مروری بر سال کهنه؛
در نطق رییس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل کمدقتیهایی مشاهده شد که ناظران به حساب اطلاعات تاریخی کمتر او به نسبت اسلاف خود و نیز ضعف مشاوران تنظیمکننده یا مشورتدهنده گذاشتند.
عصر ایران؛ مهر 1401 با تأثیر از آنچه در روایت شهریور آمد، آغاز شد. اعتراضات پسامهسا بر نطق ابراهیم رییسی در مجمع عمومی سازمان ملل هم در اولین حضور او تأثیر گذاشت. رسانههای حامی دولت نیز از نطق او جملۀ دندانگیری پیدا نکردند و تنها همان صحنه که تصویر سردار سلیمانی را پشت تریبون در دست گرفت برجسته شد.
رییس جمهوری اصولگرای ایران در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل بیش از 42 بار از کلمۀ عدالت با مشتقات آن به صورت مثبت و منفی ( عادلانه/ ناعادلانه/ بیعدالتی) استفاده کرد اما توضیحی در این باره نداد که تعریف و منظور مشخص او از عدالت چیست جز آنکه یک بار در مقابل ظلم به کار برد.
این در حالی است که در دنیای مدرن عدالت را در مقابل تبعیض و به معنی فرصت برابر برای همه به کار میبرند و به بیان دیگر به میزانی که تبعیض نیست عدالت هست و با این نگاه برای این که ببینیم چقدر عدالت هست باید ببینیم چقدر تبعیض نیست.
ابراهیم رییسی قبل از سفر به نیویورک تلفنی با خانۀ مهسا امینی تماس گرفت و تأسف خود را از این حادثه ابراز داشت و قول پیگیری هم داد و بعد راهی شد.
در نطق رییس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل البته کمدقتی هایی هم مشاهده شد که ناظران به حساب اطلاعات تاریخی کمتر او به نسبت اسلاف خود و نیز ضعف مشاوران تنظیم کننده یا مشورت دهنده گذاشتند. خاصه آنجا که گفت: «از زمانی که رییس جمهور وقت ایران - محمد علی رجایی- پای خود را که آثار شکنجۀ رژیم تحت حمایت آمریکا در آن نمایان بود روی این تریبون گذاشت چهل سال میگذرد. او مدتی پس از آن سخنرانی به دست گروهک تروریسیتی مورد حمایت آمریکا به شهادت رسید.»
چرا که در همین عبارت چند اشتباه تاریخی وجود داشت که به حساب این گذاشته شد که ابراهیم رییسی در آن زمان جوانی 21 ساله و هم زمان دادستان کرج و همدان و به همین سبب بیشتر دلمشغول امور قضایی بوده تا سیاسی و اما آن اشتباهات از این قرار بوده است:
اول اینکه در مهر 1359 و در آغاز جنگ ایران و عراق، شهید رجایی به عنوان نخستوزیر به نیویورک رفت نه در مقام رییس جمهوری. چرا که در آن زمان رییس جمهوری ابوالحسن بنیصدر بود که چون فرمانده کل قوا هم بود از کشور خارج نشد و نخست وزیر رفت. دوره ریاست جمهوری او هم آن قدر کوتاه بود که به مجمع عمویم سازمان ملل نرسید. ( 40 روز بعد از انتخاب به شهادت رسید).
دوم این که نخستوزیر وقت ایران در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی نکرد و پشت آن تریبون نایستاد بلکه در شورای امنیت و به صورت نشسته نطق خود را خواند.
اشتباه سوم هم این بود که نشان دادن آثار شکنجۀ ساواک در جریان آن نطق صورت نپذیرفت بلکه در مصاحبۀ مطبوعاتی و در پاسخ به پرسش یک خبرنگار این کار را انجام داد.
نکتۀ چهارم هم این که انتساب ترور هشتم شهریور 1360 به سازمان مجاهدین خلق با اصرار برخی نواصولگرایان که بهزاد نبوی رفیق زندان و وزیر و سخنگوی او را متهم میکنند سازگار نیست هر چند که اتهام زنندگان مشخص نمیکنند او در از بین بردن رییس جمهوری که بیشترین اعتماد را به او داشت چه نفعی میبرده است.
