچه درجه بعدی است ولی در هر جای دنیا سعدی و حافظ را میشناسند. فرانسه هم یک خیابان به نام سعدی دارد. هر جایی بروید خیام را میشناسند. به نام ایران هم میشناسند. البته بعضیها را که دارند غارت میکنند.
مسجدجامعی ادامه داد: در زمانی که خیلیها سعی میکردند پا توی کفش سعدی کنند، امام این بیت را میسرایند که «شاعر اگر سعدی شیرازی است؛ بافتههای من و تو بازی است». و خود این شعر نشان میدهد که امام چقدر به ادبیات و معانی ادبی مسلط بوده است.
ریلگذاری فرهنگی را بزرگان ادب و فرهنگ انجام دادهاند/ ما باید در این مسیر از هنرمندان حمایت کنیم
وی خاطرنشان کرد: من در دوران وزارت، با هنرمندان نشست داشتم و گفت و گو و مذاکره میکردیم. چون اصلاً ریلگذاری را ما نباید انجام دهیم. این ریلگذاری برای سینما و هنر و فرهنگ ایران را بزرگان ایران انجام دادهاند. این را حافظ و سعدی و فردوسی انجام دادهاند. آنهایی که این کار را کردند، یک پایههای محکمی گذاشتند که ما باید آن را ادامه دهیم و روزآمد کنیم. برای اینکه روزآمد کنیم، خود اهل هنر خیلی بهتر از من به عنوان مدیر اجرایی کمک میکنند.
نباید به اهل هنر اینقدر سخت گرفت
وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد اسلامی با انتقاد از نگاه سختگیرانه به هنرمندان اظهار داشت: چطور یک هنرمند که دچار خطا میشود، شما اینقدر بزرگش میکنید اما اینهمه مدیران اجرایی کشور دارند خطا میکنند، غمز عین میکنید؟ نباید به اهل هنر اینقدر سخت گرفت. باید گفتگو و مذاکره و آنها را وارد کار کرد.
بعضیها نان به نرخ روزخور هستند/ من فکر میکردم تعامل و گفتگو با هنرمندان لازم است
وی افزود: بعضیها نان به نرخ روزخور هستند و به دلایلی این را بیش از این باز نمیکنم. ولی اگر فکر میکردم که خلاف سلسله مراتب کاری است، انجام نمیدادم. من فکر میکردم که همین تعامل و گفتگو و صحبت لازم است و اگر خطا بوده، خطا در ضمن کار اجرایی طبیعی است. نباید بر آن طرف میز اینقدر سخت بگیریم و از آن طرف دست خودمان را باز بگذاریم و هر کاری خواست بکنیم.
مسجدجامعی بیان داشت: میخواهم بگویم که باید به فضای فرهنگی و جامعه هنری و به دستاوردهایی که داشتیم، اعتماد کنیم. ما یک سینمای جدیدی را در دنیا تعریف کردیم خب چرا نباید از این دفاع کنیم. این هنر پشتوانه دارد.
وی گفت: من یکبار از یکی از برندگان جایزه نوبل که یک یونانی بود، همین را پرسیدم که شما فکر میکنید چرا هیچ جشنواره بزرگی در دنیا نیست که دو سه تا از کارهای ایران را نداشته باشد؟ در جواب من گفت برای اینکه شما یک ادبیات غنی و یک پشتوانه غنی دارید. چون سینما به متنش برمیگردد و متنش به فرهنگ و ادبیات و شعر برمیگردد. بنابراین ما باید به این میراث احترام بگذاریم.
نباید به جامعه فرهنگی توهین کرد/ اگر هم اشکالی هست زبانش این نیست
مسجدجامعی اذعان کرد: من فکر میکنم اصلاً نباید به جامعه فرهنگی توهین کرد یا آنها را کوچک شمرد. نباید جامعه فرهنگی را از عرصه فرهنگ و هنر کنار گذاشت. ما خیلی به جامعه فرهنگی و هنر باید بیش از این ظرفیت استفاده کنیم. مثلاً در صنعت میگویند جامعه کارآفرینان و چقدر احترام میگذارند. خب چرا هنرآفرینان نباید مورد احترام باشند؟. اگر سینمای ایران به اینجا رسیده، اینها کردهاند.
وی با ذکر خاطرهای بیان داشت: من مجموعهای را با عنوان اربعین چاپ کردم. همان سالی که داعش گفت ما زائران اربعین را میزنیم. ما که خواستیم برویم یکسری عکاس هم با ما آمدند. عدهای هم نیامدند. این کتاب عکس که چاپ شد، در یک جلسهای یک آقایی از علما خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و گفت میخواهم این بچهها را تشویق کنم.
مسجدجامعی ادامه داد: ما آنها را جمع کردیم و ایشان خیلی خیلی محبت کرد ولی به من گفت این چرا لباسش اینطوری است یا آن چرا آنطوری است؟! گفتم همینها رفتند این عکسها را گرفتهاند و همینها وقتی گفتند میخواهیم اینجا را سرکوب کنیم و بزنیم، جلو رفتند و گفتند میرویم که بزنید. حداقل میتوانیم عکس این زدنها را بگیریم. اگر هم اشکالی هست زبانش این نیست. کسی که عاشق سیدالشهداست و حاضر است برود تکه پاره شود، نمیشود که اینقدر فکر کنید که این منم طاووس علیین شده! و ایشان هم پذیرفت.
به گزارش جماران، مشروح این برنامه در پی می آید:
رنجبران: آقای دکتر سلام. خوش آمدید.
مسجدجامعی: سلام. خیلی متشکرم.
رنجبران: ممنون که به ما فرصت دادید. خیلی دوست داشتم که در خدمت شما باشم و بالاخره امکان مصاحبت با شما فراهم شد. آقای دکتر از حسینیه جماران و اولین باری که به حسینیه جماران آمدید، خاطرهای دارید؟
مسجدجامعی: بله خب؛ البته اولین بار را نمیدانم چه زمانی بوده ولی اینجا میآمدیم.
رنجبران: یادتان نمیآید کی بود؟
مسجدجامعی: به عنوان اولین دیدار خیر.
رنجبران: اگر اشتباه میگویم شما اصلاح کنید. من شنیدهام که ظاهراً در یکی از اولین دیدارها، با خانواده آمدید؛ بعد از رحلت پدر.
مسجدجامعی: بله. خدا رحمت کند حاج احمدآقا را. ایشان به ختم پدر من آمدند. سالهای سختی بود. سالهای ترور و فضای فعالیت گروهکها.
رنجبران: سال ۶۰ بود؟
مسجدجامعی: به نظرم سال ۶۱ بود. ایشان از دل بازار گذشتند و به مراسم ختم پدر ما آمدند. آن سالها هم خیلی مرسوم نبود که ایشان در این مراسمها شرکت کنند. تسلیت مرحوم امام را رساندند. در مراسم تشییع هم از بیت و خانواده خود امام حضور داشتند. ما برای تشکر بود که در یک جلسه خصوصی خدمت حضرت امام آمدیم. ایشان هم نکاتی درباره خانواده ما گفتند.
