آفتاب یزد: اخیرا وزیر کشور اعلام کرده که افسرده بودن جامعه ایرانی،یک حرف بیربط است. چندی پیش احمد وحیدی وزیر کشور گفت:« بیش از مشکلات اقتصادی، کشور درگیر مشکلات فرهنگی- اجتماعی است. باید برای اینموضوع راهکار پیدا شود.
با حل مشکلات اجتماعی زمینه رشد اقتصاد فراهممیشود.یکی از القائات غلط به کشور ما این است که میگویند ایرانیها بلد نیستند کار تیمی انجام دهند این مورد قبول نیست، بسیاری کارهای بزرگ در کشور با کمک تیمی انجام شده است.دیگر القائات این است که میگویند جامعه ما دچار افسردگی است که این حرف غلط و بیربطی است.»افسردگی یک اختلال سلامت روانی است که بر احساس فرد، طرز فکر او و همچنین نحوه عملکرد فرد تاثیر منفی میگذارد؛ با اینکه این اختلال شایع است اما خوشبختانه قابل درمان است و علائم آن از خفیف تا شدید متغیر است.
از جمله علائم افسردگی احساس غم و اندوه، از دست دادن علاقه به فعالیتها، تغییر در اشتها، کاهش یا افزایش وزن، مشکل در خوابیدن یا خواب زیاد، از دست دادن انرژی یا افزایش خستگی، افزایش کارهای بیهدف یا فعالیتهای بدنی مانند قدم زدن، کند شدن حرکات و گفتار، احساس گناه یا بیارزشی، مشکل در تفکر یا تمرکز و افکار خودکشی قابل اشاره هستند.براساس مطالعات، نرخ افسردگی در سراسر جهان حدود 3.4 است که حدود 264 میلیون نفر در سراسر جهان را شامل میشود. به نظر میرسد وزیر کشور به دلیل نامشخص، وجود افسردگی در کشور را نفی میکند بدون آنکه برای حرف خود استنادی به پژوهشی معتبر ارائه دهد. آمارها نشان میدهند که مردم کشور ما درگیر بیماریهای روانی از جمله افسردگی هستند. اینکه یک مقام سیاسی عالی رتبه منکر چنین موضوعی در کشور میشود، میتواند عوارض و تبعات گستردهای داشته باشد. بیماریهای روانی از جمله افسردگی در وهله اول باید شناسایی شوند و مورد قبول افراد قرار بگیرند. انکار این بیماریها در هر سطحی میتواند بسیار آسیب زا باشد و تبعات جبران ناپذیری به جای گذارد. از سوی دیگر چنین اظهار نظراتی میتواند تبدیل به بستر سیاستگذاری برای جامعه شوند و در سطح کلان جامعه را با مشکل مواجه سازند. به عبارتی دیگر در حالی که جامعه ایران در واقعیت خود با بیماریهای روانی درگیر است، سیاستگذار سیاست و برنامه خود را بر این مبنا پایه ریزی میکند که جامعه درگیر مشکل روانی و افسردگی
نیست.
افسردگی و درگیری عمومی مردم با آن
پژوهشگران و صاحبنظران حوزههای مرتبط با بهداشت روانی جامعه درباره شیوع و ازدیاد انواع اختلافات روحی و روانی در ایران و در صدر آنها افسردگی بارها هشدار داده اند. اوایل سال 1398رئیس انجمن روانپزشکان ایران گفته بود که 20درصد مردم کشور اختلال روانی خفیف تا شدید دارند و از سلامت روانی و جسمی افراد غفلت میشود.طبق اعلام رئیس انجمن روانپزشکان ایران، افسردگی، اضطراب و پرخاشگری در ردههای نخست شایعترین اختلالهای روانی کشور قرار دارند.در همان مقطع مجید صادقی، نایب رئیس انجمن روانشناسان ایران، گفته بود که آمار بیماریهای روانی از بسیاری از بیماریهای جسمی هم پیشی گرفته و از هر چهار خانواده یک خانواده درگیر بیماری روانی است و دو سوم بیماریهای روانی را اختلال اضطراب و افسردگی تشکیل میدهند.
آمار دقیق و کامل
محمدرضا ایمانی روانشناس در این باره به آفتاب یزد گفت:« امکان دارد میزانی از افسردگی و مشکلات روانشناختی برای هر فردی به وجود بیاید. نه فقط برای جامعه ما بلکه برای بسیاری از جوامع امروز به دلیل استفاده از تکنولوژی، مشکلات اقتصادی و سلامت و مسائل دیگر ممکن است مشکلات روانی شکل بگیرد. اما اینکه برخی میگویند جامعه ایران جامعه عصبانی، پرخاشگر و افسردهای است باید بر اساس آمار دقیق و کامل باشد. از سوی دیگر اگر چنین آماری وجود دارد اجازه داریم که این آمار را بروز بدهیم و بروز دادن چنین آماری چه مسئلهای را در جامعه ایجاد میکند و بروز ندادن آن ایجادکننده چه نوع مسائلی است؟ ما به هیچ عنوان نباید صورت مسئلهها را پاک کنیم بلکه اتفاقا باید مسائل را در جای خود پیدا کنیم و مورد بررسی قرار دهیم. اما اینکه به صورت نادرست و هیجانی برخی میگویند که مردم ایران افسردهترین مردم دنیا هستند درست نیست و خروجی مناسبی را در جامعه ایجاد نمیکند. تاثیری که این نوع اخبار بر روح و روان مردم به جای میگذارد بسیار ناگوار است و این هیچ کمکی به جامعه نمیکند. ما باید شور، نشاط، هیجان و امیدواری را به مردم جامعه تزریق کنیم و در کنار آن راهکارهای سلامت روان و سلامت زندگی را به آن یاد بدهیم؛ چه افرادی میتوانند روابط، رفتار، ارتباطات و همزیستی سالمی داشته باشند؟ افراد چگونه میتوانند هیجانات خود را کنترل و مدیریت کنند؟ چگونه میتوان مهارت حل مسئله را آموخت به جای اینکه یک محیط بان محیط زیست را به قتل رساند؟ ما پر از تعارضات فراوان هستیم به دلیل اینکه آگاهانه زندگی نمیکنیم و دانش زیستی مناسبی
نداریم.»
