منشوری برای تشکیل حکومت مردمی در افغانستان با عبور از یکسالگی حاکمیت خودخوانده گروه طالبان بر افغانستان، اکنون تمام صاحبنظران و ناظران به این جمعبندی روشن رسیدهاند که این گروه شایستگی حکومت را ندارد و آنچه به عنوان وعدههای زیبا از سران طالبان شنیده شده بود، همگی پوچ از آب درآمدند.
بر این اساس و با توجه به ضرورت حفاظت از امنیت منطقه و تامین منافع ملی کشورهای همسایه افغانستان، این کشورها باید درصدد تدوین منشوری برای چگونگی رفتارشان با حکومت خودخوانده طالبان برآیند و همگی به آن پایبندی نشان دهند. فقط پایبندی به چنین منشور مشترکی است که میتواند مشکل افغانستان را حل کند و این کشور را برای همیشه به ثبات برساند، ثباتی که به امنیت و ثبات منطقه گره خورده و اگر وجود نداشته باشد، تمام کشورها و ملتهای منطقه دچار خسران و زیان خواهند شد.
این منشور که دارای دو ویژگی مهم عدم مداخله کشورها در امور داخلی افغانستان و کمک به مردم این کشور برای رسیدن به حاکمیتی مردمی و باثبات میباشد، باید از محتوائی برخوردار باشد که بخشی از آن را میتوان در اصول چهارگانه زیر خلاصه کرد.
1- تلاش برای برگزاری انتخابات آزاد بر مبنای «هر شهروند افغانستانی یک رای». این انتخابات میتواند با کمک و نظارت کشورهای همسایه افغانستان و مدیریت جمعی نمایندگان اقوام و مذاهب این کشور برگزار شود. پایه و اساس انتخابات بر اصول قانون اساسی نظام جمهوری که تا قبل از سلطه طالبان بر افغانستان مورد عمل بود استوار است. بعد از تشکیل مجلس و دولت و شکلگیری سایر اندامهای حکومتی، مردم میتوانند با نظر اکثریت درباره ابقاء یا تغییر قانون اساسی جمهوری تصمیم بگیرند.
2- قوم پشتون، که طالبان از این قوم است و اصرار دارد حاکمیت را به صورت انحصاری در اختیار داشته باشد، بخشی از ملت افغانستان است و همچون سایر اقوام از حقوق شهروندی برخوردار است و اعضاء خود گروه طالبان هم میتوانند با شرکت در انتخابات و کسب آراء در حاکمیت حضور داشته باشند. پایه و اساس نظام حکومتی مورد نظر قانون اساسی جمهوری افغانستان بر مشارکت تمام اقوام و مذاهب استوار است و حکومت انحصاری یک قوم را نفی میکند. بنابراین، در عین حال که تمام اقوام و مذاهب حق دارند در چارچوب قانون در نظام حکومتی حضور داشته باشند هیچیک از آنها نمیتوانند حاکمیت را حق انحصاری خود بدانند.
3- طالبان، یک گروه تکفیری – تروریستی است که از افکار و عقاید وهابیت تغذیه میکند و از نظر محتوای سیاسی، ایدئولوژی و نگاه فقهی زیرمجموعه هیچیک از مذاهب اسلامی محسوب نمیشود. به همین دلیل است که اولاً پیروان هیچیک از مذاهب، عقاید این گروه را نمیپذیرند و ثانیاً طالبان نیز هیچیک از مذاهب اسلامی را قبول ندارند و حضور آنها در حاکمیت را برنمیتابند. طبیعی است که چنین گروهی هرگز نمیتواند با سایر مذاهب تعامل کند و یا بر آنها حکمرانی نماید. از نظر قومی نیز طالبان قوم خود را برتر از سایر اقوام میدانند و به تعامل با آنها اعتقاد ندارند. بدیهی است که چنین گروهی در هیچ فرضی شایستگی حاکمیت بر یک کشور را ندارد به ویژه کشوری با تنوع قومی و مذهبی افغانستان.
4- برای تحقق حاکمیت مردمی و همهشمول در افغانستان، بهیچوجه نباید به جنگ و راههای متکی بر خشونت متوسل شد. اینکه «جبهه مقاومت ملی افغانستان» یا سایر مجموعههای مخالف طالبان چه شیوهای را برای مقابله با این حاکمیت خودخوانده انتخاب میکنند، به خودشان مربوط است، ولی کشورهای همسایه باید فقط با تکیه بر دیپلماسی برای رسیدن به هدف خود که شکلگیری یک حکومت مردمی باثبات در افغانستان است حرکت کنند. رساندن کمکهای معیشتی و بهداشتی به مردم افغانستان که در شرایط بسیار سختی زندگی میکنند، میتواند بخشی از تحرکات دولتهای همسایه باشد با این قید که اجازه ندهند این کمکها به دست طالبان برسد، زیرا تجربه نشان داده است که طالبان کمکهای خارجی را به نفع خود مصادره میکنند و مردم محروم از آن منتفع نمیشوند.
وحدت رویه کشورهای همسایه افغانستان در عمل به این منشور و ادامه خودداری از به رسمیت شناختن دولت طالبان، قطعاً نتیجهبخش خواهد بود. این روش به مردم افغانستان کمک خواهد کرد کشور خود را از سلطه طالبان نجات دهند و به نظام حکومتی مردمی دست یابند.
*جمهوری اسلامی
|