بیعت اجباری به مثابۀ اقرار علیه خود 10 آموزۀ مدرن در قیام عاشورا
«حسین»ی که زیر بار بیعت اجباری و به زبان امروز اقرار علیه خود میرفت دیگر حسین نبود ودر واقع از حسین بودن خود یا از گوهر وجود خود دفاع کرد.
عصر ایران؛ هر چند در سالهای اخیر پرداختن به وجوه احساسی و تراژیک عاشورا در ادبیات رسمی و کلیشههای صدا وسیما از جنبههای دیگر فزونی گرفته و میدان به مداحانی سپرده شده تا بیشتر از «چگونگی» رخداد بگویند تا «چرایی» آن اما از رموز ماندگاری نام حسینبن علی علیهالسلام یکی هم این است که اگر چه در دنیای سنت رخ داده و در دل سنت بالیده اما آموزههای مدرن را هم میتوان در آن یافت.
برآنم در 10 یادداشت کوتاه به این آموزهها بپردازم. نکاتی که در در دنیای مدرن هم قابل توجه است و با آنها میتوان قیام عاشورا را برای انسان مدرن هم توضیح داد و تبیین کرد.
مواردی از این دست:
1. اقرار علیه خود
2. قبول حکومت به شرط دعوت مردم
3. نفی سلطنت موروثی
4. انتقال پیام
5. نقش زن
6. ابتدا مذاکره و سیاست و بعد شمشیر
7. جهل مقدس
8. آزادی و آزادگی
9. فرامذهبی بودن
10. الهامبخشی هنری و ادبی.
بر این روال، طبعا اولین آموزه این است که «بیعت اجباری» را میتوان شبیه به واداشتن به اقرار شخص علیه خود دانست.
به این اعتبار امام حسین دو گزینه داشت: یا به اجبار بیعت کند آن هم با کسی که به لحاظ ظاهری هم توافقات بعد از صلح با معاویه را رعایت نکرده بود که به معنی اقرار علیه خود بود یا تن ندهد و بهای آن را با جان بپردازد. راه و مجال بازگشت را هم از او ستانده بودند.
یکی از فعالان چپ در سالهای یپیش از انقلاب (کوروش لاشایی) در توجیه "اعتراف علیه خود" گفته بود: برای خلاص شدن چهار راه داشتم:
اول این که دروغهایی را به دیگران نسبت دهم که آنان را گرفتار میکرد.
دوم این که اعمال راست و اهداف واقعی آنان را لو دهم که باز گرفتار و مجازات میشدند.
سوم این بود که مقاومت کنم و لام تا کام حرف نزنم که به معنی قبول مرگ و شکنجه بود و من آدم این کار نبودم.
چهارم اما اعتراف علیه خودم بود که کسی را به دردسر نمیانداخت و جان خودم را هم نجات میداد.
گزینه اول کاملا غیر اخلاقی بود و انتخاب نکردم. گزینۀ دوم نیز بزدلانه بود. سومی اگرچه قهرمانانه بود ولی از عهدۀ من خارج بود و چهارمی را برگزیدم.
شأن امام البته از این قیاسهایی از این دست بالاتر است و در مثل مناقشه نیست اما اگر زیر بار بیعت اجباری میرفت هویت خود را انکار کرده بود و راهی جز بذل جان باقی نمانده بود.
نقل است که بعد از خلیفۀ دوم به امام علی گفته بودند به دو شرط شورای 6 نفره به او رأی میدهد. اول اعلام وفاداری به سیرۀ رسولالله و دومی سیرۀ شیخین.
پاسخ علی علیه السلام قابل تأمل است. این که اگر قرار بر سیره و شیوۀ شیخین باشد چرا او؟ و اگر قرار بر ادامۀ همان راه است دیگری را برگزینید.
به عبارت دیگر این مقاومت از سر ستیز و عناد نیست. در پاسداشت گوهر وجودی و هویتی است.
چندان که پیامبر بر این اساس استدلال مشرکان را پذیرفت که در قرارداد صلح حدیبیه خواستار تغییر عبارت "محمد رسول الله" به "محمد بن عبدالله" شدند چون اگر قبول داشتند محمد، رسولالله است که وارد جنگ نمیشدند!
«حسین»ی که زیر بار بیعت اجباری و به زبان امروز اقرار علیه خود میرفت نیز دیگر حسین نبود ودر واقع از حسین بودن خود یا از گوهر وجود خود دفاع کرد.
در دنیای مدرن البته دربارۀ اقرار علیه خود گفته شده اگر با مواضع قبلی یا بعدی در شرایط آزاد سازگار نبود نباید بر اقرار کننده خرده گرفت چون نجات جان بر هر امر دیگر مقدم است.
امام حسین اما اگر تن به بیعت اجباری میداد هم گوهر خویشتن را نفی کرده بود، هم دیگران را به دردسر می انداخت و چنین نکرد.
|