دین اسلام زیر مجموعه هیچ چیزی نیست یکی از مفاهیم پایهای که در علوم مختلف از جمله در ریاضی، منطق، فلسفه، عرفان، اخلاق، اجتماع و خلاصه در بسیاری از علوم فیزیکی و متافیزیکی کاربرد دارد، موضوع مجموعههاست. مجموعهها در علوم مختلف اصطلاحات مختلفی دارند مانند: جزء و کل، فرد و جامعه، اهم و مهم، عموم و خصوص، جنس و فصل.... در قانون مجموعهها در علوم مختلف به ما گفته میشود که چه چیزی جزء کدام مجموعه است و کدام مجموعه شامل چه مجموعه؛ و یا کدام مجموعه در بردارنده چه جزئیاتی است. مثلاً: - مجموعه اشکال هندسی اَبَر مجموعهی کلی است که شامل مثلث، مربع، مستطیل و... است. - افراد، زیر مجموعه خانواده؛ خانواده زیر مجموعه روستا و شهر، و این دو زیر مجموعه کشور هستند. - کشورهای مختلف زیر مجموعه جامعه انسانی و همه کشورها و انسانها زیر مجموعه کره زمین هستند. - عدالت، شجاعت، سخاوت، عقلانیت، ظلم، ترسویی، بخیلی، نادانی... خصلتها و مَلَکاتی هستند که زیر مجموعه فضیلت و شقاوت هستند و این دو زیر مجموعه علم اخلاق هستند. مَثَل معروف: چون که صد آمد، نود هم پیش ماست؛ در بیان همین قاعده و قانون مجموعههاست. در موضوع دین[۱] و به ویژه دین اسلام، باید دانسته شود که دین، اَبَر مجموعه کلی و عام است که در بردارنده مجموعههایی مانند: عقاید، عبادات، اخلاق، سیاست، اجتماع، اقتصاد و... است و همه این مقولهها زیر مجموعه دین هستند و دین زیر مجموعه هیچ کدام از اینها نیست.[۲] همهی زیر مجموعههای دین به یکدیگر مرتبط هستند و این ارتباط را روح کلی دین، که در اسلام پنج اصل اولیه دارد یعنی: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد، به هم متصل مینماید و همه نیازهای مادی و معنوی انسان از اقتصاد و سیاست و اجتماع و غیره در دایره این پنج اصل و فروع وابسته به این اصول؛ از فروعات دهگانه، قاعده و قانون میپذیرند. حال اگر جماعتی و ملتی یکی از زیر مجموعههای دین را اصل، و خود دین را زیر مجموعه آن قرار دهد، در واقع دین را از اَبَر مجموعه بودن انداخته و جزء را کُلّ، کُلّ را جزء؛ اصل را فرع و فرع را اصل گردانیده و هم اصل و هم فرع را از اثر و تأثیر و از کنش و واکنش و از عمل و عکسالعمل بازداشته است. در این حالت نه آن زیر مجموعه به مقصد میرسد و نه اَبَر مجموعه به ثمر مینشیند و منطبق با مَثَل معروف: از قضا سرکنگبین صفرا فزود،[۳] میگردد. آغاز انحراف مذاهب، نحلهها، فرقهها، قرائتها، گرایشها و از جمله حکومتهایی که ادعای دین دارند از همین نقطه آغاز میگردد. زمانی که در واقعیت و عملکرد گزارههای *"دین"* پیوست و ضمیمه و زیر مجموعه سیاست، اقتصاد، ملیت، قومیت، حکومت، و نظایر آن گردد و کار بر عکس نباشد یعنی این چیزها پیوست و ضمیمه *"دین*" دیده نشود و قرار نگیرد: سیاست دینی نخواهید داشت بلکه دینِ سیاسی خواهید داشت! اقتصاد دینی نخواهید داشت بلکه دینِ اقتصادی خواهید داشت! ملیت دینی نخواهید داشت بلکه دینِ ملیتی خواهید داشت! حکومت دینی نخواهید داشت بلکه دین حکومتی خواهید داشت! در این حالت آنچه روی میدهد، نابسامانی عقیدتی، فکری، روحی؛ و تضاد و دوگانگی در اندیشهها و باورها و اعمال و رفتارها است و همین امور موجب رویگردانی جامعه از حکومت دینی، عالمان دینی، عملکرد دینی و نهایتاً دین میگردد. *پاورقیها:* [۱]. دین اسلام عبارت است از: مجموعه جهانبینی و قوانین و قواعد نظری و عملی و اخلاقی که بر پایه برهان و غیب از منشاء الهی، سعادت دنیا و آخرت انسان را در بر میگیرد. [۲]. ممکن است دو اشکال به نظر آید: الف- دین اسلام هم از نظر مفهومی زیر مجموعه اَبَر مجموعهای به نام ادیان الهی و مکاتب، مذاهب، و اندیشههای جهانی است. ب- دین اسلام چنان که قرآن میفرماید ادامه ادیان الهی مانند یهود و مسیحیت است و همان آموزهها را با گفتاری نو و شریعتی نو به جهان عرضه نموده است، بنا بر این زیر مجموعه ادیان پیشین الهی است. پاسخ این است که: هر چند دین اسلام مُصدّق(تایید کننده) ادیان پیشین الهی است ولی مُهَیمِن(حاکم، برتر) بر آنهاست.(سوره مائده، آیه ۴۸) و ما بحثمان را از این نقطه شروع و بنیان گذاشتیم و بیان قرآن را پیش فرض خود نمودیم که اسلام جامع ادیانِ پیشین خداوندگار است و دین دیگری پس از اسلام نیامده و نخواهد آمد، و هیچ دین، مذهب، تفکر و روشی بر آن برتری نخواهد یافت بنا بر این مجموعهای است که برتر است؛ و هیچ آئینی برتری و غلبه بر آن ندارد. چنان که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: *الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه:* اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری ندارد و هیچ قانون و اندیشه و راه و روشی؛ بر قانون، اندیشه و راه و روش اسلام برتری نخواهد داشت. [۳]. سرکنگبین، سگنجبین (سرکه و انگبین) شربتی است که از ترکیب عسل، سرکه و نعنا درست میشود. خاصیتش این است که صفرا را کم میکند. {در گذشته به عسل
، انگبین میگفتند} یعنی گاهی برخی چیزها که از نتیجه مثبتشان آگاهی داریم، نتیجه عکس میدهند و اثر منفی بر جای میگذارند. مثل سرکنگبین. بر اساس این ضربالمثل، سرکنگبین به جای این که صفرا را کم کند آن را بیشتر هم کرده است و به جای این که دارو، درمان بیماری و درد شود، خود باعث بیماری و درد شده است. در بخشی از نامه ۳۱ نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام به فرزند خود، امام حسن مجتبی علیه السلام، میفرمایند: *رُبَّما کانَ الدَّواءُ داءً، و الدَّاءُ دَوَاءً*: چه بسا که دارو، بیماری باشد و بر درد افزاید و بیماری و درد، درمان باشد. مثل بالا مانند کلام مولاست.
|