رنجبران: خب بگویید. جالب است؛ من شنیدم؛ برای مخاطبان هم جالب است.
مسجدجامعی: نه من نمیگویم. اینها را باید دیگران بگویند. خوب نیست من بگویم. برادر بزرگ من که علاوه بر اینکه چند سالی پزشکی خوانده بودند، فارغالتحصیل الهیات هم بودند، ایشان میخواستند عمامه بگذارند که امام عمامه ایشان را گذاشتند.
رنجبران: پدر با حضرت امام الفت خاصی داشتند؟
مساجدجامعی: بله. قدیم این روابط بود. هم با ایشان و هم با آقامصطفی خمینی در ارتباط بود. من هم خاطرم هست گاهی که آقامصطفی به منزل ما میآمدند. پایین که بودم، تصاویری دیدم که بر آشناییهای دیرین دلالت میکرد.
رنجبران: میشود قدری بیشتر باز کنید که امام چه گفتند در مورد خانواده؟
مسجدجامعی: نه اینها ثبت و ضبط شده است دیگر.
رنجبران: پدر با مقام معظم رهبری هم ارتباط داشتند؟
مسجدجامعی: بله خب جمعهای آخوندی اینطور بود دیگر. ما مشهد میرفتیم و دیدار داشتیم. قم میرفتیم. آنها میآمدند. یعنی فضای طلبگی و آخوندی قدیم با این رفت و آمدها و گفتگوها و مباحث مناسبت داشت و این ارتباطات برقرار بود.
رنجبران: پدر از جمله روحانیونی بودند که با انقلاب بودند؟
مسجدجامعی: با انقلاب بودن که نمیدانم به چه معنایی هست ولی با همه اینها رفت و آمد و حشر و نشر داشتند. با همه روحانیون تهران ارتباط داشتند. خدا رحمت کند آسید احمد خوانساری، به نوعی در منزل ما بودند. ایشان از آنهایی بود که تا آخر عمر اجارهنشین بود. اینطوری قشربندی و طبقهبندی نبود. الان اینطوری شده که شما سؤال میکنید ولی روحانیون قدیمی یک شأن یکپارچهای داشتند و در مسائل شریعت همه از هم پشتیبانی میکردند. در گفتارهایشان هم این را میبینید. مثلاً در گفتاری که حضرت امام نسبت به سایر مراجع دارند، یا مراجع نسبت به ایشان داشتند، این یکپارچی و وحدت را میبینید. البته این فاصلهگذاریها را اهل سیاست کردند.
رنجبران: به عنوان یک آدم فرهنگی، فکر میکنید که بعد از انقلاب فاصله روحانیت با مردم بیشتر شده است؟
مسجدجامعی: بله.
رنجبران: علتش چه میتواند باشد؟
مسجدجامعی: دلایلش مختلف است. بحث ما این نیست ولی قابل بحث است. مثلاً شما آقای صدوقی را ببینید. آیا ایشان دومی دارد؟ آقای دستغیب دومی دارد؟ آقای مدنی دومی دارد؟ روحانیون ما که پیشتاز و انقلابی بودند و به عرصه میآمدند، اینها بودند که مردم هم پشت سر اینها میآمدند. سالهای سال اینها را به تقوا و علم میشناختند و حضور اینها خیلی تأثیرگذار بود.
رنجبران: اگر بخواهیم از منظر امام به حوزه فرهنگ نگاهی بیندازیم، قبل از انقلاب اسلامی ایشان چه نگاهی به فرهنگ داشتند؟
مسجدجامعی: حالا قبل و بعدش فرقی ندارد. ایشان یک آدم فرهنگی بود و حوزهاش هم وسیع بود؛ نه فقط به جهات فقهی. خاطرم هست که در همین مناسبتها برخی که به لحاظ نگاههای سیاسی، با امام فاصله داشتند به جنبه حِکمی ایشان تأکید میکردند. افراد صاحبنظری هم بودند و میگفتند ایشان به لحاظ حِکمی فرد برجستهای است که میشود حتی در قرنهای بعد هم برای او مراسم گرفت و افکارش را بازخوانی کرد.
یا حتی در امور جدید هم اینطور بود. برخی از کسانی که از خارج از صنف روحانیون هستند و خارج از ایران هم بودند و زاویه هم داشتند، روایت میکنند که دهه چهل از طریق آقا رضای ثقفی، برادر خانم امام که با نویسندگان و روشنفکران در ارتباط بود و کتابخانه خوبی هم داشت، به منزل ایشان رفته بودند. آنها از آشنایی امام با حوزه فرهنگ و هنر و به خصوص ادبیات گفته بودند. یکی از روایتکنندگان، آقای نادرپور است. ایشان چون اجدادش نادرشاه افشار بوده است، به او نادرپور میگویند. کسی هم که همراه او بوده، خدا عمرش را طولانی کند، احساس میکند [که امام] یک آخوند با طراوت اهل ادب و شعر و فرهنگ و گفتگوست و این را روایت میکند.
یا حتی حوزههای یک مقدار جدیدتر؛ در بیان ایشان هم بود. مثلاً همین رمان «شوهر آهوخانم» که شاید کمتر کسی توجه داشته که ایشان اهل رمان هم بوده و خوانده است. ایشان اهل رمان هم بوده و به نظرم در صحبتهایشان هم بود.
البته این رمان خواندن باب بوده است. خاطرم هست که آقای خاتمی امام جمعه یزد و اردکان، در گزارشی که چاپ شده بود خواندم که دختر ایشان گفته بود من کتاب «چشمهایش» بزرگ علوی را میخواندم. وقتی پدرم را دیدم، کتاب را به نحوی پنهان کردم. پدرم گفت کجای کتابی؟! یعنی از چنین کتابی اطلاع داشت. در این قشر این نوع رفتار بوده است. حتی آقانجفی مرعشی، الان کتابخانه ایشان، بخشی دارد که مربوط به کتابهاییست که ایشان خوانده است و در بین آن کتابها، شما رمانهای کلاسیک را هم میبینید.
یعنی روحانیت آن موقع افرادی مانند آقانجفی مرعشی بودند که هر چند جنبههای دیگر در آنها مشهود بود ولی اهل این نوع ادبیات هم بودند. در همین مسجد لرزاده که میرزا علی آقای فلسفی امام جماعت مسجد بود، کتابخانه آنجا که زیرنظر آقاعبدالله پسر ایشان بود، مملو از کتابهای داستان و رمان بود. انتشارات جیبی که آن موقع کتابهای کلاسیک غربی را با ویرایش خوب و استاندارد ارائه میکرد، این کتابهایش آنجا در دسترس بود. دیگران هم بودند. همین آقای جعفری در شرح مثنویاش ارجاع داده است.
