منطق «پند» و «بند» را کنار بگذارید! 1- از چشمانداز مسئله امر به معروف و نهی از منکر که یک اصل کلان و عام در مناسبات اجتماعی و به ویژه در سطح مسئولیتهای دولت اسلامی به شمار میرود، یکی از مهمترین عناصر و به یک معنا مهمترین عنصر در انجام این وظیفه، شناخت «روش» درست و موثر در برخورد با منکرات است. این عنصر وقتی اهمیتی دوچندان دارد که منکر یک پدیده اجتماعی است که طبعاً در ریشهیابی، پیآمدها و روش مقابله با آن، ابعاد مختلفی را باید در نظر گرفت و از کارشناسان مختلف بهره جست و این از فرط وضوح نیاز به استدلال ندارد.
اساسا این همه تلاشها و هزینههایی که در جوامع مختلف برای تربیت هزاران کارشناس مسائل مختلف اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی و مدیریتی میشود، هدف اصلی آن بهره بردن از آنان در سالمسازی جامعه و «دفع» و «رفع» چنین پدیدههایی است و جامعه و دولت اسلامی نیز از این امر نه تنها مستثنا نیست بلکه از چشمانداز مسئولیت دینی وظیفه مهمتری در اعتنای عملی به نظر کارشناسان دارد. امری که با صد افسوس تا آنجا که میبینیم بهای لازم به آن داده نمیشود و بیش از اعتنا و اهتمام به دیدگاههای کارشناسان، به «پند» و «بند» بسنده و اعتماد میگردد!
2- حتی اگر بر پایه موازین شرعی و احکام فقهی نیز به موضوع نگریسته شود، باید اذعان کرد که اینک میان «آنچه میشود» و «آنچه باید بشود» فاصله زیادی است. به عنوان نمونه، بنگرید دیدگاه فقهی امام خمینی را در موضوع امر به معروف و نهی از منکر؛ با این توجه که این فتاوا ویژه ایشان نیست و در فقه دارای ملاکها و ادله روشنی است که نوعا مورد وفاق فقیهان است. یکی از نکات این است که در انجام این وظیفه «قصد قربت» شرط نیست و به اصطلاح فقهاء واجب «توصلی» است و نه «تعبدی». یعنی یک واجب مشخص با هدفی روشن که به تعبیر امام خمینی برای «قطع فساد و برپایی واجبات» است: «هما توصلیان لقطع الفساد و اقامه الفرائض» و با توجه به این هدف روشن باید دید کدام روش سکوت، گفتار و کردار نتیجه میدهد؟
3- یک نکته قابل توجه در مسئله برخورد با فساد و برپایی واجبات این است که تنها «حسن نیت» افراد کافی نیست و آنچه از نگاه «منطق عمل» و «هزینه و سود» اجتماعی باید امری عقلایی و شرعپسند باشد، این است که باید ماهیت و شکل عمل، منطقی و درست باشد و از این رو «قصد قربت» گرچه یک کمال شخصی به شمار میرود اما شرط نیز نیست؛ درحالی که شناخت معروف و منکر و نیز ماهیت عمل شخص و راه امر و نهی شرط است و گرنه همین امر واجب حرام یا دستکم بیثمر خواهد بود و از نگاه منطق فقهی، خود میتواند از مصادیق «منکر» باشد. نباید گمان رود که حسن فاعلی یک شخص یا یک دستگاه و نهاد میتواند کار غلط آنان را در مسائل اجتماعی و به ویژه حقوق مردم موجه سازد و نباید این تصور پدید آید که اگر در گذشته، به ناروا گفته میشد «المامور معذور» اینک به گونهای رفتار میشود که گویا «المامور معصوم»!
4- چنان که به اشاره گذشت و امام خمینی نیز تصریح میکند، نخست باید شرایط امر به معروف و نهی از منکر و به عبارت دیگر برخورد با ناهنجاریها و موارد واجب و جایز و حرام این موضوع را شناخت تا شخص یا دستگاه مربوط یا حکومت در انجام وظیفه مقابله با منکرات، خودش مرتکب «منکر» نشود: «حتى لا یقع فی المنکر فی امره و نهیه».
