سه نکته درباره حادثه تروریستی شاهچراغ : 40 روز غم و یک غصه دیگر آن تروریست، در لحظه ای که به سمت مردم حاضر در حرم شلیک می کرد، برایش فرقی نداشت که قربانی پیش رویش، چه گرایش سیاسی دارد؟ معترض است؟ دانشجوست؟ بسیجی است؟ اصولگراست؟ اصلاح طلب است؟ یا حتی برانداز؟ او به "مردم ایران" شلیک می کرد؛ فهم این نکته، چندان سخت نیست.
عصر ایران - بیش از 40 روز است که غم، تمام ایران را فرا گرفته است و حادثه تروریستی حمله به حرم حضرت احمدبن موسی (ع) در شیراز -معروف به شاهچراغ - غصه ای مضاعف شد تا همچنان اشک، مهمان چشمان ایرانیان عزادار شود.
درباره این اقدام وحشیانه چند نکته قابل توجه است:
1 - همه باید این حمله را محکوم کنند. این که هر کسی چه تحلیلی درباره این حمله دارد، موضوع دوم است؛ اولین کار، محکومیت تروریسم است که بلای جان انسان معاصر شده است و از افغانستان و پاکستان و ایران تا اروپا و آمریکا و ژاپن را با خون بی گناهان رنگین کرده است.
همه ما، شریک عزای خانواده های شهدای شاهچراغ هستیم و کنارشان می مانیم؛ ما یک ملتیم.
2 - تروریسم، آنگاه که با ایدئولوژی می آمیزد، غیر انسانی تر می شود و هیولاهایی مانند داعش پدید می آورد. بر علمای ادیان، مذاهب و فرقه های مختلف است که اذهان پیروان خود را از لاطائلاتی مانند "واجب شدن بهشت در صورت کشتن پیروان دیگر باورها" پاک کنند و الا شریک جنایات تروریست ها هستند. مگر جز این است که وهابی های قائل به مهدورالدم بودن شیعیان، این مهملات را از برخی علمای جاهل و جاهل پرور خود فرا گرفته اند؟ و مگر انتظار عجیب و غریبی است که علمای دیگر، در برابر آنان روشنگری کنند و منادی "اسلام رحمانی" در برابر "اسلام خشونت ورز" شوند؟!
3 - استفاده سیاسی و تفسیرهای جناحی از حادثه تروریستی شاهچراغ، اقدامی ننگین و مصداق بارز "کاسبی با خون به ناحق ریخته شده شهدای شاهچراغ" است. از "کار خودشونه" تا "نتیجه اعتراضاته" آن هم در شرایطی که هنوز شهدا حتی کفن هم نشده اند، چیزی جز نمک پاشیدن بر این زخم نیست.
کسی که مردم را به گلوله بست و آنان که او را فرستاده بودند، مصداق واقعی "دشمنان ملت ایران" هستند. آن تروریست، در لحظه ای که به سمت مردم حاضر در حرم شلیک می کرد، برایش فرقی نداشت که قربانی پیش رویش، چه گرایش سیاسی دارد؟ معترض است؟ بسیجی است؟ اصولگراست؟ اصلاح طلب است؟ یا حتی برانداز؟ او به "مردم ایران" شلیک می کرد. فهم این نکته، چندان سخت نیست.
این که در داخل خانواده دچار اختلاف هستیم، دلیل موجهی نیست که اگر کسی آتشی به خانه بیفکند، انگشت اتهام را متوجه هم کنیم و از آن که پشت دیوار شیطنت می کند غافل شویم. اختلافات جای خود دارد و باید که به خرمندانه ترین شکل ممکن و در داخل همین خانواده حل شود ولی آتش بیرونی را به هم نسبت دادن، نه تنها به فرونشاندن آن کمک نمی کند، که با خشمگین تر شدن اعضای خانواده، آتش را شعله ورتر می کند.
لااقل در این یک مورد، عقلانیت به خرج دهیم؛ باشد که غم ها و غصه ها از این سرزمین بروند و رضایت و آرامش بار دیگر در ایران ما، جوانه زنند.
|