منطق شهید بهشتی، نیاز امروز برای نجات از شرایط سخت ما با خشونت مخالفیم. با تندرویهای رفتاری مخالفیم. معتقدیم برای اجرای قانون نمیشود غیرقانونی رفتار کرد.
این جانمایه نگاه انقلاب است که رسماً و علناً راه را بر خشونت میبندد و «شکنجه» را به عنوان نماد تام و تمامِ خشونت، از اساس پشت دیوار بنبست قرار میدهد. انقلاب به قرائت بهشتی، در نظام سازی خود، انواع خشونت را مردود میشمارد. نه شروعکننده است و نه ادامه دهنده. نه در رفتار و نه در گفتار. مگر بارها و بارها خود او را به بدترین خشونتهای کلامی هدف قرار ندادند؟ کجا سراغ داریم که مقابله به مثل کرده باشد؟ او حتی از خود دفاع هم نکرد و برای کسانی که به او انتقاد میکردند که چرا جواب نمیدهی، آیه 38 سوره حج را میخواند که: «اِنَّ الله یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا اِنَّ الله لا یُحِبُّ کُلَّ خَوّانٍ کَفورٍ؛ خداوند از کسانی که ایمان آوردهاند دفاع میکند؛ خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد!»
در مجلس خبرگان قانون اساسی هم وقتی به موضوع «شکنجه» میرسند، این گونه محکم جلوی آن میایستد که؛ «شکنجه به هر نحو برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.» و برای ماموری که تخلف کند مجازات تعیین میشود تا این آبِ ناگوارا و مسموم را از همین سرچشمه بسته شود. حتی وقتی مرحوم آیتالله مشکینی، چنین طرح شبهه میکند که؛ «احتمالاً چند نفر از شخصیتهای برجسته را ربودهاند و دو سه نفر هستند که میدانیم اینها از ربایندگان اطلاع دارند و اگر چند سیلی به آنها بزنند ممکن است کشف شود. آیا در چنین مواردی شکنجه ممنوع است؟» بهشتی صریحاً جواب میدهد که: «آقای مشکینی، توجه بفرمائید که مساله راه چیزی باز شدن است. به محض اینکه این راه باز شد که خواستند کسی را که متهم به بزرگترین جرمها باشد، یک سیلی به او بزنند، مطمئن باشید به داغ کردن همه افراد منتهی میشود. این راه را باید بست؛ یعنی اگر حتی 10 نفر از اعضای سرشناس ربوده شوند و این راه باز نشود، جامعه سالمتر است.» خب، وقتی بتوانیم راه را بر شکنجه ببندیم، عملا خشونت در جامعه هم کمتر فرصت زاد و ولد مییابد. رفتارها که قانونی باشند حتی در برابر قانون شکنترین افراد، در جامعه ترجمه رفتار قانونی میشود. با این نگاه بهشتی و دیگران ما عملا به سمت جامعه عاری از خشونت حرکت مان نظم مییافت. خیلی زودتر از آن که مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2007، روز تولد مهاتما گاندی را روز «جهان عاری از خشونت و افراطی گری» بنامد، ما در برابر این رفتار،با قانون ایستادیم. آنچه امروز در رفتار برخیها میبینیم قبل از آنکه در خیابان و در برابر معترض و اغتشاشگر و حتی ضدانقلاب صورت پذیرد در برابر منطق انقلاب است، منطقی که رافت را تئوریزه میکند، قانون را رسمالخط رفتار ماموران میشمارد و به همه راه و روش درست را نشان میدهد، راهی که همه به پیمودن آن باید التزام داشته باشیم. ما - که فرزند انقلابیم - التزام عملیمان باید بیشتر هم باشد. مثل ما در بحران حاضر باید آب باشد که آتش را فرو مینشاند نه جوری که لهیبها را بلندتر کند. ما که جامعه را عاری از خشونت و افراط گری میخواهیم، خود باید اولین میدان داران این روش مومنانه باشیم. بیقانونیها را به روش قانون مهار کنیم. جامعه اینگونه قانونمند میشود...
*جمهوری اسلامی
|