رسانه و اهل رسانه ميخواهيم يا نه؟ قاضي مرتضوي در يك ركورد گينسي! در يك روز 18 روزنامه را بست. بعدش چه شد؟
معمولا از نوشتن درباره مسائل صنفي به دلايلي ابا دارم اما شايد براي يك بار ورود به اين حوزه، پرداختن به همكاراني كه تحت تعقيب قضايي قرار دارند پراشكال نباشد.
1. پيش از هر چيز به اين نكته اشاره كنم كه با خبرنگاران و همكاران رسانهاي كه در طول چند ماه اخير احضار، بازداشت يا محكوم شدهاند فاصله فكري حتي تا 180 درجهاي دارم و نوشتهها و گفتههاي بسياري از آنها را براي جامعه و اصلاح آن مفيد نميدانم. با اين حال آنچه را شخصا نميپسندم براي ديگر مخاطبان محبوب است.
2. روزنامهنگارها مثل همه صنوف ديگرند با اين تفاوت كه تاثير كنششان سريعتر و گستردهتر ديده ميشود. بسته به اينكه چقدر حرفهاي و شهره باشند، آثارشان وايرال ميشود، لايك ميگيرد و بازتاب پيدا ميكند.
اين جماعت بيآنكه وكالتي از طرف مردم و شهروندان داشته باشند خودشان را در برابر رخدادهاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مسوول و مكلف ميدانند و همين احساس مسووليت است كه آنها را در اين شغل ماندگار ميكند. قصد بيان مشكلات اين حرفه را ندارم. به قول حافظ «ما آبروي فقر و قناعت نميبريم» اما حقوق ماهانه دختر و مسوول دفتر فلان عضو محترم شوراي شهر تهران كه اين روزها خبرش در موبايلها ميچرخد، معادل 2 تا 3 خبرنگار است. لااقل حقوق آن دختر خانم، سر ماه پرداخت ميشود اما گاهي اهالي رسانه مجبورند چند ماه براي دريافت مواجبشان، نجيبانه و البته مجبورانه! تحمل كنند. از امنيت شغلي و تامين آينده و بيمه و نظاير اينها هم اگر نگويم بهتر است، چون به ياد آوردنش هم حالمان را بد ميكند.
3. همكاران رسانهاي ـ فارغ از اينكه در كدام رسانه و كدام جناح مينويسند ـ مثل هر فعال عرصه سياست و فرهنگ و اجتماع اشتباه ميكنند. خطاهايشان گاهي شايد فاحش هم هست اما عنصر معنوي جرم (كه دادگاهها براساس محققشدن آن محكوميت صادر ميكنند) غالبا مفقود است. يعني با جرات ميتوان گواهي داد كه نيت سوء و مجرمانه ندارند. با اين حال آنها كه احساساتيتر و كمتجربهترند ممكن است جايي تند هم بروند.
4. واقعا جامعه رسانه ميخواهد يا نه؟ خبرنگار لازم دارد يا نه؟ و آيا اصحاب رسانه بايد نماينده تفكرات مختلف باشند يا نه؟ اگر جواب اين پرسشها منفي باشد كار خيلي راحت ميشود. با تعطيلي رسانهها، فقط چندهزار نفر به جمعيت بيكار كشور افزوده ميشوند. قطعا بيكارشدن اين تعداد، آنقدر نرخ بيكاري را جابهجا نميكند كه مراكز رسمي دولت محترم، نگران منفيشدن شاخصهاي اقتصادي باشند! اما اگر جواب مثبت است و رسانه و رسانهچي نياز كشور است و بدون آنها نميتوان مفاهيمي چون «جهاد تبيين» را به نتيجه رساند، پس بايد تحمل حاكميت و تساهل و تسامح در برابر رسانهها نيز بالا برود.
5. درباره اكثر همكاران رسانهاي بازداشتشده گفته ميشود اتهاماتي دارند كه ربطي به شغلشان ندارد. اين حرف، حتي اگر براي توجيه بازداشتها بيان شود قابلفهم است، اما مواردي كه توسط اين افراد، جامه ارتكاب ميپوشد، توسط ديگران هم انجام ميشود، اما كسي كاري به آنها ندارد. چون اگر يك پزشك يا مهندس يا بازرگان يا كارمند يا كارگر يا... چيزي بگويند و بنويسند و در فضاي مجازي منتشر كنند بازتابش بسيار كمتر از يك عنصر رسانهاي است. پس روشن است حتي اگر خبرنگاري به اتهامي خارج از وظايف حرفهاياش بازداشت شده باشد، شغلش نميتواند در برخورد قضايي با او بيتأثير باشد.
6. نتيجه برخورد با رسانهها را بارها تجربه كردهايم. قاضي مرتضوي در سال 1378 دهها روزنامه و مجله را تعطيل كرد و در يك ركورد گينسي! در يك روز 18 روزنامه را بست. بعدش چه شد؟ روزنامههاي #مااصولگراها تيراژشان تكان خورد؟ با اطلاع ميگويم: نه. حتي يك نسخه.
رفتارهاي سختگيرانه عليه رسانهها ممكن است در كوتاهمدت نتيجه ببخشد، اما حداكثر عملكردش، در حد يك قرص تببر است بيآنكه كانون بيماري و تب مشخص شود.
7. به تجربه ميگويم اگر قرار است جذب حداكثري صورت گيرد اين اقدام در حوزه رسانه بسيار زودتر پاسخ ميدهد. حذف عناصر رسانهاي حتي اگر تعدادش زياد نباشد باعث تاراندن و ساكت شدن و محافظهكار شدن بقيه ميشود. رسانههايي كه همه از دست روي همديگر بنويسند و دقيقا همان چيزي را منتشر كنند كه دولت حاكم يا مجلس مستقر يا نهادهاي نظارتي خوششان بيايد، مسوولان جامعه را دچار خماري و كرختي ميكند و برايشان توهم «شهر در امن و امان است» ميآفريند.
8. ممنون از اينكه دستگاه قضايي اكثر روزنامهنگاران بازداشتي را ولو با قيد وثيقه آزاد كرده. نميخواهم بگويم اهالي رسانه تافته جدا بافتهاند و بايد قانون دربارهشان اجرا نشود يا ارفاقات غيرمنطقي معمول گردد، اما اگر اين نكته خوب درك شود كه مجرمترين! روزنامهنگارهاي ما، از همه آنها كه در اينترنشنال، بيبيسي و منوتو و... مشغولند، با فاصله زياد شريفتر، خوديتر، قابل جذبتر و حرفهايترند پنجرهاي باز ميشود كه هوايي تازه را بشارت ميدهد.
*اعتماد
|