چرا مخاصمه به جای مفاهمه؟ زبان را خدا برای «مفاهمه» آفریده است. مفاهمه، فقط حرف زدن نیست، ابراز محبت، دلجوئی، اظهار نظر، روشنگری، رفع شبهات، پاسخ به سوال دادن و زمینه را برای ایجاد تفاهم و همزیستی مسالمت آمیز فراهم کردن هم هست. اینکه در قرآن کریم از نرمش اخلاقی پیامبر اکرم تعریف و تمجید شده برای اینست که آن حضرت با رفتار و گفتار خود، مردم را جذب میکرد و دین خدا را به آنها میشناساند «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ الله لِنتَ لَهُم وَلَو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَى الله اِنَّ الله یُحِبُّ المُتَوَکِّلین» (بقره 159)
این روزها کشور ما در شرایط حساسی قرار دارد که بیش از هر زمان دیگر به زبان به عنوان وسیله مهم مفاهمه احساس نیاز میشود. در چنین شرایطی باید از زبان برای ابراز محبت، برای رفع ابهامات و برای عذرخواهی و دلجوئی استفاده شود. این کار را باید مسئولین انجام دهند که قطعاً در عملکردهایشان دچار قصور و تقصیر و خطا شدهاند و نمیتوانند خود را مصون از خطا بدانند.
برخلاف این انتظار کاملاً بجا، بسیار دیده و شنیده میشود که مسئولان در ردههای مختلف و در جایگاههای گوناگون، از اجرائی گرفته تا تقنینی و سیاسی و فرهنگی، سخنانی میگویند که نهتنها کمکی به مفاهمه نمیکنند بلکه همچون بنزینی که بر آتش ریخته شود بر شعلههای موجود میافزایند. عدهای هم سخنانشان را از گلوی قلمهای پرخاشگرشان بیرون میدهند و مرکب قلمشان، کار بنزین را میکند. این قبیل زبانها و قلمها برای کشورمان در شرایط کنونی سموم خطرناکی هستند که باید مانع ورودشان به جسم و جان جامعه شد. همین سموم خطرناک سالها توسط صاحبان زبانهای سرخ و قلمهای پرخاشگر به روح و روان جامعه ما لطمههای سنگینی وارد کردند و متاسفانه هرچه خیرخواهان از مسئولین نظام خواستند مانع این سمپاشیها شوند و صاحبان این قلمها و زبانها را به مسیر اخلاق هدایت کنند، افاقه نکرد و آنان با شتاب تمام بر هرکس و هر چیز که نمیپسندیدند تاختند و تا توانستند دشمن تراشیدند. قطعاً بخش مهمی از آفاتی که امروز گریبانگیر جامعه ما شده محصول همین بیمهار سخن گفتنها و قلم زدنهاست.
آنکس که در شرایط بسیار حساس امروز جامعه، میگوید: «مطالبات اغتشاشگران از روی شکمهای سیر آنهاست» یا آنکس که معترضان را عدهای هرزه که دنبال هوسرانی خود هستند معرفی میکند و یا آنکس که خواستار چنان برخوردی با آنها میشود که دیگر هوس تکرار نکنند، متاسفانه به جای اینکه از زبان و قلم خود برای حل مشکل استفاده کنند، آنها را با شمشیر و نیزه اشتباه گرفتهاند و مخاصمه را جایگزین مفاهمه کردهاند.
در درجه اول به کسی که سخن از شکمهای سیر میگوید باید گفت اینطور نیست که هر معترضی اغتشاشگر باشد. معترضان واقعاً به دلیل اینکه نمیتوانند شکمهای خود را سیر کنند به صحنه اعتراض میآیند. چرا حساب آنها را از حساب اغتشاشگران جدا نمیکنید و همه را با یک چوب میرانید؟ البته اعتراضات را به سطح شکم تنزل دادن نیز اهانت به معترضان است.
علاوه بر این، شما لابد شکمتان سیر است که از وضعیت خراب معیشتی مردم خبر ندارید و زبان اعتراضشان را نمیفهمید. برای اینکه از واقعیتهای جامعه مطلع شوید، کافی است به چند نمونه از آمارها توجه کنید. مصرف سالانه گوشت هر ایرانی در سالهای گذشته 12 کیلوگرم بود که سال گذشته به 6 کیلوگرم رسید و اکنون کمتر از 4 کیلوگرم است. گرانی گوشت قرمز موجب شد مردم به گوشت مرغ روی بیاورند که گران شدن مرغ هم باعث شد امسال مصرف سرانه آن 7 کیلوگرم کم شود. مصرف ماهی و آبزیان در ایران 13 کیلوگرم در سال برای هر نفر بود که اکنون اتحادیهها و فعالان این صنف آن را بیشتر از 7 کیلوگرم نمیدانند. در حالی که سرانه مصرف لبنیات در جهان 150 کیلوگرم است، مدیرکل دفتر بهبود تغذیه وزارت بهداشت گفته این میزان در ایران 70 کیلوگرم است. مصرف سرانه میوه طبق گزارش رئیس اتحادیه بارفروشان، امسال 40 درصد کاهش یافته است. قیمت برنج و تخم مرغ و تره بار هم که همه میدانند افزایش یافته و در مجموع بعضی از این اقلام از قدرت خرید قشر ضعیف جامعه خارج شدهاند.
در چنین شرایطی سخن از «شکمهای سیر» گفتن و با شمشیر زبان و نیزه قلم بر جسم و روح مردم نواختن آیا کار عاقلانهایست؟! آیا اینکه مسئولان اجرائی بگویند چون توانستیم مشکلات را حل کنیم، دشمن اغتشاش به راه انداخته، حرف صحیحی است؟! مردم ایران، از قانعترین و محجوبترین مردم جهان هستند. شما اگر مشکلات آنها را حل کنید، خودشان در برابر هر دشمنی و هر اغتشاشگری میایستند. دشمن از ناضایتیها استفاده میکند و اهداف خود را پی میگیرد. به سخن مردم گوش بدهید، مطالبات برحقشان را بپذیرید و انجام دهید و زبانهای سرخ و قلمهای پرخاشگر که به بهانه حمایت از شما بنزین بر روی آتش میریزند را مهار کنید، قطعاً این آتش خاموش خواهد شد.
*جمهوری اسلامی
|