اینکه میگویم جامعیت فرهنگی داشتند، حوزهاش فراتر از آن است که شما حوزویاش میکنید. شعر و ادب و مسائل اجتماعی در حوزه آخوندی آن موقع بود و طبیعی هم هست. چون بالاخره همه که مثل هم نیستند و خوب است که به این اختلافات و تفاوت نگاهها احترام بگذاریم. اینها مانع از همدلی نمیشد. مثلاً همین مسجد جامع تهران، که ۶ـ۷ شبستان داشت. در یک شبستان که به شبستان شاهآبادی معروف است، آقای شاهآبادی بزرگ اقامه جماعت داشت که مرحوم امام هم شاگرد ایشان بودند؛ بعد از آقای شاهآبادی بزرگ، پسر ایشان، آقامحمد شاهآبادی آنجا اقامه نماز داشت. بعد از ایشان آسید ابوالحسن قزوینی که به نظرم به لحاظ استاد و شاگردی، امام مدتی محضر ایشان را درک کرده است. آقای حسنزاده و آقای جوادی که در حوزه تهران بودند هم ایشان را درک کردهاند و ایشان مشی حِکمی خاص خودش را داشت. کنار آن یک حوزه دیگری بود که آقای سبط آنجا بود. این سبطها دو نفر بودند. یکی آقای سبط دزفولی بود که در مدرسه مروی نماز میخواند؛ آقای جوادی آملی در خاطراتشان نوشته است که ما برای اقامه جماعت سعی میکردیم آنجا حاضر شویم و به ایشان اقتدا کنیم که ملای حسابی هم بود. یک سبط دیگری هم بود به نام سبط شیرازی؛ او از نوادگان شیخ مرتضی انصاری بود و ایشان از نوادگان میرزای شیرازی. شبستان زیرگنبد نماز میخواند و مشی او کاملاً با سیدابوالحسن قزوینی فرق میکرد ولی اقامه جماعت داشت. من یادم هست که چهارپایی بود که ایشان را میآوردند و میبردند و خیلی احترام میکردند.
مثلاً آن طرفتر آقای استرآبادی نماز میخواند و مقدسهایی بودند که دکمههایشان را میبستند و لباده میپوشیدند. بعد آنطرفتر آقای حاج حسن آقای سعید و آخوند نجفی بحث داشتند. مروجهای مرحوم امام هم بودند و همه با هم بودند. بالاخره یک فضایی بود که هیچ کس نمیگفت چون آنجا هست، این آقا نباید باشد. مشیشان هم با هم فرق داشت؛ ولی هر کدام از اینها به یکدیگر احترام میگذاشتند و با هم ارتباط داشتند. یادم هست آقای آسیدابوالحسن درسهایی داشت. شبهای احیا افرادی میآمدند جلسه آقای استرآبادی؛ شب جمعه به درس آقای دیگری میرفتند و یک جور حق انتخاب و گزینش بود و این علما هم با هم اختلافی نداشتند. اینها برای اعتلای دین حرکت میکردند و کار میکردند و همه هم محترم بودند. این تنوع باعث میشد که افراد حق انتخاب داشته باشند. یعنی هر کسی با رویکرد و فهم خودش، این افراد را انتخاب کند و اینها هم یکدیگر را تأیید و پشتیبانی میکردند.
رنجبران: یعنی بعد از انقلاب، ما رفته رفته دچار تکبعدی شدن روحانیت شدهایم.
مسجدجامعی: بله. بالاخره مقدسها آخوند خودشان را داشتند و روشنفکران آخوند خودشان را داشتند. اهل حکمت، آخوند خودشان را داشتند و انقلابیها، اهل کتاب و مطالعه هم آخوند خودشان را داشتند و همه اینها برای اعتلای دین با هم گفتگو و بحث میکردند. یعنی هر کسی را به بهانهای به دین وصل میکردند. مخصوصاً اینکه شما طبقهبندی میکنید، اینطور نبود. این اختلافات طبیعی است. ما در کار اجرایی هم این اختلافات را داریم. ممکن است من به عنوان یک مدیر اجرایی با معاون خودم یک اختلافی داشته باشم. ما که در مدیریت این کار را میکردیم. این نبود که همه یک جور باشند. مگر اینکه یک تصمیم کلان پیش میآید که بگویند این اتفاق باید بیفتد که همه با هم اجماع میکنند و همه اطلاعیه و بیانیه میدهند که مثلاً نمیشود آقای خمینی را حمایت نکرد؛ چون ایشان مجتهد جامعالشرایط است و باید حمایت کرد؛ وگرنه اختلاف نظر در آراء و مجتهدات و گفتهها وجود داشت. و خیلی هم مثبت بود. به راحتی هم گفته نمیشد که کسی را کنار بگذارید.
رنجبران: این فضایی که میگویید از کجا شروع شد؟
مسجدجامعی: از کجا را نمیدانم ولی وقتی دیانت و تقوا و اینها بخواهد حرف اول را بزند، فاصلهها اینقدر زیاد نیست. یعنی احترامها باید رعایت شود. این ریاکارانه است که بگوییم ما عین شما هستیم یا شما عین ما هستید. برای همین افرادی که خیلی ریا میکردند، یکدفعه ۱۸۰ درجه تغییر میکنند. علتش همین است. بالاخره باید نگاهها و دیدگاههای مختلف را به رسمیت بشناسیم. اصلاً تاریخ ما این را نشان میدهد و فقط مربوط به انقلاب نیست. قبل از آن در مشروطیت یا در ملی شدن صنعت نفت هم هست. بالاخره یک جامعه بالغی است.
این درخت یک ریشهای دارد و یک تنهای؛ وقتی این ساقهها و برگها در زمستان بریزد، در بهار دوباره سبز میشود و در تابستان میوه میدهد و شکلش عوض میشود. عمده آن ساقه و ریشه است؛ اگر اینها حفظ نشود که آن برگ و ساقه چیزی نمیدهد.
رنجبران: خدا رحمت کند؛ مرحوم افروغ میگفتند هر قدر جلوتر رفتیم و فرهنگ آلوده به سیاست شده، داریم آثارش را در جامعه میبینیم که مهمترین اثر آن نفاق است.
مسجدجامعی: بله این هم هست. در هر صورت اینطوری نبود. اینهایی که عرض میکنم روایت واقعی است و این فقط یک مثال آن است. مثال مسجد لرزاده فقط یکی از آنهاست وگرنه مسجدهای دیگر هم اینطوری بود. همین رمانی که آقای مرعشی خوانده است و مطالبی که آقای جعفری آورده است، را ببینید بعدها چه بلوایی به پا کردند که چرا اینها مجوز گرفته و چاپ شده است. یعنی شما از آنها متدینتر هستید؟! شما از میرزا آقای فلسفی تنکابنی بهتر دین و مصلحت را تشخیص میدهید؟!
