جناب آقای انبارلویی با اشاره به بیانیه ۶ محوری یادگار امام به دو نکته در آن اشاره کرده و به نقد آن پرداخته است. در این باره نکاتی گفتنی است:
۱- اولین نکته آن است که ایشان بدون توجه به شجاعت یادگار امام که در این شرایط پا به میدان گذاشته و دشنام ضد انقلاب را به جان خریده تا از جمهوری اسلامی دفاع کند، تنها به نقد می پردازد.
به عنوان یک ناظر شرایط کشور، جداً به جناب انبارلویی هشدار می دهم که همین رفتار شماست که باعث شده تقریبا هیچ کس نخواهد با شما در یک جبهه تعریف شود و رغبت نداشته باشد تا سخنی بگوید که معنای آن همدلی با شما باشد. راستی در شرایطی که همه رسانه های ضد انقلاب یک صدا یادگار امام را تخریب می کنند، جای آن نبود که شما از این عمل تقدیر کنید و به روح این بیانیه توجه کنید؟! این میزان از کج سلیقگی ریشه در چه روزها و اتفاقاتی دارد؟!
۲- جناب انبارلویی تأکید یادگار امام بر گفت و گو را مورد سوال قرار داده و می نویسد که با چه کسی باید گفت و گو کرد؟ در جواب ایشان لازم است به چند نکته اشاره کنم:
۲-۱ کسی که وارد گفتگو می شود، نمی تواند از قبل خود را حق مطلق بداند. گفت و گو با تحمیل فرق دارد. شما وارد گفت و گو نمی شوید که به طرف مقابلتان اشتباهاتش را تفهیم کنید. پس اصلا اگر آقای انبارلویی همه را، غیر از خودش، بی ارزش می داند نمی تواند با کسی وارد گفت و گو شود. همانطور که خارج نشینان که جهموری اسلامی را بد مطلق می دانند، قادر نیستند با آن وارد گفت و گو شوند.
اما لازم است آقای انبارلویی سر خود را در برف نکند و به خوبی دریابد که، کسانی که با ایشان مخالفند، بخش قابل ملاحظه ای از مردم هستند. ایشان گروهی هستند که نباید به سراغ تحمیل مطالب به آنها بروید، بلکه باید حرف آنها و دغدغه هاشان را بشنوید.
۲-۲ آقای انبارلویی نباید درگیر تعداد معترضین شود. به شهادت شاهدان، اعتراض های اجتماعی از ناحیه تعداد قابل توجهی از جوانان و نوجوانان حمایت می شود. توهم «خود همه پنداری» خطری است که نباید امثال ایشان را در بر بگیرد. چنانکه همین توهم را در جریاناتی از معترضین یا مخالفان نظام مشاهده می کنیم که فکر می کنند انقلاب هیچ طرفداری ندارد و تنها چند نفر باقی مانده اند. اگر کسی میلیون ها طرفدار نظام را نبیند، به همان اندازه در اشتباه است که کسی معترض های اجتماعی را هیچ به حساب آورد.
۲-۳ اتفاقا یادگار امام به درستی اشاره کرده است که «ما چاره ای نداریم جز اینکه همراه و همدوش یکدیگر زندگی کنیم. همه ما با هر سلیقه و نگاهی، یک ملت ایم؛ با سلایق متفاوت و با هدفی واحد». اگر جناب انبارلویی نتواند به این باور برسد که مردمان سلایق مختلف دارند و هیچ کدام نه حق دارند و نه توان آن را دارند که دیگری را حذف کند، طبیعی است که در های گفت و گو به روی ایشان بسته است.
۲-۴ یادگار امام به خوبی شرط گفتگو را «توهین نکردن به مقدسات طرف مقابل» بر می شمارد. چرا که این کار جز به تهییج احساست منجر نمی شود. پس بهتر است جناب انبارلویی هم اگر بنا بر گفتگو دارد با طرف مقابل با احترام مواجه شود.
۳- اما نکته مهم برای من آن است که چرا جناب انبارلویی نسبت به بند چهارم بیانیه سید حسن خمینی بی توجه مانده است. و حتی آن را در تلخیص خود وارد نکرده است.
نکته مهم در این بیانیه آن است که همه بدانند ریشه همه این هیجانات آن است که راه قانونی اعتراض و تغییر بسته شده است. راستی آقای انبارلویی با خود فکر کرده است که وقتی تیغ حذف تا آقایان هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی و علی لاریجانی و جهانگیری می رسد، دیگر چگونه کسی می تواند از مسیر انتخابات و امثال آن نظر خود را در کشور پیاده کند؟! به راستی مگر کشور را فقط به نام تفکر امثال آقای انبارلویی کرده اند و بقیه باید فقط در صورتی بتوانند در امثال انتخابات شرکت کنند که با ایشان هم فکر باشند؟!
۴- و نکته آخر آنکه ان شاء الله این اوضاع هم می گذرد. دوست دارم بعد از اینکه فضا از احساسات خارج شد کمی بیشتر با جناب انبارلویی درباره برخی نظراتشان گفت و گو کنیم.