تهییج فضای روانی جامعه
وی ادامه داد:« قطعا کسانی که در جایگاه حکمرانی قرار میگیرند به هیچ عنوان نباید در نقش یک استاد دانشگاه یا آسیب شناس اجتماعی باشند. آسیب شناس اجتماعی آسیبهای اجتماعی را شناسایی و دستهبندی میکنند و برای آنها راهکار ارائه میدهند. مسئولین در یک جامعه نباید مسائل را به گونهای بیان کنند که فضای روانی جامعه را تهییج کنند و به آن آسیب بزنند. وقتی نتایج اجتماعی را نگاه میکنیم میبینیم که مردم فعالیتهای خود را با مخاطرات، مشکلات و تنشهای فراوان انجام میدهند. افسردگی، نگرانی و ناراحتی حاصل تمام زندگیای است که امروز ما برای خود درست کردهایم اما آمار دقیق و مشخصی از میزان افسردگی در جامعه نداریم. هر فردی یک چرخه افسردگی و آشفتگی درونی را تجربه میکند و تحت تاثیر تضادهایی قرار میگیرد اما میتوانیم بگوییم این افسردگی کامل و تمام زندگی افراد را در بر گرفته است؟ وقتی میگوییم یک جامعه افسرده است یعنی آن جامعه سالم نیست و آیا ما توانایی پذیرش این مورد را داریم؟ قاعدتا بیان این موارد به لحاظ علمی نیازمند شواهد است. ما نباید خودمان به دست خودمان جامعه را افسرده سازیم. جامعه افسرده خصوصیات متفاوتتری از جامعه ما دارد. جامعه ما در حالی که درگیر مسائل درونی خود است بنا به مناسبات مختلفی که بروز پیدا میکند علائم حیاتی خود را نشان میدهد. مانند زمانی که همه تحت تاثیر یک پدیده اجتماعی خوشحال و یا غمگین میشوند. همه مردم ما همچنان هیجانات را تجربه میکنند. نکته دیگری که وجود دارد این است که همه باید مسئولانه کنار هم قرار بگیریم و میزان آگاهی خودمان را نسبت به مسئولیتهایی که در قبال خود، خانواده و جامعه داریم را پیدا کنیم و کمک کنیم با یادگیری و آگاهیای که به دست میآوریم از خود و خانواده خود در مقابل بسیاری از مشکلات روانشناختیای که وجود دارد
مراقبت کنیم.»
نادیده گرفتن مسائل موجود
امیرمحمود حریرچی جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی در این خصوص به آفتاب یزد گفت:« به نظر من این نوع گفتهها به نوعی فرافکنی است و باعث میشود که مسائل موجود جامعه نادیده گرفته شود. در صورتی که حتی وزارت بهداشت در خصوص بیماریهای روانی در جامعه ایرانی تحقیق کرده و اعلام کرده است که از هر 4 ایرانی بالای 15 سال یک نفر به گونهای دچار نوعی اختلال روانی است. عمدهترین این اختلالها افسردگی و اضطراب است که ایرانیها درگیر آن هستند. جدای از مسئله آمارها و پژوهشها به راحتی میتوان دید که در جامعه ایران مردم افسرده هستند. احساس تنهایی و انزوا موردی است که مردم کشور ما به شدت درگیر آن هستند از سوی دیگر پرخاشگریها شدیدا در جامعه ما رو به افزایش است.
به وفور در سطح خیابانها دیده میشود که افراد نسبت به یکدیگر پرخاشگری بروز میدهند و نزاعهای خیابانی شکل میگیرد. حتی امروزه به وفور دیده میشود که همسایگان برای یکدیگر مزاحمتهای فراوانی ایجاد میکنند. انکار چنین مسائلی باعث نمیشود که این مسائل در جامعه از بین بروند. مسئولین باید بدانند پاک کردن صورت مسائل راه حل، حل مشکلات نیست. در همین مدت اخیر مشکلات معیشتی مردم، بلایای طبیعی و آسیبهای ناشی از آن زندگی مردم و روان آنها را به شدت در معرض خطر قرار داده است. مسئولین از آمار خودکشی در جامعه ما خبر ندارند؟ خودکشی اوج اختلال روانیای است که در یک فرد ایجاد میشود و امروز دیده میشود که سن خودکشی در کشور ما پایین آمده و در میان نوجوانان زیاده شده است. وزیر کشور اگر چنین مسئلهای را قبول کند میتواند برای آن به دنبال راه حل باشد. باید مشخص شود که چرا چنین اتفاقی در جامعه ما رخ داده است؟ چرا وضع معیشت مردم در این حد غیر قابل تحمل شده است که عدهای به سمت خلاف و قتل سوق پیدا میکنند؟ به نظر میرسد برخی از مسئولین نمیخواهند مشکلات مردم را
ببینند.»