اگر روش نادرست در جلوگیری از منکرات یا الزام به واجبات به کار گرفته شود نیز خود آن یک منکر است که باید شخص، دستگاه یا حکومت را از آن باز داشت. از این رو امام خمینی افزوده است که اگر بیجا امر و نهی شود، بر دیگری واجب است شخص آمر و ناهی را از این کار باز دارد و با همین ملاک است که باید گفت اگر روش نادرستی، هر چند جاهلانه و با حسن نیت به کار گرفته شود، باید کارشناسان و آگاهان از آن باز دارند؛ به ویژه وقتی روش نادرست ازسوی حکومت به کار گرفته شود و دلیل آن روشن است. حکومت نیز نه تنها نباید و نمیتواند جلو چنین نظرهایی را بگیرد بلکه باید از آنها استقبال و بر ارائه آنها تشویق کند و تنها برای خالی نبودن «عریض» و گذر مقطعی از شرایط بحرانی به طرح کنترل شده آنها متوسل نشود.
5- نگارنده از مطلق انگاری مسائل پرهیز دارد اما نمیتوان نادیده گرفت که از مشکلات و واقعیتهای موجود این است که در جامعه ما به صورت عام و در حکمرانی موجود به صورت خاص، در برخورد با ناهنجاریها از روشهای درست و با جامعنگری بهره برده نمیشود. به عنوان مثال، آن مسئولان محترم که همچنان بر بستن فضای مجازی تاکید دارند و با زبان «حال» و «قال» خود به گونهای سخن میگویند و عمل میکنند که گویا «مادر» همه مسائل فضای مجازی است و این همه ناهنجاریهای اجتماعی را معلول باز بودن آن میشمارند و با همین استدلال عملکردهای گذشته را نقد میکنند، به روشنی نشان میدهد که شناختی درست از پدیدههای اجتماعی موجود ندارند یا مصلحت را در بیان چیزی میدانند که خود به نادرستی آن آگاهند.
6- منطق یاد شده همان منطق «پند» و اگر اثر نکرد، «بند» است که استاد شهید آیتالله مطهری حدود 60 سال پیش به نادرستی آن توجه داده و با همین تعبیر بیان کرده است و ما پس از چند دهه تجربه حکمرانی هنوز «اندر خَم» کوچه همان منطق و روش هستیم؛ منطق به قول آن استاد حکیم «اعمال زور»؛ درحالی که به بیان استاد باید «مزاج جامعه» را شناخت. سخن استاد به خوبی گویا و راهگشاست، اما مشکل ما این است که متفکران دینشناسی مانند این حکیم فقیه به دست جهل و تعصب از جامعه ما گرفته شد و در فقدان آنان کسانی حتی به عنوان «نظریهپردازان حکومت اسلامی» مطرح شدند و کار آنان رونق گرفت که اساساً سنخیت و سازگاری چندانی با این نگاهها نداشتند «و الآن کما کان».
7- استاد مطهری مینویسد: «عیب کار ما در امر به معروف و نهی از منکر این است که هنوز منطق را وارد اینها نکردهایم، یعنی نخواستهایم از روی منطق عمل کنیم تا معروف را رواج و منکر را از بین ببریم. معنای اینکه منطق را وارد کنیم این است که حساب کنیم پیدایش هر چیزی سببی دارد و همچنین عدم رشد و نمو یک چیز سببی دارد، با سبب منکر مبارزه کنیم و سبب معروف را ایجاد کنیم. حداکثر منطق ما این است که بگوییم و بنویسیم و بعد هم اگر دیدیم گفتن و نوشتن فایده ندارد اعمال زور بنماییم، در صورتی که منطق این نیست. منطق این است که مزاج اجتماع را به دست آوریم که چرا منکر را پذیرفته و از معروف سرباز زده است. داستان آن فرماندار آمریکایی میرساند که در مبارزه با منکر قمارِ زنها منطق را دخالت داد. و معنای فکر اجتماعی و بحث اجتماعی و عمل اجتماعی همین است که عوامل و علل و معلولات اجتماعی را بشناسیم و اگر نه ما مرد اجتماع نیستیم.»