رنجبران: زمان خودتان؟
مسجدجامعی: همیشه. اصلاً الان میشود کسی جرأت کند بگوید هشتاد درصد آثار منتشر شده حوزه ادبیات خلاف اخلاق است! شما کجا نشستید که برای هشتاد درصد نویسندهها و ناشرها دارید تکلیف تعیین میکنید؟! شما در نقدهایت نمیتوانی ۴ تا جمله را درست بنویسی و فعل و فاعل و مفعول را در جای خودش بیاوری! خب این معلوم است که برخاسته از علم نیست.
آنوقت همینها که عالم میشوند۱۸۰ درجه برگشتهاند. اگر جایی بنویسند نان و شراب میگویند مگر میشود نان را که اینقدر حرمت دارد کنار شراب قرار داد؟! ولی حالا این اسم یک کتاب است؛ شما اصلاً آن را خواندهای یا نه که داری آن را قضاوت میکنی!
همین بینوایان؛ یک جوری اجماعی است ولی شما ببینید چه چیزهایی میگویند که اصلاً مگر میشود مجوز داد؟! یعنی میبینید انگار که همه کارهای برگزیده کلاسیک دنیا مسئله دارد و از طرف دیگر ۴ تا کار معمولی را بگوییم به به، از اینها بهتر نمیشود چون ما نوشتهایم!
میخواهم بگویم فاصلهها اینقدرها هم زیاد نیست. ما فاصلهها را زیاد کردهایم. هر چه هم در هر حوزهای تحتالشعاع مسائل دیگر قرار بگیرد، بد میشود.
رنجبران: شما ریشه کلام را گفتید ولی وقتی به بیانات حضرت امام نگاه میکنیم، در مورد فرهنگ بیانات ویژهای دارند که مقوله فرهنگ، هم میتواند اعتلادهنده یک کشور باشد و هم میتواند دچار انحراف کند. و اینکه خیلی مراقبت کنیم که فرهنگ غربی نتواند سوار فرهنگ ما شود و اثر بگذارد. از سوی دیگر هم میبینیم که تصمیمات شجاعانهای که به قول معروف خیلیها آن موقع شجاعتش را نداشتند، اتخاذ کردند مانند شطرنج یا خرید و فروش آلات موسیقی و صراحتاً میگویند آخوندهای بیسواد و مقدسمآبها هر چه میخواهند بگویند که نشانه به روز بودن امام است.
مسجدجامعی: این یک چیزی است که اگر اغراقآمیز نگاهش نکنیم، سایر مراجع هم گفتهاند و ممکن است ما اطلاع نداشته باشیم. مثلاً آنجا که به فتوای امام ایراد میگیرند که این چیست، ایشان به قول آسید احمد خوانساری استناد میکند و با چه تعابیر بلندی هم از ایشان یاد میکند. که ایشان قبل از من این را گفته است و شما ندیدهاید. یا راجع به مسئله موسیقی که شما میگویید، فتواهای دیگری هم بوده که این مسئله در چارچوبهایی مشکل نداشته است. اینطور نیست که بگوییم امام آمد چیزهایی را گفت که هیچ فقیهی نگفته بود. نه؛ فقهای دیگر هم گفته بودند و خود امام هم استناد کردهاند؛ حداقل در مورد شطرنج. بنابراین آن هم باز به همین صورت است. الان من میخواهم به حج مشرف شوم؛ تمام مسائل و قواعد حج عوض شده است چون فرد در شرایط زمانه که قرار بگیرد، میگوید آنجایی که قبلاً ذبح میکردند، به دلیل ازدحام جمعیت دیگر نمیشود ذبح کرد؛ یعنی به طور طبیعی این اتفاقات میافتد.
الان پایین که بودیم عکس امام با بزرگ مسیحیان بود که دیداری داشتهاند. یادم است اوایل انقلاب این عکس را در مغازههایی که غذای آماده میفروختند میزدند که بگویند این مغازه برای اقلیتهای دینی است. خب الان فتوای رهبری این نیست و دیگران هم این نیست که نمیشود غذاهاشان را نگیرید. بحث نجاست منتفی شده است و میگویند همه به طهارت اهل کتاب پاک هستند.
اینها چیزهایی است که طبعاً پیش میآید و متناسب با زمانه است. اینها منشأ این نیست که بگوییم یک اختلاف شدیدی پیش آمده است. چیزهایی بوده است که به هر حال وجود داشته است. بله بعضیها در حوزههایی اشراف بیشتری داشتهاند. مثلاً خود رهبری انصافاً اشرافی که در خصوص رمان و قصه دارند، در این موضوع ویژه هستند ولی آقای خمینی هم شوهر آهوخانم را میخوانده و یا آقای جعفری هم بینوایان را خوانده است.
رنجبران: در بین علمایی که دیدهاید، رمانخوانترینشان کدامیک هستند؟
مسجدجامعی: حالا من رمانخوان بودنشان را نمیدانم. یک نفر راجع به یکی از علما گزارشی داده بود. او آن عالم را در اواخر عمرش دیده بود و بعد از فوت ایشان، در روزنامه شرق گزارشی را چاپ کرده بود؛ نوشته بود که این روحانی را دیدم که این آشنایی را موسیقی را داشته و از اشراف ایشان به دستگاهها و آهنگها متعجب شده بود و ابراز تأسف کرده بود که چرا باید ایشان را در سنین پیری ببینم و بشناسم. این یادداشت را کسی به من داد که بخوانم؛ من این روحانی را میشناختم ولی هیچ وقت اینکه این را خوانده و بخواهد به کسی بگوید، اینطور نبوده. حالا یک موردی پیش آمد کرده بود و کسی رفته بوده آنجا که اهل موسیقی و آواز بوده و او دیده این آقا اهل این فضا است، درباره موسیقی و آواز گفتگو شده بود و صحبتهایشان داغ شده بود ولی اینطوری نبوده که بخواهند بگویند ما خواندهایم و به رخ بکشند؛ اینطور نبوده است.
آقای آسید جواد علوی بروجردی، اخیراً خاطرهای از آقای طباطبایی نقل کرده است که آقای علامه مداح به منزل علامه طباطبایی میرود و شعری در مورد سیدالشهدا (ع) میخواند. علامه میپرسد این شعر را چه کسی خوانده؟ میگوید برای ایرج است. بعد علامه میگوید ـ به نقل ایشان ـ که من حاضرم ثواب همه آثارم را با این یک بیت شعر، جابهجا کنم. آن آقایی که آنجا بوده میگوید آقا این دیوان ایرج است. میگویند بله من دیوان ایرج را دارم و همه اشعار و زندگیاش را هم میدانم.
حالا موردی پیشامد کرده و شنیدیم ایشان شعر ایرج را بلد بوده و دیوان و همه اشعار ایرج را هم خوانده است ولی حالا اینکه به شما بگوید من اشعار ایرج میرزا را خواندهام اینطور نبوده است.
