اگر کسی حتی اندکی برای نوع انسان حرمت قائل شود یا معتقد به "کرّمنا بنی آدم" قرآن باشد، این گونه بی ادبانه، از به گاری بستن انسان ها سخن نمی گوید. این حرف حسن عباسی، نمایشگر نوع نگاه وی به "انسان" است که او را همانند خر و اسب و قاطر می بیند و می تواند به گاری بستن اش را تصور کند! از حسن عباسی باید سپاسگزار بود که نوع دیدگاه خود و همسانان اش به انسان را برملا کرده است.
عصر ایران - اخیراً ویدئویی از حسن عباسی منتشر شده که در آن می گوید برای حل مشکللات اقتصادی همه فارغ التحصیلان را باید به گاری ببندند و از کشور بیرون کنند و سپس توصیه می کند تمام کتاب های علم اقتصاد غربی و فارغ التحصیلان شان از این اقتصاد بیرون ریخته شوند.
*فیلم سخنان حسن عباسی را اینجا ببینید
درباره این سخنان، نکاتی چند حائز اهمیت است:
1 - نخست آن که بسیاری از فارغ التحصیلان و نخبگان این مملکت، خودشان با پای خودشان از کشور رفته اند و همچنان می روند. نیازی نیست امثال حسن عباسی آنها را به گاری ببندند و بیرون کنند! آنقدر هم تعدادشان زیاد است که دیری نخواهد پایید در این کشور برای کارهای نیمه تخصصی به بالا، با کمبود نیروی انسانی مواجه خواهیم بود؛ متاسفانه، آن روز چندان دور نیست و ای بسا، امثال حسن عباسی برای روزی که ایران عاری از نخبگان و متفکران شود، روزشماری می کنند.
2 - خود آقای عباسی فارغ التحصیل دانشگاهی هست یا خیر؟ اگر هست که خودش نیز مشمول حکم خود درباره به گاری بستن فارغ التحصیلان دانشگاهی است و اگر نیست، بی خود می کند درباره فارغ التحصیلان دانشگاهی کشور که همگی شهروندان این مملکت هستند، این گونه حرف می کند.
3 - اگر کسی حتی اندکی برای نوع انسان حرمت قائل شود یا معتقد به "کرّمنا بنی آدم" قرآن باشد، این گونه بی ادبانه، از به گاری بستن انسان ها سخن نمی گوید.
این حرف حسن عباسی، نمایشگر نوع نگاه وی به "انسان" است که او را همانند خر و اسب و قاطر می بیند و می تواند به گاری بستن شان را تصور کند!
از حسن عباسی باید سپاسگزار بود که نوع دیدگاه خود و همسانان اش به انسان را برملا کرده است.
4 - مشکل این نیست که فارغ التحصیلان دانشگاهی نتوانسته اند مشکلات کشور را حل کنند. مشکل آنجاست که تحصیلات دانشگاهی نیز مانند بسیاری دیگر از عرصه ها در این کشور لوث و رانتی و دم دستی شده است و نتیجه اش نیز تولید انبوه مدارک بالای دانشگاهی است.
در این میان، صد البته هستند فارغ التحصیلان متخصصی که می توانند بر مسند امور بنشینند و با اداره علمی کشور، ایران را رشد دهند ولی اتفاقاً همین ها کنار رانده می شوند و انگیزه هایشان می میرد و مجبورند یا بمانند و بسازند و بسوزند یا اگر بتوانند به جایی دیگر از دنیا که به تخصص فارغ التحصیلان دانشگاهی احترام می گذارند و سخنی از به گاری بستن شان نیست، بروند و شکوفا شوند و قدر ببینند و منشاء خیر و خدمت باشند.
مشکل این است که افراد کم دانشی مانند حسن عباسی، تریبون و امکانات دارند ولی دانشمندان این کشور که اغلب هم فارغ التحصیلان دانشگاه هستند، در کنج عزلت اند و حنی نقدها و هشدارهایشان هم شنیده نمی شود و اگر هم شنیده شود، با هزار انگ و برچسب جواب داده می شوند.
5 - گیریم که همه فارغ التحصیلان این مملکت را فراتر از به گاری بستن، در آب های آزاد غرق کردند و تمام کتاب های اقتصاد را نیز آتش زدند؛ حال بفرمایند نسخه خودشان برای بالا بردن ارزش پول ملی، کاهش تورم، ارتقاء سطح معیشت خانوارها، اشتغال زایی، کاستن از فاصله طبقاتی، بهبود بهره وری، به حداقل رساندن شاخص فلاکت، افزایش تولید ناخالص داخلی و توان صادراتی و ... چیست؟
و اگر واقعاً نسخه ای دارند چرا اجرایش را موکول به "گاری بستن" می کنند و اکنون که همه قوا در دستان خودشان است اجرا نمی کنند؟
به راستی تا کی می خواهند ادای مطالبه گری دربیاورند و کار نکنند و حرف بزنند و در حالی که همه امکانات ایران در اختیار خودشان است، از همه ایرانیان هم طلبکار باشند و هر از گاهی هم فحش و بد و بیراهی نصیب شان کنند و تازه، دو قورت و نیم شان هم همیشه باقی باشد؟!
بعد از تحریر:
همین حسن آقای عباسی که توهم "خود کیسینجر بینی" هم دارد، بفرماید خودش تا کنون چه گرهی از کار این مملکت باز کرده است؟ جز این است که فقط حرّافی و ورّاجی و لفّاظی و فحّاشی کرده و تخم خشم و کینه و نفرت و اختلاف در این کشور کاشته است؟!