آقای رییسی در بازگشت به تهران در مصاحبۀ تلویزیونی شرکت کرد و جالب اینکه ساعتی قبل از آن تارنمای رسمی ریاست جمهوری تصویر مهسا (ژینا) امینی را در صفحۀ اول قرار داد تا فضا را تلطیف کند.
در مهرماه 1401 سید حسن خمینی به شیوۀ هاشمی رفسنجانی در تیر 88 در بیانیهای برای بازگشت آرامش پیشنهادهایی از این قرار ارایه داد: گفت و گوی حاکمیت با معترضان، شنیدن دردها و در صورت لزوم عذرخواهی، حل مشکلات اقتصادی و معیشتی، گشودن راههای قانونی اعتراض، باز کردن مسیر حضور همۀ سلیقهها در ارکان حاکمیت و پرهیز از "اهانت به رهبری" که مانع بزرگ تفاهم است.
هر چند نواصولگرایان و معترضان اجرا نکردند اما کیهان هم فحش نداد.
در حالی که صداوسیما در تحلیلها و مصاحبههای مختلف از محدودیتهای اعمال شده برای فضای مجازی دفاع و حمایت میکرد موضع رییس پیشین این سازمان کاملا متفاوت و قابل توجه بود. محمد سرافراز در توییتر نوشت: «دشمنی به نام فضای مجازی ساختهاید و خلافها و ناکارآمدیهای خود را گردن آن میاندازید. فضایی که مردم برای کسب و کار و امور جاری پول آن را دادهاند به نام امنیت و به طور نامحدود قطع میکنید. آیا ناامنی خلق نمیکنید؟»
واکنش مهدی عرفاتی دبیر شورای عالی اطلاع رسانی دولت به بازگشت دبیر ستاد امر به معروف و نهی ازمنکر به عرصۀ اعلام نظر هم از موارد قابل اشاره است که به او یادآور شد: «بصیرت، فقط در اعلام موضع نیست، گاهی در سکوت است.» او خطاب به محمد صالح هاشمی گلپایگانی که از اول تابستان مدام در تنور تهدید و تحدید دختران و زنان به خاطر پوشش دمید و کاسۀ صبر مردم را لبریز کرد نوشت: «مواضع شما و امثال شما که عامل شکاف و دو دستگی مردم است خود بزرگترین منکر است، لطفا خاموش!»
انتقادها بیشتر به خاطر آن بود که هاشمی گلپایگانی در حالی ادبیات خود را تکرار میکرد که رهبری تصریح کرده بودند بحث بر سر حجاب نیست و قضیه وقتی جالبتر شد که مجتبی امینی تهیهکنندۀ سریال گاندو هم نوشت: «به عنوان یک دلسوز نظام و شهروند از دستگاههای اطلاعاتی کشور خواهشمندم پرونده و عقبۀ جناب آقای هاشمی گلپایگانی دبیر ستاد امر به معروف را بررسی کنند. پروژۀ تولید نفرت و دوقطبی مشهود است. ردپای خرابکاری و نفوذ دیده میشود.» با این که انتقاد درون اردوگاه اصولگرایی از دبیر ستاد امر به معروف بالا گرفته بود مهمترین حامی و منصوب کنندۀ او - حجتالاسلام کاظم صدیقی امام جمعۀ موقت تهران- در خطبههای نماز جمعه به این موضوع اشاره نمیکرد و روند خود را که توصیههای اخلاقی همراه با اشک و آه و گریه است تغییر نداد.
از اتفاقات قابل ذکر دیگر در مهرماه نامۀ 5 اقتصاددان سرشناس بود که هشدار دادند: «چنانچه صدای اعتراض شنیده نشود به خشم تغییر وضعیت میدهد و در ادامه خشم هم به نفرت تبدیل میشود و از اینجا به بعد خشونت به عنوان نیروی پیشرانِ اصلی عمل می کند.»
امضاکنندگان مسعود نیلی، محمد طبیبیان، موسی غنینژاد، محمد مهدی بهکیش، حسن درگاهی بودند.