من نمیدانم ولی این را حدس میزدم که امام گفتهاند من شوهر آهوخانم را خواندهام. شاید اصلاً ایشان جایی نگفته یا جایی به مناسبتی اشاره کرده است. اما یک نمونهاش را بگویم که آقای خمینی به مثنوی خیلی مسلط بود و همه کسانی که با ایشان حشر و نشر داشتند، این را میدانند. ولی در تمام دورانی که ایشان سخنرانی کرد، به نظرم به جز یک بیت، اشعاری از مثنوی را نخوانده است یا شاید حتی یک مصرع باشد آن هم در شهادت آقای مطهری. بنابراین میخواهم بگویم چیزهایی که اینها در باب شعر و ادبیات خواندهاند مال آقای صافی را که از ایشان شنیدم، گفتند من ترجمه عربی آن را خواندهام.
خود آقا در یکی از صحبتهایشان به [رمان] «خانواده تیبو» ترجمه نجفی اشاره کردند و گفتند که این را در زمان ۱۰ ـ ۲۰ دقیقه فراغت بین برنامههایم میخواندم. حالا یک مناسبتی پیشامد کرده و این را ذکر کرده است. بنابراین اینکه اینها کدامشان بیشتر رمان خواندهاند، کارشان رمان خواندن نبوده، ولی با این فضا بیگانه هم نبودند.
رنجبران: خب برای جامعه خیلی جذاب است که علمایش چه چیزهایی میخواندند. البته الان یک مقدار کمتر ولی قبلاً بیشتر دنبال میکردند.
مسجدجامعی: در حوزه ادبیات این مثالهایی که زدم میخواستم از آن فضایی که شما گفتید قدری فاصله بگیرم که فقط فقه و اختلاف فقها و آخوندهای انقلابی و غیرانقلابی نیست. اصلاً نباید اینطوری ببینیم. ما یک فضای فرهنگی داریم که منشأ شکلگیری اتفاقات شد. مگر رادیو یا تلویزیون آن موقع دست ما بود ولی الان خیلی بد است که رادیو و تلویزیون دست ما است ولی حس میکنیم که آن فضا را نداریم.
رنجبران: خب همین. من باید صریحتر بپرسم. بالاخره انقلاب ۵۷ شکل گرفت تا یکسری هدفگذاریهایی انجام شود که فضای کشور فضای اسلامی، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی شود ولی به نظر میرسد به جاهایی که باید برسیم، نرسیدیم. علتش چیست؟
مسجدجامعی: بله. یک فضای معنوی در جامعه ما باید شکل بگیرد که یک مقدار زیادی فاصلهگذاریها مانع آن شده است. ما این فاصلهگذاریها را باید کم کنیم و اجازه دهیم افکار مختلف و تنوع فکرها در همین چارچوب بروز کند. مثالهایی که برای شما زدم روشن میکند که همه اینها عالم دین بودند و دغدغه دین داشتند، ولی اختلاف سلیقه و دیدگاه هم داشتند ولی پرچم یکدیگر را پایین نمیآوردند یا دیگری را از منبر پایین نمیکشیدند. ولی یک جاهایی مسائل جهان اسلام اقتضاء میکرده. شما میبینید که در فتاوا میگوید که حتی اگر کسی در مقابله با کسانی که لیبی را اشغال کردهاند کشته شود، شهید است. این را هم یک عالم شیعی نجفی میدهد. این دیگر فرقی نمیکند شیعه نجفی است یا مقلد آخوند خراسانی است یا آسید محمدکاظم یزدی است. همه با هم یکپارچه میشوند.
در حوزه، هر یک از مراجع حرکت خاص خودشان را داشتند. مثلاً همین آقانجفی مرعشی خدا رحمتشان کند؛ درباره وجوهش صحبت شده؛ آدم بزرگی بوده و با دانشگاهیان خیلی ارتباط داشته است. حالا کسی که در این سطح بوده شبهای جمعه با نابیناها آبگوشت میخورده و دیدم که یادداشت داده که فلانی در راه مانده و کمکش کنید. یعنی آن گفتگوی علمی و ارتباط با دانشمندان تراز اول مانع این نشده است کار مردم زمین بماند. هر سه وعده هم نماز را در همانجا میخوانده و مشهور است که نمازش را سریع میخوانده که به علم برسد و گفتگوی با عالمان و مردم و آدمهای خیلی فرودست را هم داشته است. اینقدر روح لطیف بوده که با آن رتبه با نابیناها بنشیند و غذا بخورد. خب این کار آخوندی بوده که به همه این مسائل رسیدگی میکرده است. حالا اگر این وجهش را هم ببینیم بد نیست ولی آن جامعیت نگاه بوده که منشأ محبوبیت آنها شده است.
مثلاً نوشته برای فلان مدرسه بخاری تأمین کنید؛ حالا آن موقع که بحاری نبوده و زغال سنگی بوده ولی نوشته این را تأمین کنید. ولی همین آدم نامه نوشته به سفیر ما در فلان کشور که ببینید میشود کرسی فقه جعفری را در دانشگاه فلان احیا کرد یا نه. یا نامه مینویسد به آقای فلسفی که با حجاج چنین برخوردی شده است. یعنی ما معمولاً در جامعیت نمیبینیم؛ یک وجه اینها را میبینیم و وجه دیگر را نمیبینیم. وقتی در فضای مجموعه آنها ببینیم، میبینیم که این فضا و این دلسوزیها جواب میدهد.
رنجبران: یکی از مسائل امروز ما بحث عفاف و حجاب است...
مسجدجامعی: این را هم باید جدا کنیم. نمیشود گفت عفاف و حجاب. عفاف یک بحث است و حجاب یک بحث. قبول ندارم که بگویند کسی که حجاب ندارد، عفت ندارد. این حرف بدی است. حجاب یک مسئلهای است در جایگاه خودش ولی اینطور نیست که حجاب و عفاف را با هم پیوند بزنیم.
من یک جلسهای هم راجع به این بحث کردم. خدا رحمت کند سیداحمدآقای خمینی را. ایشان در جلسه بود و گزارشی هم از خلاصه جلسه به ایشان دادم که خدمت امام بدهند. میخواهم بگویم اینطور نگوییم که هر کسی حجاب دارد، عفاف دارد یا هر کسی که حجاب ندارد، عفاف ندارد.
