اعتدال، گمشده امروز بعد از سخنان تند آقای محمدجواد لاریجانی علیه مولوی عبدالحمید و مسجد مکی زاهدان، این روزها شاهد دو نوع موضعگیری در برابر این سخنان هستیم. عدهای بطور مطلق از این سخنان حمایت میکنند و عدهای بطور مطلق آن را مردود میدانند و از مولوی حمایت میکنند.
این قبیل موضعگیری مطلق در جامعه ما مدتی است که مرسوم است ولی نهتنها مشکلی را حل نکرده و نمیکند بلکه همواره بر مشکلات افزوده و به اختلافات دامن زده است. ما مدعی هستیم در یک جامعه اسلامی و انقلابی زندگی میکنیم که هر یک از این دو عنوان، اقتضای ویژه خود را دارد. اسلامی بودن ایجاب میکند همه بر مدار حق سخن بگویند و عمل کنند و انقلابی بودن نیز همگان را به پرهیز از تضییع حقوق دیگران و تلاش برای جاری ساختن عدالت همهجانبه در شریانهای جامعه فرا میخواند. فلسفه پا گرفتن انقلاب اسلامی، تحقق همین دو هدف بود هرچند عدهای با تحریف محتوای اسلامی بودن و انقلابی بودن، این هر دو هدف را در برابر خواستهها و امیال خود قربانی کردند و با منحرف شدن از مسیر حق و عدالت، راه ناصواب افراط و تضییع حقالناس را در پیش گرفتند و انقلابی بودن را به تحمیل نگاه و اراده خود بر دیگران تفسیر کردند. غلطیدن به همین پرتگاه خطرناک است که جامعه ما را از اهداف انقلاب اسلامی دور ساخته و دچار اختلاف و تفرقه و جنگ قدرت کرده است.
انقلاب اسلامی، با وحدت شیعه و سنی و اقوام مختلف به پیروزی رسید و یکی از والاترین اهداف آن، تحکیم پایههای وحدت اسلامی و همبستگی ملی میان اقوام و اقشار مردم در سراسر کشور بود. علاوه بر این، ایجاد زمینههای مناسب برای تقویت مذاهب اسلامی و تلاش برای کاستن از اختلافات فکری و یکپارچه ساختن قدرت امت اسلامی در برابر قدرتهای استعماری نیز از اهداف مهم انقلاب اسلامی بود. در سطحی فراتر، حتی تلاشهای قابل توجهی در جهت تقریب ادیان توحیدی و از بین بردن زمینههای بدبینی نسبت به همدیگر و ایجاد تعامل فکری بر محور مشترک توحید توسط دانشمندان مسلمان در اجلاسهائی که به همین منظور در نقاط مختلف جهان تشکیل شد به عمل آمد که آن نیز از اهداف انقلاب اسلامی بود. اقتضای وجود چنین اهدافی در متن انقلاب اسلامی اینست که هیچ زمینهای برای تفرقهافکنی میان پیروان مذاهب و اقوام و حتی ادیان قابل قبول نیست و همه باید تمام توان و امکانات خود را برای تحقق وحدت و همبستگی مذهبی، قومی و دینی در ایران و منطقه و جهان بکار بگیرند. برهمین اساس است که مردم ایران از اقوام مختلف و پیروان مذاهب گوناگون و حتی ادیان، همواره در کنار همدیگر در نهایت مسالمت زندگی میکنند و نمایندگان آنها در مجلس شورای اسلامی که عالیترین مرکز قانونگزاری کشور است حضور دارند و از حقوق سیاسی و اجتماعی برابر برخوردارند.
ماجرای چند ماه اخیر، که در جای خود قابل تحلیل و تفسیر است، متاسفانه به جای اینکه همه را به وحدت بیشتر در برابر تهدیدهائی که متوجه کشور است تشویق کند، در مواردی موجب تشتت شده است. اکنون بر همگان روشن است که بهترین راه برای حفاظت از اصل نظام و تمامیت ارضی کشور، تقویت وفاق ملی و تحکیم وحدت میان پیروان مذاهب و همبستگی تمام جناحهای سیاسی و البته شنیدن سخنان مردم توسط دولتمردان و ایجاد تغییرات لازم در سیاستها و روشهای برخورد است. با توجه به همین واقعیت، در ماجرای آقای جواد لاریجانی و مولوی عبدالحمید نمیتوان به قضاوتهای یکطرفه روی آورد. نه حملات تند آقای لاریجانی قابل تایید است و نه روشی که مولوی عبدالحمید در پیش گرفته در چارچوب مصالح کشور است. هرکس میخواهد به مولوی عبدالحمید برای تصحیح مواضعش کمک کند باید از فرمان قرآنی جدال احسن و قول لیّن استفاده نماید نه ادبیات پرخاشگرانه. مولوی عبدالحمید هم با اینکه در هفتههای اخیر مطالب قابل توجهی در خطبههای نماز جمعه مسجد مکی مطرح کرده ولی هیچ اقدام مشهودی برای جلوگیری کردن از تظاهرات کسانی که بعد از نماز جمعه او به خیابانها میریزند و شعارهای ضد نظام و مخل امنیت میدهند، به عمل نیاورده است. آقای جواد لاریجانی باید بپذیرد که مسجد مکی زاهدان، مسجد ضرار نیست و مولوی عبدالحمید هم باید صف خود را از صف کسانی که به بهانه حمایت از او شعارهائی علیه نظام و ارکان آن میدهند و موجب ناامنی و تفرقه و تشنج میشوند، جدا کند تا کسی نتواند مسجد مکی را متهم کند. این هر دو باید در نگاه و مواضع خود تجدید نظر کنند تا بتوانند به استحکام وحدت ملی کمک نمایند.
امروز، ایران به همبستگی نیاز دارد و همه باید برای تحکیم این همبستگی تلاش کنند. ایجاد و تحکیم همبستگی از مسیر اعتدال و پرهیز از افراط میگذرد. اعتدال، گمشده امروز ایران است.
*جمهوری اسلامی
|