تاريخ انتشار: 13 بهمن 1401 ساعت 00:42:39
چرا رژیم پهلوی سقوط کرد؟

اشاره
درباره علل سقوط رژیم شاهنشاهی پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی رضوان‌‌‌الله تعالی علیه، مباحث فراوانی صورت گرفته، کتاب‌های زیادی به نگارش درآمده و گفتگوها و اظهارنظرهای متفاوتی بعمل آمده است. در این مباحث، کتاب‌ها و گفتگوها محورهایی مدنظر قرار گرفته‌اند که عمدتاً حول ناتوانی کارکردی نظام شاهنشاهی، بی‌اعتنایی به تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، فساد گسترده و ریخت و پاش در دربار، تکیه بر درآمدهای نفتی و غفلت از تولید ثروت و رشد اقتصادی، غرور، تکبر و خودمحوری در شخص شاه و تکیه او بر القاب و اعتباریات بی‌ارزش، قدرت‌ ‌نمایی در برخورد با مخالفین سیاسی، واگذاری مسئولیت‌ها به چاپلوسان و متملقین، تکیه بر ساواک، نیروهای مسلح و نیروهای بیگانه، بی‌توجهی به مشارکت مردم در اداره امور کشور و خودداری از برگزاری انتخابات آزاد، سرکوب و کشتار مردم مخالف حکومت شاهنشاهی و... می‌چرخند.
این محورها، هرچند در بیشتر مواقع تکیه بر مواضع و نظرات مخالفین رژیم شاهنشاهی دارند، اما اینگونه نیست که موافقین رژیم شاهنشاهی و یا حتی افراد وابسته به دربار شاه و یا دگراندیشانی که به انحاء مختلف با دربار ارتباط داشتند، از این محورها غافل باشند و از این رو، خواندن نظرات درباریان از علل سقوط رژیم پهلوی اهمیت ویژه‌ای دارد.
در چهل و چهارمین دهه فجر انقلاب اسلامی ایران، روزنامه جمهوری اسلامی سلسله مطالبی را درباره علل این سقوط از زبان وابستگان به دربار و دگر‌اندیشان به چاپ می‌رساند که امروز اولین قسمت از این مطالب را مطالعه می‌فرمائید.
***
بی‌اعتنایی به تحولات سیاسی و اجتماعی کشور
احمدعلی مسعود انصاری نوه خاله فرح دیبا و از درباریان نزدیک به محمدرضا پهلوی در کتاب خاطرات خود به نام «پس از سقوط» می‌نویسد:
«با وجود دگرگونی در فضای سیاسی کشور، مخصوصاً در اواخر 56 که با تظاهرات قم به صورت محسوس نمایان شد، تا بهار 57 بیاید و حتی تا دوران شریف امامی و 17 شهریور 57، هنوز در دربار کسی اهمیت اتفاقات و تظاهرات و اعتصابات و به صحنه آمدن نیروهای مذهبی و ابراز مخالفت گروه‌های سیاسی را جدی نمی‌گرفت. همه می‌گفتند خبرهایی هست و اوضاع تغییر پیدا کرده است، اما این را از عوارض اعطا و مرحمت‌ فضای باز سیاسی می‌دانستند به گمانم شخص شاه همین که هویدا را کنار گذاشته و به آن یکنواختی سیزده ساله نخست ‌وزیری هویدا پایان داده و جمشید آموزگار، مورد اعتماد آمریکایی‌ها را به سمت نخست ‌وزیری برگزیده بود، خیالی آسوده یافته بود.
در سال 56 مخصوصاً سعی می‌شد که نظر کاخ سفید و مهربانی آقای کارتر را جلب کنند و به ویژه اردشیر زاهدی با رفت و آمد در محافل آمریکایی تلاش می‌کرد این معنی را القاء کند که بندها در ایران دارد کمی سست می‌شود. اعتنا کردن به گزارش‌های عفو بین‌الملل و اینکه به هر حال می‌خواستند به انتقادات آن‌ها جوابی داده شود، سر و صورت دادن به زندان اوین و انجام بعضی از کارها برای رفاه زندانیان و مجاز شمردن و انتشار برخی انتقادات در مطبوعات و ازسویی ژست کابینه جدید برای سر و صورت دادن به دشواری‌های اقتصادی، که بعد از آن دوره بریز و بپاش با دلارهای نفتی کم ‌کم خودش را داشت نشان می‌داد و بالاخره اعلام برنامه صرفه‌جویی در وزارتخانه‌ها و قطع حقوق کسانی که از چند محل حقوق می‌گرفتند، همه علائمی بود که کارهایی دارد صورت می‌گیرد و فضای باز سیاسی چیزی بالاتر از حرف است. به هر تقدیر فکر حاکم این بود که نتیجه این تغییرات، مخصوصاً در زمینه مجاز شمردن انتقادها و آزادی نسبی مطبوعات، هرچه باشد طوری نخواهد بود که اساس نظام را مورد تهدید قرار دهد.
