نقش رادیو و تلویزیون برای شکل گیری حوزه عمومی بسیار حیاتی است. شرط آنکه چنین نهادی بتواند حوزه عمومی را شکل دهد، امکان اظهارنظر و ارائه تمام دیدگاههای مرتبط با یک رویداد یا ماجرا است. اگر چنین امکانی فراهم شود، میتواند به توسعه خردمندی و گسترش افقهای فکری مخاطبان منجر شود و رعایت همین نکته است که صدا و سیما را می تواند به یک «رسانه ملی» ارتقاء دهد.
جماران: برای فهم نوع عملکرد صدا و سیما باید مفهوم «حوزه عمومی» هابرماس دوباره بازخوانی شود. هابرماس معتقد است گستره همگانی یا حوزه عمومی، میدانی مستقل از دولت است که دسترسی به آن آسان و برای پژوهش و کنکاش شهروندان آزاد است. در گستره همگانی است که افکار عمومی شکل می گیرد، چراکه فرض بر این است که در این گستره، هر یک از بازیگران در حالی که دیدگاههایش در دسترس عموم است، مواضع خود را با گفت و گوی صریح تشریح می کند.
در این میان نقش رادیو و تلویزیون نیز برای شکل گیری این حوزه عمومی بسیار حیاتی است. این نهاد به آسانی در دسترس همگان قرار دارد و برای بسیاری از افراد جامعه قابل بهره برداری است. شرط آنکه چنین نهادی بتواند حوزه عمومی را شکل دهد، امکان اظهارنظر و ارائه تمام دیدگاههای مرتبط با یک رویداد یا ماجرا است. اگر چنین امکانی فراهم شود، میتواند به توسعه خردمندی و گسترش افقهای فکری مخاطبان منجر شود و در نهایت انتخاب بهتر و شفاف تری را برای جامعه فراهم آورد و رعایت همین نکته است که صدا و سیما را می تواند به یک «رسانه ملی» ارتقاء دهد.
در روزهای اخیر دو طرح تقریباً همزمان در مجلس و شورای هماهنگی سران قوا مطرح شد. اولی طرح «مجازاتهای بازدارنده برای اظهارنظرهای غیرکارشناسی» است که به دنبال ایجاد محدودیت برای اظهار نظر افراد به ویژه افراد مشهور است و دومی طرح «مولدسازی اموال دولتی» است که بر اساس آن سران قوا با تعیین کمیته ای 7 نفره به آنها اجازه فروش اموال دولت را می دهند.
در مورد هر دو طرح جار و جنجال و بحثهای موافق و مخالف بسیاری در سطح روزنامه ها و فضای مجازی مطرح شده است، اما در این میان صدا و سیما یا ترجیح داده تا این دو طرح را به سکوت بگذراند و یا تنها به اظهار نظر یک طرف ماجرا یعنی موافقان بسنده کرده است. لذا این سؤال پیش می آید که چرا صدا و سیما که عنوان رسانه ملی را یدک می کشد، در مورد این دو طرح حیاتی نقش خود را برای شکل گیری حوزه عمومی از طریق گفتگو ایفا نمی کند تا از این طریق هم به شفافیت اذهان جامعه مدد رساند و هم جایگاه «ملی» خود را بازیابد؟ چرا این امکان را فراهم نمی کند تا موافقان و مخالفان این دو طرح در نشستها و برنامه های متعدد دور یک میز نشسته و استدلال های خود را بیان کنند تا امکان انتخاب راهی صواب و درست برای مجلس و دولت و کل جامعه فراهم شود؟
پاسخ به این پرسش در این نکته حیاتی نهفته است که به تعبیر یکی از اساتید ارتباطات «گفتگو همیشه در بستر قدرت و ثروت انجام میگیرد و به نحوی توسط آنها در هر جامعهای کنترل میشود، مگر آنکه برای نظام حاکم و سرمایهداران، مشکل حادی ایجاد نکند». لذا اگر دیده می شود که صدا و سیما تمایلی برای گفتگو و ارائه دیدگاه های موافق و مخالف پیرامون این دو طرح ندارد که به اعتقاد منتقدین، یکی محدود کننده آزادی بیان در برابر قدرت است و دیگری دست عده ای را برای چپاول ثروت باز می کند، باید دلیل آن را در کانون های قدرت و ثروت و به تعبیر دیگر کانون های «زر» و «زور» دید که تلاش دارند بر صدا و سیما چنبره زده و اجازه ندهند تا با گفتگو، ابعاد این دو طرح شفاف شود.
در واقع صدا و سیما خواسته یا ناخواسته به ضلع سوم این مثلث تبدیل می شود که انگار قرار است در جایگاه «تزویر»، امکان عمل و حرکت را برای این کانون های قدرت و ثروت فراهم آورد. در این صورت اقتضا می کند که چراغها و نورافکن ها را برای شفافیت و آگاهی همگانی از ماهیت این دو طرح خاموش کند تا این کانون ها بتوانند بی سر و صدا به تثبیت و تقویت جایگاه خود اقدام نمایند. آنگاه است که ریاست چنین سازمانی در حکم عروسک خیمه شب بازی است که با نخهای نامرئی این کانون ها، اختیار عملی برای تغییر این رویه را نداشته و نادانسته یا دانسته در خدمت اهداف آنها قرار خواهد گرفت. راه برون رفت صدا و سیما از این وضعیت، خلاصی از کانون های قدرت و ثروت است که جز با تغییر ساختار امکان پذیر نیست.
* دکترای ارتباطات