آقای مطهری میافزاید: «در مبارزهای که حتی با ملاحده و مادیین و تودهایها، دولت و روحانیت میکنند همین است که اعمال زور و سرنیزه کنند. در موضوع کتب ضلال منطق خوبی هست و آن اینکه همان طوری که سموم را از دسترس دور میگذارند آنها را نیز چنان کنند ولی ما در همین کار هم اعمال خشونت میکنیم. ما جز «پند» و «بند» نمیشناسیم. معتقدیم ابتدا باید پندهای تحکمآمیز کرد و بعد هم اعمال زور و جبر کرد و «چون پند دهند نشنوی، بند نهند». ما باید بدانیم که در راه امر به معروف و نهی از منکر غیر از پند و بند، منطق دیگر هم هست که صحیحتر است.»
مقصود استاد مطهری از «منطق دیگر» منطق عمل است که در یادداشت جداگانهای بیان خواهیم کرد.
8- استاد مطهری پیش از آن در سال 1339، همین آسیبشناسی از روشهای ناقص و کمبازده موجود را با بیانی دیگر خاطرنشان کرده است و آن اینکه ما در روشهای خود برای «زبان» و مظاهر آن بیش اندازه ارزش قائل هستیم و به همین دلیل، از «گوش» مردم نیز بیش از اندازه توقع داریم؛ درحالی که ما نیاز به «عمل» داریم؛ آن هم در مصدر حکمرانی و قدرت عمل که اساساً قابل سنجش با آن دوره نبوده و نیست. آقای مطهری میگوید:
«این خود یک غفلت عظیم و اشتباه بزرگی است امروز در اجتماع ما که برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله، و خلاصه برای زبان و مظاهر زبان بیش از اندازه ارزش قائلیم و بیش از اندازه انتظار داریم. در حقیقت از زبان اعجاز میخواهیم. بالضروره، گفتن و نوشتن، خصوصا اگر همانطوری باشد که قرآن فرموده، حکمت و موعظه حسنه باشد، حقائق را روشن کند، تنها به صورت پندهای تحکمآمیز و آمرانه نباشد، شرط لازمی است ولی به اصطلاح شرط کافی و یا علت تامه نیست. و چون از زبان بیش از اندازه انتظار داریم و از گوش مردم هم بیش از اندازه انتظار داریم و میخواهیم تنها با زبان و گوش همه کارها را انجام دهیم و انجام نمیشود ناراحت میشویم و ناله و فغان میکنیم و میگوئیم: گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من / آنچه البته به جائی نرسد فریاد است.
این شعر برای ما در همه زمانها صادق بوده و هست. فکر نمیکنیم که ما اشتباه میکنیم، ما بیش از اندازه از این گوش و زبان بیچاره انتظار داریم، گاهی هم - بلکه بیشتر اوقات - باید از راه عمل و چشم استفاده کنیم، ما با دست خود و عمل خود خوب رفتار کنیم تا آنها با چشم خودشان ببینند. یک مقداری هم به این گوش و زبان بیچاره استراحت بدهیم.»
