با نان مردم بازی نکنیم! در روزهایی که همه هوش و حواسها در اقتصاد حول و حوش لایحه بودجه و برنامه هفتم و... میچرخد و تحلیلهای کارشناسانه از نوسانات قیمت ارز و شاخصهای بورس و... ناگهان... تا آدم به چشم خود بر صفحه تلویزیون نبیند، باور نمیکند. باور نمیکند سه دهه پس از فروریختن دیوار برلین و سقوط کمونیسم بهعنوان عالیترین شکل نظام اقتصاد متمرکز، در دورانی که جز یک کشور، کره شمالی، هیچ کشوری نیست که با آن الگو در حال اداره اقتصادی یک جامعه باشد («اداره» البته لفظ صحیحی نیست، مگر آنکه مرگ سالانه هزاران هزار کودک کرهای از گرسنگی و کمبود مواد غذایی و بهداشتی و... را «اداره»کردن آن کشور بدانیم)، مقام مسئولی بر صفحه تلویزیون ایران ظاهر شود و با نمودارها و جداول بزرگی که به دیوار آویخته و چوبی که به دست دارد؛ مانند فرماندهی در جنگ، اشراف خود را بر میدان نبرد به رخ بکشد که: فلان نانوایی امروز چند نان فروخته و چقدر آرد تحویل گرفته و... و در ادامه هم البته برای آنکه مخاطب بر عمق تدبیر و اقتدار و نظارت دولت ایمان آورد، با دوربین و خبرنگار صداوسیما راهی میدان جنگ یعنی همان دکان نانوایی نگونبخت شود که «پدر جان ساعتی چند نان میپزی و چرا این رقم را ثبت کردهای و... خوب این بار به شما تذکر داده میشود و...».
باورکردنی نیست که یک مقام مهم دولتی، در حد مشاور وزیر اجرای چنین نمایشی را سبب بهبودی وضعیت نان در کشور بداند. مقام مسئول دولتی که با یک نگاه سردستی با ابرچالشهای تورم و بیکاری و بحران منابع (گاز و برق و آب و...)، بحران نظام بازنشستگی و نظام بانکی و فقر گسترده و شکافهای طبقاتی و ناکارآمدی صنایع و بحرانهای محیط زیست و... مواجه است؛ اما در حال تعقیبوگریز نانوایی است که چند قرص نان بیشتر در سامانه دولتی ثبت کرده است!
لابد میفرمایند که قطرهقطره جمع گردد وانگهی دریا شود و همین نانواهای متخلفاند که با احتکار و کمفروشی و آزادفروشی و... 50 میلیون قرص نان لواش را از چشم تیزبین ناظران و نرمافزار و سختافزارهای دولتی گموگور کرده و به شعبدهای غیب کردهاند (پنج هزار تن آرد در نانواییها گم میشود که معادل ۵۰ میلیون عدد نان لواش است، مشاور وزیر اقتصاد). شعبدهباز بزرگ، البته ناکام، مسئولان دولتی هستند؛ مسئولانی که به جای بدیهیات علم اقتصاد و سازوکار «قیمت»ها تصور میکنند با انواع تردستیهای مدرن و سامانهای و بهظاهر متفاوت با انداختن نانوا در تنور میتوانند کمبودها و گرانیها را با اجرای نمایشهایی رفع و رجوع کنند؛ نمایشی که قرار است پرده دوم آن بهزودی آغاز شود که قطعا صحنههای باورنکردنیتر از عمق سادهانگاری از برخورد با معضلات و مسائل اقتصادی را به نمایش خواهد گذاشت! (ظاهرا سهمیههای ثابت آرد نانواییها حذف و متناسب با عملکردشان به آنان آرد داده خواهد شد و... اما این عملکرد چگونه محاسبه میشود و شیر این رانت در دست کیست؟! و سوای کمیت، کیفیت را چگونه کنترل خواهند کرد؟! و کار کنترل در طول زنجیره تا کجا ادامه خواهد یافت؟! و با چه هزینهای؟ کدام نیروی وسیع بازرسی؟! و...). البته این نگاه و روش حل مسائل اقتصادی مختص نان و نانواییها نیست. از ثبتنام 9 میلیون نفر برای شرکت در لاتاری واگذاری 20 هزار خودرو به سبب فاصله زیاد قیمت دولتی و بازار تا فرونشست زمین در شهر تاریخی اصفهان به سبب کاشت محصولات بهشدت آببر هلو و گردو و... در بالادست زایندهرود به سبب کمارزش بودن قیمت آب و اجرای طرح بس پرهزینه (مالی - محیطزیستی) انتقال آب خلیج فارس به همین اصفهان و کرمان و یزد و... نمونههایی از واقعینبودن قیمتها و جایگزینی دولت به جای بازار و نادیدهگرفتن علم اقتصاد است. نمونه تاریخی چنین رفتار غلط اقتصادی را میتوان در برنامه «جهش بزرگ به جلو» مائو در چین مشاهده کرد. برنامهای که قرار بود چین را از هر طریق بهسرعت به کشوری صنعتی تبدیل کند، حتی با کشتار گنجشکها (مائو معتقد بود گنجشکها عامل نابودی غلات هستند و باید نابود شوند؛ اما او نمیدانست این موجودات، ملخها را نیز میخورند. او وقتی به این حقیقت پی برد که ملخها به مزارع حمله و غلات را نابود کردند. گفته میشود چین در سالهای بعد مجبور به واردات گنجشک زنده از شوروی شد!). نتیجه این برنامه اما جز تولید آهن و فولاد بیکیفیت و البته مرگ 40 میلیون انسان چینی از فرط گرسنگی و فقر چیز دیگری نبود.
«رونالد کوز» اقتصاددان برجسته با تحلیلی از این فاجعه انسانی و سایر رویکردهای دولت چین تا قبل از حرکت به سمت اقتصاد آزاد (به قول خود چینیها «سوسیالیسم بازار»!) این فاجعه را ناشی از ذهنیت ضد بازاری و فقدان نظام قیمتها و انحصار دولتی بر رسانهها میداند. در دوران پس از مائو و تحت تأثیر آموزههایی مانند «عمل تنها معیار آزمون حقیقت» و «جستوجو یا استخراج حقیقت از طریق واقعیتها» درهای اصلاحات به روی این کشور باز میشود. اصلاحاتی که با قبول نظام قیمتها و جایگزینی سازوکار بازار (در چارچوب نهادهای غیربازاری مانند: دولت و قانون و هنجارهای اجتماعی و اخلاقی و عوامل خارجی و...)، امکان تخصیص بهتر منابع و فاعلیت فعالان اقتصادی فراهم و جایگزین برنامهنویسی مرکزی میشود. اکنون و پیش از تحمیل هزینههای بیشتر بر مردم و کشور، خوب است حداقل از تجربیات این کشور، که از آن بهعنوان کشور دوست یاد میشود، بیاموزیم و چوبدستیهای خود را پایین بیاوریم و بهجای کشیدن تصویر مار، علم اقتصاد را به رسمیت بشناسیم و با نان مردم بازی نکنیم!
*روزنامه شرق
|