فرانسه، دوران خودکاریکاتوری فرانسه، در میان کشورهای اروپائی همیشه به مهد تمدن و فرهنگ شهرت داشت. خود فرانسویها چنین جایگاهی را برای خود مایه افتخار و در مواردی تفاخر میدانند. انگلیسیها فرانسه را تا این اندازه قبول ندارند و در طول قرون همواره میان این دو کشور و دو ملت بر سر این جایگاه منازعه بوده و هماکنون نیز هست. حتی زبان انگلیسی که حالا دیگر زبان عام علمی جهانی شده مورد قبول فرانسویها نیست و در فرانسه کسی را نمیتوان یافت که سخن گفتن به زبان انگلیسی را بر زبان فرانسوی ترجیح بدهد. وجود بعضی نهادهای علمی و فرهنگی در فرانسه نیز این گمان را در فرانسویها تقویت کرده که کشورشان مهد تمدن و فرهنگ است به ویژه آنکه قبل از مقبولیت عامه یافتن زبان انگلیسی در جهان، زبان فرانسه مدتها زبان علمی بینالمللی بود.
در مقایسه با تمدن کهن اسلامی، فرانسه و بطور کلی اروپا در رتبه شاگردی قرار داشتند. در دورانی که تمدن اسلامی به ویژه در 5 قرن آغازین ظهور اسلام خوش درخشید و بر قاره اروپا نیز پرتو افکند، فرانسویها در صف مقدم بقیه ملتهای اروپا در باتلاق جهل و خرافات قرون وسطی دست و پا میزدند. بعدها که اروپای مسیحی درصدد برآمد فلسطین را به عنوان میراث پیامبر خود از کف مسلمانان خارج کند، این فرانسویها بودند که در نهایت جهالت، صلیب بر دوش گرفتند یا آن را بر قبای خود دوختند و در صف مقدم اروپائیها به جنگ مسلمانان رفتند و کوچههای بیتالمقدس را تا زانوی اسبان خود از خون مردم بیگناه انباشتند و کاری کردند که ننگ جنایات «جنگهای صلیبی» داغی شد بر پیشانی خودشان و سایر ملتهای اروپائی، داغی که هرگز از صفحات تاریخ پاک نخواهد شد.
فرانسه، از این قبیل شاهکارها که نشان میدهند مهد تمدن و فرهنگ بودنش به یک شوخی بیشتر شباهت دارد، فراوان در پرونده خود ثبت کرده است. اشغال درازمدت الجزایر و کشتارها و ویرانیهای کمنظیری که در آن سرزمین توسط فرانسویها صورت گرفت، صفحات زیاد دیگری از کارنامه فرانسویان را سیاه کرده است. شرمآورترین جنایات استعماری را فرانسویها در رواندای آفریقا رقم زدهاند و در آسیا و حتی آمریکای لاتین و کانادا هم ردپای وحشیگریهای فرانسویان کاملاً مشهود است. از کشتارهای فلهای بیرحمانه خودیها در انقلاب فرانسه که ناشی از جنگ قدرت بود و سوپرانقلابیون فرانسوی به صغیر و کبیر رحم نکردند درمیگذریم و آن را به «گیوتین» میسپاریم که بزرگترین زمامداران فرانسوی مدعی تمدن و فرهنگ نیز نمیتوانند از شرمندگی کارکرد خونبار آن خلاص شوند.
حالا با این سابقه بشدت سیاه و تاریک، بسیار مضحک است که رئیس جمهور فرانسه این روزها دم از آزادی بیان و قلم بزند و به یک نشریه هتاک و بیمنطق حق بدهد علیه هرکس و هر چیز که بخواهد تمرین فحاشی و دریدگی کند! مضحکتر اینکه در همین فرانسه انتقاد در قالب کاریکاتور، گزارش، مقاله و طنز از رئیس جمهور و سایر مسئولین، جرم محسوب میشود و مشمول آزادی بیان و قلم و اندیشه نیست ولی بدترین اهانتها به پیامبری که میلیاردها انسان در سرتاسر جهان پیرو او هستند و در خود فرانسه نیز میلیونها دوستدار و عاشق دارد که به او ایمان دارند، از مصادیق آزادی بیان و قلم محسوب میشود! اگر دانشمندان و صاحبان اندیشه و نظر فرانسوی درباره «هولوکاست» چیزی بگویند یا بنویسند که برخلاف نظر دولت فرانسه باشد، باید به مجازاتهای سنگین محکوم شوند ولی بدترین توهینها به سران و رهبران کشورها نهتنها جرم محسوب نمیشود بلکه موجب تشویق و تایید و تمجید عاملان توهین و نشریه هتاکی که کشور فرانسه را بیآبرو کرده است نیز میشود.
این نوع برخورد دوگانه، ترسیم یک کاریکاتور از خود فرانسه است که برگ دیگری از کارنامه این کشور را سیاه میکند. عقلای دنیا این روزها با مشاهده نوع رفتار رئیس جمهور و سایر مسئولین فرانسه با نشریه «شارلی ابدو» بیش از آنکه به قربانیان این اهانتهای وقیحانه فکر کنند، از حضور افراد شیرین عقلی در مسئولیتهای کلیدی فرانسه که قدرت تشخیص مصالح درازمدت کشورشان را ندارند شگفت زده هستند. آیا مردم فرانسه قصد ندارند برای حفاظت از ادعای جایگاه تمدنی و فرهنگی کشورشان فکری کنند؟
*جمهوری اسلامی
|