حجاب یک چارچوبی دارد که باید در جایگاه خودش مطرح شود ولی اصلاً در یک مقوله قرار نمیگیرند. با حجابهایی و بیحجابهایی هستند ولی آیا هر بیحجابی، بیعفاف است؟ آیا اصلاً میشود این حرف را زد؟
رنجبران: اصلاً آقای مسجدجامعی آن موقع بحث حجاب چگونه به وجود آمد؟
مسجدجامعی: این را باید از کسانی بپرسید که بیشتر از من در موضع دفتر امام بودند. این را نمیدانم ولی آن موقع هم من اینطور گفتم که این، نه یک مسئله سیاسی است و نه یک مسئله انتظامی و امنیتی است. این یک مسئله اجتماعی است ولی ما این را یا سیاسی میکنیم یا انتظامی و امنیتی میکنیم. هم گفتم و هم نوشتم و براساس آن یک کمیسیون اجتماعی شکل گرفت که به این مسائل برسد. این هم یک قاعده ثابتی ندارد؛ بلکه شرایط زمان و مکان دارد و نظرسنجی دارد. یادم میآید آن موقع عدهای نانشان در این بود که بگویند وضع خیلی خراب است و آمارهای مفصلی میدادند. ما بررسی کردیم دیدیم اصلاً این آمارها مخدوش است. بعد یک کمیتهای تشکیل شد با حضور آقای شریعتمدار که خدا رحمتشان کند و آقای جرمشناس و آقای حسن احدی. دیدیم آمارها تکرار میشود. یعنی از نوع تعیین جرم گرفته تا مراجع گزارشدهنده، یک مسئله از زوایای مختلف تکرار شده است. لذا باید آمارهای درست و دقیقی ارائه میشد و بنابراین تصمیم گرفتیم یک کمیته تشکیل دهیم تا این جرائم و آمارها را طبقهبندی و بازبینی کند. یک نفر هم از طرف آقای دکتر حسن حبیبی میآمد که آن موقع وزیر دادگستری بودند. یعنی آن موقع هم حسم این بود که یک عدهای نانشان در این بود که دائم بگویند اوضاع بد شده است.
رنجبران: همان زمان هم امام گلایه داشتند در مورد افرادی که برخورد میکردند با بدحجابها. موردی هم از مقام معظم رهبری دیدم که خود آقا نمیدانم به چه کسی اشاره میکردند ولی میگفتند امام به شما گفتند که بروید و با افرادی که چنین کاری کردند، برخورد کنید.
مسجدجامعی: بله یعنی اگر اینطور نبود که ایشان به حاج احمدآقا نمیگفتند بروید گزارش بیاورید. یعنی این یک چیزی است که میگوییم سیاسی نکنید، برخورد انتظامی هم نکنید. این یک مسئله اجتماعی است و مسائل را واقعی ببینید. وقتی مسائل را بزرگ میکنید به جایی میرسد که اصلاح آن سخت است. وقتی شما مسئله را به لجبازی برسانید، وقتی به درگیری برسانید، دیگر نمیدانم آنهایی که میخواهند مسائل به درگیری و لجبازی برسد میخواهند چکار کنند.
رنجبران: آقای دکتر خیلیها گفتند وقتی امام بیاید سینماها تعطیل میشود ولی امام که آمدند گفتند ما با سینما مخالف نیستیم.
مسجدجامعی: خب اینها که بدیهی است. یعنی شما فکر میکردید آقای خمینی با سینما مخالف است؟ آن چیزی که مورد مخالفت همه دینداران بود، فحشا در هر شکل آن بود؛ چه در سینما و چه در غیر از سینما. برخی فکر میکردند سینما مساوی با فحشاست ولی اینطور نبود. اتفاقاً صحبتی که آقای خمینی کرد، خیلی مهم است. ایشان گفت فیلم «گاو» خوب است. یعنی در قبل از انقلاب هم کار خوب انجام شده است و اینکه قبل از انقلاب، روی همه کارهای فرهنگی خط میکشیم، اینطور نبود. یعنی ما هنر، رمان یا کتاب قبل از انقلاب را نمیگوییم بد است. مگر اینکه در آن فحشا باشد. ایشان گفت سینما بد نیست؛ آن چیزی که بد است، فحشا است. این حرف خیلی چارچوب مشخصی دارد.
در آن زمان این حرف خیلی مهم بود. چون آن زمان سینما را به عنوان نماد [فحشا] آتش میزدند؛ ایشان آن موقع کار مهمی کرد. مثل موسیقی؛ مگر در قدیم طبل و دهل نداشتیم؟ یا موسیقی کار. اصلاً همینهایی که بالای منبر میخوانند به عنوان علیاصغرخوانی و علیاکبرخوانی.
یکی از کارهایی که در دوره ما اجرا شد و برخی هم از سر بددلی به آن جفا کردند، اجرای «خسوف» بود که یک سمفونی راجع به حضرت سیدالشهداست. من این را وقتی توضیح دادم یکی از علمای مشهد خیلی تشکر کرد. خیلی هم جفا شد به این کار. میخواهم بگویم این یک شکل عزاداری حضرت سیدالشهدا در یک شکل نو است. حالا ممکن است اشکالاتی هم داشته باشد که باید آنها را برطرف کرد. بالاخره در عزاداری سیدالشهدا (ع)، این نشانهها و آدابها و رنگها که یک دفعه ایجاد نشده است. در طول زمان و متناسب با زمانه خودش خلق شده و الان سرمایه سنگینی است. آهنگساز این کار میگفت من تعزیهای نبوده که نبینم برای طراحی موسیقی. موسیقی که در خدمت مذهب است را مگر میشود گفت بد است؟
رنجبران: الان اتفاقی که برای سینمای ما به وجود آمده، این است که عدهای میگویند سینمای ما از مسیر اصلیاش منحرف شده است. این را قبول دارید؟
مسجدجامعی: من دارم فلسفه آن حرف را توضیح میدهم. این یک کلیشه نیست که بگوییم منحرف شده است یا نه. سینما میتواند بسیار بسیار خوب و ارزشمند و سرگرمکننده باشد و میتواند حماسه بیافریند؛ میتواند سینمای شاعرانه باشد یا حتی عاشقانه باشد. آن فحشا چیز بدی است که با هر چیزی باشد، بد است.
رنجبران: فرمایش شما را متوجه شدم اما میخواهم به یکی از سخنان آیتالله جوادی آملی استناد کنم که میگویند هر چیزی را نتوانستید بگویید از زبان هنر استفاده کنید. آیا ما الان از زبان هنر خوب استفاده میکنیم؟
مسجدجامعی: نه از زبان هنر خیلی بهتر از این میشود استفاده کرد. همه ایران را به شعر و ادب و هنر میشناسند. بعد به نفت و پسته و قالیچه میشناسند. در هر جای دنیا سعدی و حافظ را میشناسند. فرانسه هم یک خیابان به نام سعدی دارد. هر جایی بروید خیام را میشناسند. به نام ایران هم میشناسند. بعضیها را که دارند غارت میکنند. مثلاً نظامی گنجوی همه اشعارش به زبان فارسی است حالا یکی هم برود به نام خودش ثبت کند! یک قرآنی در لندن چاپ شده است که مربوط به قرن ششم است و در یکی از موزههای لندن است. خب این را به دلیل وجه هنری آن چاپ کردهاند نه به دلیل قرآن بودنش و در هیچ موزهای نیست که کتابهای ایران نباشد. همین شاهنامه شاهطهماسب یکی از ۱۰ اثر برگزیده هنری جهان است. یکی از داستانهایش شعر مشهور فردوسی درباره پیامبر و حضرت علی (ع) و کشتی نجات است. خدا رحمت کند آقای حبیبی تلاش کرد برخی صفحاتش را به ایران بازگرداند. شاهنامه «دموت» یا شاهنامه «تیموری». بالاخره همه ایران را با شاهنامه و با حافظ و سعدی میشناسند. در زمانی که خیلیها سعی میکردند پا توی کفش سعدی کنند امام این بیت را میسرایند که «شاعر اگر سعدی شیرازی است؛ بافتههای من و تو بازی است». خود این شعر نشان میدهد که امام چقدر به ادبیات و معانی ادبی مسلط بوده است.