در این شرایط و فضا، شاه تابستان 56 را مثل همه ساله در نوشهر گذراند و من نیز جزء کسانی بودم که به روال همیشگی آن تابستان را نیز در نوشهر گذراندم. گاهی خبرهایی از انتشار اعلامیه و یا تشنج‌هایی و از این قبیل امور می‌رسید اما واقعیت این است که کسی به آن اهمیت نمی‌داد... مسئولان مملکت هم طبق برنامه به دیدنش می‌آمدند و گزارش‌ کارها را می‌دادند. برای درباریها چیزی که غیرعادی باشد محسوس نبود. به خاطرم هست که حتی موجب مذهب ‌گرایی که در جامعه رنگ می‌گرفت در نظر آن‌ها بی‌اهمیت بود. منظورم این است که در ظاهر و در پشت درهای دربار نه به آنچه در بیرون می‌گذشت توجه زیادی می‌شد و نه اینکه شکل‌ گیری فعالیت‌های مخالفین دغدغه خاطری به وجود می‌آورد. شاه و دربار بر آن بودند که با توجه به پیشرفت‌هایی که در مملکت صورت گرفته کسی با اساس نظام تقابلی ندارد و این مخالفت‌ها هم عادی و گذرا و نتیجه فضای باز سیاسی است و مشکل اساسی‌ ایجاد نخواهد کرد که... وقتی که شاه در اواخر مردادماه تصمیم گرفت یک پیام رادیو تلویزیونی خطاب به مردم بفرستد، می‌شد احساس کرد که لابد موج و تکان جامعه به دیواره دربار هم خورده است اما نه به صورتی که کسی احساس خطر کند. در آن پیام، که در نوشهر ضبط شد، شاه طبق معمول بر پیشرفت‌هایی که در دوره سلطنت پهلوی و به‌خصوص پیشرفت‌های بعد از انقلاب سفید شده اشارات زیاد داشت و آمار داد که وقتی سلطنت پهلوی شروع شده بود تعداد مدارس و محصلین چقدر بوده و حالا چقدر است، دانشگاه چه بوده و حالا چه شده است، و بالاخره چقدر سد ساخته شده و چقدر کارخانه و مطالبی از این قبیل. این پیام غبرمنتظره البته معنای خود را داشت. ظاهراً هدف این بود که جواب کسانی که در فضای باز سیاسی فرصت شب‌نامه ‌نویسی و مقاله ‌نویسی و اعلامیه‌پراکنی یافته بودند، داده شود.
مجموعه این رویدادها، که پیام شاه و مصاحبه‌های او را به عنوان نمونه ذکر کردیم، نشان می‌داد که آن بی‌توجهی اولیه نسبت به حرکتهای مخالفین نباید ادامه پیدا کند و لازم است که مخصوصاً شخص خود شاه به توجیه و تشریح دستاوردهای دوران پادشاهی‌اش برخیزد و احتمالاً خطاب این حرفها محافل خارجی و به ‌خصوص آمریکایی‌ها هم بودند که زیاده از حد نق نزنند. از طرف دیگر، و جدا از حرکت‌های مخالفت ‌آمیز محسوس، دستگاه‌های مملکتی به کار خودشان مشغول بودند و فکر نمی‌کردند که روند دگرگونی‌ها به چنان سرعتی بیفتد و آنچنان خطری ایجاد کند که مهار کردن آن غیرممکن باشد...»

*با وجود دگرگونی در فضای سیاسی کشور، مخصوصاً در اواخر 56 که با تظاهرات قم به صورت محسوس نمایان شد، تا بهار 57 بیاید و حتی تا دوران شریف امامی و 17 شهریور 57، هنوز در دربار کسی اهمیت اتفاقات و تظاهرات و اعتصابات و به صحنه آمدن نیروهای مذهبی و ابراز مخالفت گروه‌های سیاسی را جدی نمی‌گرفت
*برای درباریها چیزی که غیرعادی باشد محسوس نبود. به خاطرم هست که حتی موجب مذهب ‌گرایی که در جامعه رنگ می‌گرفت در نظر آن‌ها بی‌اهمیت بود. منظورم این است که در ظاهر و در پشت درهای دربار نه به آنچه در بیرون می‌گذشت توجه زیادی می‌شد و نه اینکه شکل‌گیری فعالیتهای مخالفین دغدغه خاطری به وجود می‌آورد

*جمهوری اسلامی

  تعداد بازديدها: 580
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=95319
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.