آیا حاصل فعالیت این دستگاه دیپلماسی عریض و طویل و سفر به جابلقا و جابلسا همین است که تنها 8 کشور معتقد باشند ایران شایسته اخراج از کمیسیون مقام زن سازمان ملل نیست؟ در یک سال و هفت ماه (از اول اردیبهشت 1400 تا 23 آذر 1401) چه اتفاقی افتاده که از "پذیرش ایران با 43 رأی موافق از مجموع 54 عضو" به جایی رسیدیم که 29 کشور از 55 کشور رأی به اخراج بدهند؟ البته نگاهی به اسامی 8 کشور مخالف یا حامی استمرار حضور ایران هم نشان میدهد برخی اگر رأی موافق میدادند سنگینتر بود: بولیوی، چین، قزاقستان، نیکاراگوآ، نیجریه، عمان، روسیه و زیمبابوه.
عصر ایران؛ چنان که دیشب در خبرها دنبال کردید یا امروز مطلع شدهاید شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل با 29 رأی موافق به قطعنامۀ پیشنهادی آمریکا، ایران را از کمیسیون مقام زن (زیر مجموعۀ این شورا و نهاد جهانی دفاع از حقوق زنان در برابر تبعیض) اخراج کرد. ۸ رأی هم به عنوان مخالف ابراز شد و ۱۶ کشور ترجیح دادند یا رأی ممتنع بدهند یا غایب باشند.
ایران در حالی از کمیسیون مقام یا جایگاه زن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل اخراج شد که اول اردیبهشت 1400 با 43 رأی به عضویت این نهاد درآمده بود و مخالفتها اثری نداشت و تا 1404 میتوانست عضو این کمیسیون باشد.
کشورهای مخالفتکننده با قطعنامۀ اخراج ایران در نشست دیروز عبارتاند از: بولیوی، چین، قزاقستان، نیکاراگوئه، نیجریه، عمان، روسیه و زیمبابوه.
نیک آگاهام که نوشتن دربارۀ موضوع حقوق بشر هم بسیارحساسیتبرانگیز است و هم تخصص و ظرافت ویژۀ خود را میطلبد و نویسندۀ این سطور داعیۀ آن را ندارد.
اما میتوان از سه منظر به این اتفاق نگریست. نخست دیدگاه رسمی است که در تحلیل تارنمای «نورنیوز» منعکس است مبتنی بر ایرادات شکلی و سیاسی دانستن انگیزهها و با اشاره به موارد نقض حقوقبشر در خود آمریکا و از این رو میتوان حدس زد که واکنش مقامات مربوطه چه باشد و حتی کلمه به کلمه آن قابل حدس است و البته این گفتار درصدد نفی آنها نیست.
در تحلیل مورد اشاره و طبعا با ملاحظات امنیتی این 9 مورد برشمرده شده است:
«1- نقض صریح اساسنامه است زیرا در آن هیچ اشارهای به لغو عضویت اعضاء نشده است.
2- عضویت ایران در حالی لغو شد که به استناد آمار بینالمللی، وضعیت زنان در جمهوری اسلامی همواره روندی رو به رشد داشته و در مقایسه با بسیاری از کشورهای عضو این کمیسیون جایگاه بالاتری دارد.
3- اقدامی بر خلاف فلسفه وجودی تشکیل سازمان ملل و اصل چندجانبهگرایی بوده و نشان از تصمیم سیاسی واشینگتن و تحمیل اراده آن بر سایر کشورها دارد و بدتر اینکه دبیرکل سازمان ملل در قبال این بدعت خطرناک سکوت کرده است.
4- اقدام آمریکا منجر به پذیرش رویهای خواهد شد که در آینده علیه هر دولت مستقلی که در برابر باجخواهی آمریکا بایستد، استفاده میشود.
5- جای شرمساری برای جامعه بینالمللی است که حتی سفرای دولتهای اروپایی به نمایندگی ایران گفتهاند این اقدام آمریکا خلاف مقررات و بیسابقه است ولی ما نمیتوانیم با آن مخالفت کنیم.
6- اگر طراحان این قطعنامه حقیقتا بابت وضعیت زنان در جامعه ایران نگرانی داشتند، باید موارد ادعایی خود را با سند و مدرک در کمیسیون مذکور طرح کرده و بابت آنها پاسخ میشنیدند نه اینکه عضویت ایران را معلق کنند.
7- اگر فرضا قرار بر اصلاح یک روند غلط هم باشد، طبعا این اتفاق با حضور ایران در کمیسیون مذکور امکانپذیر خواهد بود، چه، اگر ایران مشارکتی در جلسات کمیسیون نداشته باشد قطعا تعهدی هم بر اجرای مصوبات نخواهد داشت.
