آرمان امروز: مشاهير ايراني را هم مصادره ميکنند، انتشار تنديس بوعلي سينا در آنکارا پايتخت ترکيه که او را اهل ترکيه دانستهاند گواه اين ادعاست. البته اين مختص ابن سينا نيست و در طي سالهاي گذشته مشاهير ديگر ايراني نيز مولوي، فارابي، عمر خيام، نظامي گنجوي، «ابوريحان بيروني، بيهقي و مفاخر و نخبههاي ايراني در چند سال گذشته مورد دستبرد کشورهاي همسايه قرار گرفتهاند که در اين گزارش به آنها خواهيم پرداخت. كم نبودهاند كشورهايي كه در ساليان اخير با ارائه اسناد مکتوب و شفاهي سعي داشتهاند اين نخبههاي ايراني را به نام خود در يوسنکو سند بزنند. اين در شرايطي است که در طي چند صد سال گذشته شهرهاي مرزي از خاک ايران جدا شدهاند و اين مفاخر که روزگاري را در آن شهرها زندگي کردهاند يا در آنجا درگذشتهاند، روزگاري خاک ايران بودهاند و حالا از اين کشور جدا شدهاند. عمده علاقه کشورها براي به راه انداختن اين بازيها به خاطر عايديهاي اقتصادي است. به عنوان مثال کشور ترکيه از 1.5 ميليون گردشگر آرامگاه مولونا در قونيه سالانه ميليونها دلار درآمد به جيب ميزند. اما مولونا اولين و آخرين نخبه ايراني نيست كه مورد طمع و دستبرد كشورهاي همسايه قرار گرفته است.
کشورهايي که بهدنبال ابن سينا هستند
«ابوعلي حسين بن عبدالله» معروف به ابن سينا، پزشک، فيلسوف و شاعر ايراني نيز از سوي کشورهاي همسايه در امان نمانده است. اين انديشمند و طبيب ايراني مورد علاقه ترکيه و ازبکستان است. همچنين دولت امارات متحده عربي جايزه اختراعات و ابداعاتي با نام ابنسينا را به صورت سالانه به مخترعين اهدا ميکند و روبات ابنسينا با لباس عربي نيز ساخته شد. در اين سناريو «ابو نصر محمد بن محمد فارابي» نيز سر از کشور قزاقستان در آورده است و از سوي رئيس فرهنگستان هنر قزاقستان مليت فارابي قزاقستاني خوانده شد. از سوي ديگر راديو و تلويزيون دولتي کشور ترکيه با انتشار گزارشي نسبتاً مفصل، از معتقدان به ايراني بودن اين فيلسوف بزرگ انتقاد کرده و تأکيد کرده است که اين شخصيت علمي، ترک بودهاست!
روزنامه القبس چاپ کويت عمر خيام را دانشمند و رياضيدان عرب و ستارهشناس ايراني معرفي کرد و طي مقالهاي بيان کرد که وي شاعر نبوده وشعرهايش را ديگران برايش سرودهاند!
سه سال پيش هم در اقدامي دولت جمهوري آذربايجان اشعار کاشيکاريشده فارسي بر روي بدنه مقبره نظامي را با اشعار ترکي جايگزين کرد. حتي كار به آنجا رسيد كه سفير جمهوري آذربايجان در لندن به معرفي نسخه خطي خمسه نظامي گنجوي، به عنوان اثر فرهنگي ايراني، در کتابخانه ملي انگلستان اعتراض کرد.
تركيه كه به طور كامل قصد بلعيدن تاريخ مفاخر و نخبگان ايراني را دارد در يك برنامه تلويزيوني ابوريحان بيروني و فارابي و ابن سينا را نيز به عنوان مفاخر تاريخي ترکيه سند زد.
در اين تقسيم غنايم، بيهقي، مورخ سرشناس ايراني سهم افغانستان شد. در مراسم بزرگداشت انتخاب «غزنين» به عنوان پايتخت فرهنگي جهان اسلام در سال 2013، وزير و سفير افغانستان در صحبتهايش بيهقي را به غزنين در افغانستان نسبت داد. البته اين نخبه دزدي بخشي از اتفاقات سالهاي اخير بوده و حتي برخي از کشورها از جمله جمهوري آذربايجان در طي چند سال اخير به فرهنگهاي ناملموس ايراني نظير نوروز و يلدا رحم نکرده و آنها را در يونسکو به نام خود ثبت کرده است.