رنجبران: آقای دکتر شما در یک مقطع خیلی حساسی وزیر ارشاد بودهاید. خودتان برای اینکه از هنرمندان در این مسیر خوب استفاده کنید، چه تعاملی با آنها داشتید؟
مسجدجامعی: من از آنها استفاده کنم؟ من چکاره هستم که از آنها استفاده کنم! خودشان میفهمیدند. نهایتش ما در آن مسیر کمکشان میکردیم و با آنها گفتگو و مذاکره میکردیم. ما هر شنبه با آنها صبحانه کاری داشتم و دائماً در حال گفتگو بودیم. اصلاً این ریلگذاری را ما نباید انجام دهیم.
رنجبران: چه ریلگذاری؟
مسجدجامعی: این ریلگذاری برای سینما و هنر و فرهنگ ایران را بزرگان ایران انجام دادهاند. این را حافظ و سعدی و فردوسی انجام دادهاند.
رنجبران: خب الان عدهای میگویند که احمد مسجدجامعی گفت باید سیستم فرهنگی را کلاً رها کنیم.
مسجدجامعی: مگر دست ما است که رها کنیم؟ آنهایی که این کار را کردند، یک پایههای محکمی گذاشتند که ما باید آن را ادامه دهیم و روزآمد کنیم. برای اینکه روزآمد کنیم، خود اهل هنر خیلی بهتر از من به عنوان مدیر اجرایی کمک میکنند. اگر من و شما و آنهایی که خیلی ادعا دارند، این کار را بکنند، دچار خطا میشویم. چطور یک هنرمند که دچار خطا میشود، شما اینقدر بزرگش میکنید اما اینهمه مدیران اجرایی کشور دارند خطا میکنند، غمز عین میکنید؟ نباید به اهل هنر اینقدر سخت گرفت. باید گفتگو و مذاکره و آنها را وارد کار کرد. اینها میراثدار همینها هستند. الان سعدی سینمای ایران کیست؟ تعریف دارد دیگر. در این سینمایی که اینها میگویند سعدی سینمای ایران ببینید چه ادبیات و فخامتی وجود دارد. خود همین را حمایت کنید دیگر. بحث من این است که اینقدر فکر نکنیم که ما متفاوت هستیم.
رنجبران: بالاخره شما ۴ سال در یک مقطع خیلی حساس و آن هم بعد از آقای مهاجرانی، وزیر ارشاد شدید و به دست گرفتن عرصه فرهنگ در آن زمان، شجاعت میخواست. قطعاً باید تعاملاتی با رهبر معظم انقلاب میداشتید چون ایشان روی عرصه فرهنگ خیلی حساس هستند. بعضیها این را به دید رهبری ربط میدهند. آیا واقعاً دید رهبری اینگونه است؟
مسجدجامعی: اینکه اصلاً بد است و قد و قواره من نیست که بخواهم در این مورد صحبت کنم. من اگر برداشت خلاف میکردم که انجام نمیدادم. بعضیها نان به نرخ روزخور هستند و به دلایلی این را بیش از این باز نمیکنم. ولی اگر فکر میکردم که خلاف سلسله مراتب کاری است، انجام نمیدادم. من فکر میکردم که همین تعامل، همین گفتگو و صحبت لازم است و اگر خطا بوده، خطا در ضمن کار اجرایی طبیعی است. نباید بر آن طرف میز اینقدر سخت بگیریم و از آن طرف دست خودمان را باز بگذاریم و هر کاری خواست بکنیم.
میخواهم بگویم که باید به فضای فرهنگی و جامعه هنری و به دستاوردهایی که داشتیم، اعتماد کنیم. ما یک سینمای جدیدی را در دنیا تعریف کردیم خب چرا نباید از این دفاع کنیم. این هنر پشتوانه دارد. من یکبار از یکی از برندگان جایزه نوبل که یک یونانی بود، همین را پرسیدم که شما فکر میکنید چرا هیچ جشنواره بزرگی در دنیا نیست که دو سه تا از کارهای ایران را نداشته باشد؟ من یادم هست یک گزارشی از کره جنوبی آمده بود درباره آقای کیارستمی که گفته بود او یک سینمای با معنویت را در دنیا ترویج میکند. حالا ممکن است سلیقه شما این نباشد ولی یک حدی دارد و نباید طرف به صلابه کشید. آن یونانی در جواب من گفت برای اینکه شما یک ادبیات غنی و یک پشتوانه غنی دارید. وگرنه مگر میشود در حالیکه واردکننده سینما بودیم، ظرف صدسال پا به پای بزرگترین سازندگان فیلمهای تأثیرگذار دنیا پیش برویم؟! خب چرا در تکنولوژی اینطوری نشدیم؟ چون آن عقبه را نداریم. ولی سینما به متنش برمیگردد و متنش به فرهنگ و ادبیات و شعر برمیگردد. ما باید به این میراث احترام بگذاریم.
من ندیدم کسی به این نکته توجه کند. ببینید آقای کیارستمی، در آثار سعدی، آن ابیاتی که جنبه تصویری داشته را یک کتاب کرده و شده است سعدی به روایت کیارستمی. او سعدی را خوانده و آن را گزینش کرده. خب باید به این احترام گذاشت.
رنجبران: در آن بخشی که گفتید نمیخواهید نان به نرخ روز بخورید، منظورتان این بود که مقام معظم رهبری هم به دنبال تعامل با هنرمندان بودند؟
مسجدجامعی: فهم من این است. در دستگاه سلسله مراتبی که نمیخواهیم خلاف حرکت کنیم. من اگر غیر از این میفهمیدم، غیر از آن عمل میکردم.
رنجبران: و نتیجههایش هم مثبت بود.
مسجدجامعی: بله مثبت بود. من فکر میکنم اصلاً نباید به جامعه فرهنگی توهین کرد یا کوچک شمرد. نباید جامعه فرهنگی را از عرصه فرهنگ و هنر کنار گذاشت. ما خیلی به جامعه فرهنگی و هنر باید بیش از این ظرفیت استفاده کنیم.
مثلاً در صنعت میگویند جامعه کارآفرینان و چقدر احترام میگذارند. خب چرا هنرآفرینان نباید مورد احترام باشند. یعنی اگر سینمای ایران به اینجا رسیده، اینها کردهاند.