8- لغو عضویت ایران از کمیسیون مقام زن در حالی رقم خورده که قطعا اولویتهای جدیتری با توجه به جنایات گسترده علیه زنان مانند آنچه از سوی رژیم صهیونیستی در فلسطین یا آنچه درباره زندانیان زن در آمریکا رخ میدهد، وجود داشت.
9- تصویر ارائه شده از وضعیت زن ایرانی فقط و فقط محصول تحریف واقعیات و تصویرسازیهای جعلی رسانهای است و متاسفانه در این پرونده باز هم شأن و جایگاه یک نهاد حقوقی بینالمللی به پای مطامع سیاسی و یکجانبهگرایانه کشورهای زورگو و متجاوز ذبح شد».
این یادداشت درصدد نقد یا نفی موارد بالا نیست و خصوصا بند 7 آن حایز اهمیت و تأمل ویژه است چرا که عضویت یک کشور در نهاد بین المللی تعهدآورتر است تا حذف و منزوی ساختن آن. (اظهار نظر دراین باره که لغو عضویت بوده یا اخراج نیز با حقوقدانان و کارشناسان روابط بینالملل است).
منظر دیگر و در واقع پرسش مورد نظر و فارغ از تحلیل بالا اما این است که آیا حاصل فعالیت این دستگاه دیپلماسی عریض و طویل و سفر به جابلقا و جابلسا همین است که تنها 8 کشور معتقد باشند که ایران شایسته حذف از کمیسیون مقام زن سازمان ملل نیست؟ در یک سال و هفت ماه (از اول اردیبهشت 1400 تا 23 آذر 1401) چه اتفاقی افتاده که از "پذیرش ایران با 43 رأی موافق از مجموع 54 عضو" به جایی رسیدیم که 29 کشور از 55 کشور رأی به اخراج بدهند؟ البته نگاهی به اسامی 8 کشور مخالف یا حامی استمرار حضور ایران هم نشان میدهد برخی اگر رأی موافق میدادند سنگینتر بود: بولیوی، چین، قزاقستان، نیکاراگوآ، نیجریه، عمان، روسیه و زیمبابوه. (به جز روسیه و چین که رأی مخالف دادند نمایندگان سوریه و پاکستان هم البته در مخالفت سخن گفتند).
16 رأی ممتنع یا غایب هم به این معنی است که چون با ایران یا آمریکا رودربایستی دارند نتوانستند رأی موافق یا مخالف بدهند.
قابل پیشبینی است که گفته شود چون ایران نسبتی با نظم حاکم بر جهان ندارد عجیب نیست اگر کشورهای همسو یا مرعوب آمریکا با قطعنامۀ پیشنهادی حذف ایران از کمیسیون مقام زن مخالفت کنند و همین که ملتها با ما هستند کفایت میکند اما اگر عضویت در چنین نهادی اهمیت نداشت خودمان پیشاپیش خارج شده بودیم و برای ماندن و جلب نظر کشورهای دیگر لابی نمیکردیم کما این که از بند 5 چنین برمیآید که با اروپاییها رایزنی شده و البته نتیجه نگرفتهاند.
نکتۀ مورد نظر و از منظر سوم اما این است که نباید میگذاشتند کار به اینجا بکشد. اهمیت و تنوع و حساسیت موضوع زنان در ایران بیش از آن است که نوع نگاه خواهران خزعلی (انسیه خانم و کبری خانم) که در دولت و شورای اجتماعی فرهنگی زنان وابسته به شورای عالی انقلاب فرهنگی رشتۀ کار را در دست گرفتهاند بتواند تمام جوانب آن را پوشش دهد.
نباید میگذاشتید کار به این جا بکشد کما اینکه در دولت روحانی و خاتمی و حتی احمدینژاد نه تنها نگاه جهان به مقولۀ زن در ایران این گونه نبود بلکه دیدیم شخص رییس جمهوری فرانسه چگونه از خانم معصومۀ ابتکار استقبال کرد در حالی که پوشش چادر داشت و سابقۀ عضویت او در دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در سال 1358 هم زبانزد است. درست است که سفر و دیدار او دربارۀ محیط زیست و گرمایش زمین بود نه الزاما بحث زنان ولی به عنوان نماد زن در مدیریت اجرایی در صحنۀ بینالملل شناخته شده و مورد احترام بود و به همین اعتبار در دولت روحانی پس از خانم مولاوردی معاون زنان شد.
طرفه این که کشف حجاب زنان (نه همه که برخی و به هر حال بیبیم گشت و عسس مثل قبل از ماجرای تلخ مهسا) در دولت ابراهیم رییسی رخ داده و در دولت او ایران از کمیسیون مقام زن در سازمان ملل اخراج میشود و این یعنی هم چوب را خوردهاند و هم پیاز را! هر چند پاسخ آقای رییسی را هم میتوان حدس زد: میخواهند قطار پیشرفت ما را متوقف کنند ولی این قطار به حرکت خود ادامه میدهد. شاهد میخواهید؟ تعداد دختران دانشجو در دانشگاهها.