غنميت بردن يا مصادره؟
درباره همين موضوع دکتر «سعيد نجار» عضو هيايت علمي دانشگاه و تاريخشناس نظرات قابل تاملي دارد. وي با اشاره به اينکه کشور ايران در مقاطع مختلف تاريخي بنا به شرايط اجتماعي و سياسي از وسعتش کم شده، به «آرمان امروز» ميگويد: «مفاخر و انديشمندان ايراني در شهرهاي مختلف ايران زندگي ميکردند و براي پژوهش و علم سفرهاي متعددي داشتند. اين افراد گاهي در آن مقصد ساکن ميشدند و فوت ميکردند و در همان شهر دفن ميشدند. در زمان نظامي گنجويي جمهوري آذربايجان وجود نداشته که حال آنها ميگويند او متعلق به آنجاست. درآن زمان جمهوري آذربايجان جزو خاک ايران بوده است. البته عوامل ديگري نيز در اين موضوعدخيل هستند؛ مثلا در سالهاي اخير بحث «سيد جمالالدين اسدآبادي» به ميان آمده و ما اعتقاد داريم که او ايراني است و در اسدآباد همدان متولد شده است. همين حرف را هم کشور افغانستان ميگويد. آنها نيز معتقدند «سيد جمالالدين» افغاني بوده است، اما اين اتفاقات باعث نميشود که ما از کم کاري دستگاههاي متولي فرهنگي در کشورمان غافل باشيم. هنوز نگاه واحدي در جهت شناسايي اين انديشمندان وجود ندارد. بايد اين مفاخر در نقاط مختلف کشور شناسايي شوند و روي آنها کار و پژوهش شود. من اين اتفاقات را از زاويه کم کاري و عدم توجه به مفاخر و عدم شناسايي آنها ميبينم. ما تنها مفاخر را به اسم ميشناسيم و براي شناخت آنها کاري نکرديم.»
وي در ادامه ميگويد: «شايد کشورهايي مانند تاجيکستان از نظر اقتصادي تواناييهاي زيادي نداشته باشند اما در حوزه فرهنگ خوب کار ميکنند و بسيار فعال هستند. همين کشورهاي فرهنگي در حال فعاليت هستند که يک غنيمت از ايران بردارند. مثلا کتابخانه مرکزي شهر دوشنبه «فردوسي» نام دارد و بسياري از اين خيابانها با نام مشاهير ايراني نامگذاري شده و حتي مجسمههايشان را در ميادين شهر ساختهاند. اينها زمينهچيني براي مصادره است و بعدها اگر فردوسي به نام کشور تاجيکستان ثبت شد ما نبايد تعجب کنيم، چون آنها از سکوت فرهنگي ما استفادههاي لازم را ميبرند.»
خواب فرهنگي
سعيد نجار معتقد است که اين مصادرهها تنها جنبه فرهنگي ندارد و به اقتصاد کشورها کمک ميکند. او ادامه ميدهد: «کشور ترکيه سالانه ميزبان يك ميليون و 200 هزار گردشگري است که به آرامگاه مولانا ميروند. مراسمي که سالانه در قونيه برگزار ميشود ميليونها دلار را به جيب دولت ترکيه سرازير ميکند، در حالي که اين توريستها با بازديدکنندگاني که سالانه از آرامگاه خيام در نيشابور و يا حافظ در شيراز ديدن ميکنند، قابل قياس نيستند. اين کشورها اينقدر ساده لوح نيستند که تنها به جنبه فرهنگي و تاريخي فکر کنند. آنها ميدانند برگزاري کنسرتها، مراسم و بزرگداشتها باعث جذب گردشگران خارجي ميشود. شايد البته برخي از کشورها از اين مصادرهها پولي درنياورند اما اهداف اقتصادي فراواني پشت آن دارند. ترکيه اين سرمايهگذاري را انجام داده و از آن بهره برده است، اگر ازبکستان نيز در سمرقند، خجند، بخارا اين کار را بکند و حتما خيلي از توريست را به خودش جذب ميکند. ما اگر کوتاه بيايم و در همين خواب فرهنگي باقي بمانيم، نوروز و يلدا هم به نام کشورهاي ديگر ثبت ميشود. اين اصلا تعجبآور نيست.»