من یکبار مجموعهای با عنوان اربعین چاپ کردم. همان سالی که داعش گفت ما زائران اربعین را میزنیم. ما هم گفتیم حالا برویم ما را هم بزنند دیگر. ما که خواستیم برویم یکسری عکاس هم با ما آمدند. عدهای هم نیامدند. این کتاب عکس که چاپ شد، میدانید که این کتابها معمولاً سوبسید دارد و پیش خرید میشود ولی این نداشت و اتفاقاً سه تا چاپ هم خورد و پرفروش شد. در یک جلسهای یک آقایی از علما خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و گفت میخواهم این بچهها را تشویق کنم. ما آنها را جمع کردیم و ایشان خیلی خیلی محبت کرد ولی به من گفت این چرا لباسش اینطوری است یا آن چرا آنطوری است؟! گفتم همینها رفتند این عکسها را گرفتهاند و همینها وقتی گفتند میخواهیم اینجا را سرکوب کنیم و بزنیم، جلو رفتند و گفتند میرویم که بزنید. حداقل میتوانیم عکس این زدنها را بگیریم. میخواهم بگویم اینقدر سخت نگیرید. اگر هم اشکالی هست زبانش این نیست. کسی که عاشق سیدالشهداست و حاضر است برود تکه پاره شود، نمیشود که اینقدر فکر کنید که این منم طاووس علیین شده! البته ایشان هم پذیرفت و خیلی هم آدم محترمی هستند.
رنجبران: آقای دکتر اینها را که میگویم ببینید درست است؟ شما با آقای خاتمی که وزیر ارشاد بود، کار کردید. با آقای لاریجانی و آقای مهاجرانی هم کار کردید و بعدش هم خودتان وزیر ارشاد شدید.
مسجدجامعی: بله. با آقای میرسلیم هم کار کردم.
رنجبران: کدامشان عرصه فرهنگ را بهتر میشناسند.
مسجدجامعی: همهشان آقا. این چه سوالی است؟
رنجبران: از منظر شما؟
مسجدجامعی: این حرفها خوب نیست. هر کسی در حد توانش در این عرصه عمل کرد.
رنجبران: فکر میکردید آقای مهاجرانی اینطور شود؟ الان هم اینهمه مطالب موافق نظام میزند.
مسجدجامعی: خب آقا این بحثها خیلی شخصی است. بقیهشان هم. آقای لاریجانی و آقای خاتمی، همه محترم هستند.
رنجبران: یک سوال سختتر دارم. بالاخره ممکن است برای هر کسی هم پیش بیاید. وقتی یکی از زیرمجموعهها خطایی کند به نام آن مدیر که نوشته نمیشود. مثلاً یکی از مدیران زیرمجموعه شما شده است یکی از سردبیران اینترنشنال. نظری درباره آن ندارید؟
مسجدجامعی: خب اشتباه کرده است. هم او اشتباه کرده است که رفته است و هم دیگران اشتباه کردند که شرایطی پیش آوردند که او برود. بله کار خیلی غلطی است به خصوص با آن مواضعی که آن تلویزیون دارد.
رنجبران: یعنی فکر میکنید که سهم آنهایی که با آنها کار میکرده بیشتر است که او را راندند یا سهم خودش در این عرصه؟
مسجدجامعی: من خیلی در اینها دقیق نشدم ولی کار کردن با این تلویزیون که تمامیت ارضی ایران را زیرسوال میبرد غلط است. فقط این تلویزیون هم نه؛ هر کسی که بخواهد چشم طمعی به تمامیت ارضی ایران داشته باشد، باید آن چشم را کور کرد.
رنجبران: بهترین خاطره دوران حضورتان در وزارت ارشاد چه بود؟
مسجدجامعی: همهاش خاطره خوب بود. خاطره بد نداریم که.
رنجبران: چیزی که خیلی برای شما شیرین بوده است؟
مسجدجامعی: همهاش شیرین بود. کار کردن با جامعه فرهنگی و هنری شیرین است.
رنجبران: واقعاً شیرینترینش سینماییها هستند؟
مسجدجامعی: نه همهش شیرین بود. کتاب هم شیرین بود. رمان هم شیرین بود. سینما و تئاتر هم شیرین بود. شما باید در فضای آن باشید. مثلاً اینکه میگویم به «خسوف» بیمهری شد ولی من خیلی خوشحال بودم که اولین سمفونی آیینی شیعی جهان ساخته شد. حالا چهار نفر هم بگویند که «سنگ را بستهاند و سگ را گشاده!» الان فرض کنید اگر این سمفونی را در لبنان یک آدم محترم مسیحی اجرا کند، ما جشن میگیریم ولی اگر در ایران اجرا شود، ایراد میگیریم.
همهاش خوب بود. کسانی که این کارها را میکنند تأثیری نداشت و من خوشحال میشدم وقتی یک اثر هنری خلق میشد. آنهایی هم که آدم را دلگیر میکردند آدمهایی بودند که در چهره دینی کارهایی میکردند که آدم میگفت ما دیگر صغری کبری اینها را میدانیم.
رنجبران: سوالم آخرم این است که برای اولین بار رهبر معظم انقلاب برای انتخاباتی که آخر سال است، اول سال صحبت کردند. در مورد اینکه هم مردم باید حضور پرشوری داشته باشند و هم آنهایی که باید زمینه مشارکت حداکثری را فراهم کنند، تلاش کنند. به نظرتان باید برای این چکار کرد؟
مسجدجامعی: نمیدانم. این سوال پیچیدهای است. باید فکر کنم.
رنجبران: واقعاً نمیدانید و هیچ پیشنهادی ندارید؟
مسجدجامعی: نه. هیچ پیشنهادی ندارم.
رنجبران: نظر شما برای من خیلی ارزشمند است. به عنوان کسی که وزیر و معاون وزیر بودهاید و یک آدم اخلاقمدار سیاسی هستید و در شورای شهر هم بودهاید. برای این بنبست و روحیه ناامیدی مردم باید چکار کرد؟
مسجدجامعی: خب به دلیل همین روحیهای که میگویید میگویم که قدری بگذارید روی آن فکر کنیم. یعنی نباید از این امیدهای زودگذر داد و باید روی آن فکر کرد. اینکه میگویید فرض کنیم شورای نگهبان این کار را کرد؛ آیا شورای نگهبان این کار را میکند یا نمیکند. ما یک قولی به مردم میدهیم و بعد اگر شورای نگهبان این کار را نکرد چه؟ اگر انجام داد چه شرایط و لوازم دیگری میخواهد؟ حالا این را که میگویم، امیدوارم وضع خوبی پیش بیاید ولی به هر حال باید اهل سیاست و اهل اجرا بنشینند و فکر کنند و به راهکارهایی برسند انشاءالله.
رنجبران: ما برای شما آرزوی توفیق داریم. از همین حالا هم حجتان مقبول و سعیتان مشکور.