9- آیتالله مطهری در حالی تاکید دارد که باید به «زبان خود» و «گوش جامعه» استراحت داد که نگارنده گمان میبرد آن حکیم فقیه حتی به خیال خود نیز نمیآورده است که روزی جامعه ما که باید بیش از هر زمان برخوردار از «عمل» باشد، گرفتار این همه «پرحرفی» شود! گرچه اطلاعات این طلبه اندک است اما گمان ندارم در هیچ کشوری این اندازه «امر و نهی» و «باید و نباید» صادر شود و گزافه نیست اگر کسی مدعی شود یکی از مشکلات جامعه ما که خود منشاء مشکلاتی بیشتر است زیاد سخن گفتن است و بسیاری نیز در حوزههایی که آگاهی کافی ندارند، نه تنها سخن میگویند بلکه باید و نباید صادر میکنند و پیداست طبق گفته پیامبر اکرم(ص)، کسی که سخن خود را در شمار عمل خود حساب نکند، خطاهای او فراوان شود و مایه عذاب او گردد (کافی). همین نکته در بیان کوتاه علی(ع) نیز آمده است: کسی که پرحرفی کند خطای او فراوان شود (نهج البلاغه)؛ چنان که امام صادق(ع) یک پیآمد پرحرفی را دروغگویی شمرده است: «من کثر کلامه کثر کذبه» (مستدرک الوسائل).
اگر حجم رسانهها و دستگاههای رسمی و غیر رسمی، دانشگاهی و حوزوی و غیر حوزوی و بودجههای ما در ترویج زبانی فرهنگ اسلامی، یعنی «پند» و مبارزه با فساد و خلاف، یعنی «بند» با همین موضوع در جوامع و کشورهای دیگر سنجیده شود و ازسوی دیگر، بازدهیها نیز در همان شاخصهای مشترک اجتماعی مانند امنیت جانی و مالی، اعتیاد، طلاق، نظم و انضباط اجتماعی، فحشای پنهان، سرقت، رشوه، اختلاس، دروغ، وجدان کاری، قانونپذیری، حفظ محیطزیست و نرخ زندانیان ازسوی دیگر به حساب آید معلوم خواهد شد که چه اندازه مشابهت وجود دارد؟ این است که به پیروی از استاد شهید تاکید داریم که برای مقابله با پدیدههای نامطلوب اجتماعی در معنای عام آن و به عبارت دیگر برای اثربخشی امر به معروف و نهی از منکر، باید منطقی غیر از منطق «پند» و «بند» را پیشه کرد و آن منطق عمل است که به توفیق الهی درباره آن نیز سخن خواهیم گفت.
10- نگارنده از همین فرصت بهره میبرد و به عنوان یک طلبه ناچیز که کم و بیش دغدغه نظام و انقلاب و به ویژه جامعه اسلامی را دارد، از مسئولان مربوط و به ویژه دستگاه محترم قضایی میخواهد که درباره مسائل اخیر با کمال شرح صدر عمل کنند و جز آنان که خدای ناکرده مرتکب قتل شدهاند، با دیگران با رافت و مدارا رفتار کنند و به کسانی که به «غلظت» و «غضب» و «برخورد خشن» دعوت میکنند، بها ندهند و بدانند روحانیت باید همواره مظهر مهربانی، عطوفت و مکارم اخلاقی باشد و اینک کارهای دیگران نیز به نام آنان تمام میشود. این مسئولان، به ویژه قضات محترم، از یاد نبرند همان گونه که استاد شهید تاکید کرده است، «بند» و اعمال زور جز در موارد ناچاری و استثنایی جواب نخواهد داد. ما و نظام ما و جامعه ما از همان جایی آسیب دیده و میبیند که کاستی و ضعف داشته است و آن «عمل» است و کسانی باید نخست مواخذه شوند و پاسخگو باشند که در این بخش بد رفتار کردهاند یا کم عمل کردهاند و گرنه این نسل، دختران و پسران دستپرورده خود ما و شما هستند و اگر هم خطایی داشته باشند اما در شمار سرمایههای این کشور و به هر حال نسل امروز و فردای ما هستند. باید با آنان و خانوادههای دلنگران با مهربانی رفتار کرد و کاستیهای آنان را باید نادیده گرفت. چه زیبا فرمود امیرالمومنین(ع): «اِرحَمْ تُرحَم». «و فی ذلکَ فَلْیتنافسِ المُتَنافِسون»؛ صدقالله العلی العظیم.
*جمهوری اسلامی
|