تاريخ انتشار: 28 خرداد 1401 ساعت 00:12:59
لزوم توجه به نارضایتی‌های مردم در اندیشه امام خمینی (ره)

اشاره: امام خمینی «رضوان‌الله تعالی ‌علیه»، مردم را صاحبان اصلی انقلاب و کشور می‌دانستند و از هر فرصتی استفاده می‌نمودند تا سفارش ملت را به مسئولان بنمایند، چرا که در اندیشه آن عزیز دوران، قدرت ایمان مردم و حمایت و پشتیبانی ملت از مسئولان و دولت‌ها، پشتوانه اصلی کشور و انقلاب محسوب می‌شد و کراراً متذکر می‌شدند که خطر بزرگ اینست که یکوقت ملت از حکومت و مسئولان برگردد و اگر خدای نخواسته این پشتوانه از دست برود، همه از بین خواهند رفت و اسلام دستخوش مسائل دیگری می‌شود. اینکه امام خمینی مکرراً بر تقویت مردم، توجه به انتظارات آنان، رسیدگی به اقشار مختلف علی‌الخصوص محرومین و پابرهنگان و مستضعفان جامعه تاکید داشتند، برگرفته از اندیشه الهی و مترقی اسلام بود و هیچ خطری را برای نظام و انقلاب اسلامی بالاتر از رویگردانی مردم نمی‌دانستند. آنچه پیش ‌روی شماست، گزیده‌ای از توصیه‌ها و بیانات امام خمینی پیرامون لزوم رعایت حقوق مردم و حفظ و تقویت روحیه آنان و اهمیت خدمتگزاری به ملت است که شما را به مطالعه آن دعوت می‌نمائیم.
***
خدمتگزاری به مردم
... باید اینها (حکومت) در خدمت مردم باشند و به مردم حالی کنند که ما خدمتگزاریم؛ حالی کنند لفظاً، حالی کنند عملاً. در عمل اینطور باشد که مردم ببینند که این استانداری که آمده است در اینجا، آمده است خدمت کند به مردم، مشغول خدمت به مردم است. خوب، وقتی مردم ببینند که کسی مشغول به خدمت است دیگر دعوا ندارند با او. دعوا آن جا پیدا می‌شود که ببینند آمده است که مردم را داغ کند. آمده که با هروسیله‌ای اخّاذی کند. آمده است قدرت خودش را تثبیت کند. وقتی مردم دیدند که یک نفری می‌خواهد قدرت خودش را تثبیت کند، مردم با او مخالف می‌شوند. و حالا هم می‌گویند مردم، مثل آن وقت نیست که عقده بشود. حالا اینها عقده‌ها شکافته شده است. حالا دیگر اجازه نمی‌دهند به کسی که بخواهد این کار را بکند. این جز آبروریزی خود آنها چیز دیگری بار نمی‌آورد. آدم عاقل فرضاً اگر یک نفری باشد که در باطنش یک دیکتاتوری باشد - خوب، در شرق تقریباً این‌جور هست. خیلی، غرب هم هست. همه جا هست. انسان این جوری است - بر فرض اینکه باشد لکن باید اگر عقل دارد این را حالا ذخیره کند...
صلاح مسئولین و کشور در مراوده و دوستی با مردم
من عرضم به آقایان این است که منحصر به شما هم نیست، به هرکس که هست این است که توجّه کنید به اینکه هم صلاح خود شماست و هم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما با مردم دوست باشید. مردم احساس کنند که اینها دوستهای آنها هستند که آمده‌اند... در هر صورت ما برای خاطر حفظ یک کشوری، برای خاطر استقلال یک کشوری که باز یک قدرتهایی نیایند دوباره در کشور ما و بخواهند چه بکنند؛ باید مردم را نگه دارید. هر کدام در هرجا که هستید مردم را همراه خودتان نگه دارید. و مردم را با هم جوش بدهید؛ یعنی صحبتهایی که می‌کنید، در مجالسی که مردم دارند، بروید صحبت کنید برای مردم و مردم را آگاه کنید که این بساطی که - فرض کنید - بعضی از روشنفکرها می‌خواهند درست بکنند، این بساط، بساطی است که اگر اشتباه کرده‌اند خوب، اشتباه. و اگر یک نقشه‌ای در کار هست که یک همچو کارهایی بشود، نقشه‌اش را به هم بزنند. مردم با هم باشند. آقا، مردم تا حالا در این چند سال آخر که چقدر اینها زحمت کشیده‌اند. مردم خیلی خوبند. مردم ما واقعاً خوبند. شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد. ماها بدیم. آنها خیلی خوبند. من گاهی در ذهنم این معنا می‌آید که اگر در آخرت - من خودم را می‌گویم - من جهنم بروم آن کسی که برای من یک کاری کرده، به خیال اینکه من آدم هستم، برای من یک کاری کرده است در بهشت باشد. می‌گویند بهشت مُشْرِف به جهنم است. می‌بینند آنها را. خوب من چه جواب بدهم به او؟ اینها به من بگویند که ما برای تو مثلاً "الله‌اکبر" گفتیم. تظاهر کردیم، تو جوری بودی که رفتی جهنم و ما برای خاطر تو بهشت رفتیم!... این مردم خوبند. این خوبها را نگه دارید. این مردم خوب را با خودتان همراه کنید. وقتی تمام استانها، اشخاصی که در استانداری هستند، تمام این استاندارها بنا را بر این بگذارند که کارهای خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالی کنند به مردم که حکومت اسلامی، حکومت خدمت است. پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود با اینکه مقامش آن بود ولی خدمتگزار بود. خدمت می‌کرد...
حفظ پشتوانه مردمی نظام
این قلبهای صافِ پاکِ مردم را نگه دارید. این کشاورزها و - نمی‌دانم - کارگرها و اینها بودند که شما را به استانداری رساندند، و الّا شما را استاندار نمی‌کردند. زمان رضاشاه هیچ کدام شما استاندار بوده‌اید؟! راه نمی‌دادند شما را توی ادارات. این مردم بودند که این دولت را به وجود آوردند و این رئیس‌جمهور را رئیس‌جمهور کردند. و - عرض می‌کنم - این مملکت را برگرداندند از آن حال که یک حاکمی که وارد یک جایی می‌شد، هزار جور فساد می‌کرد، حالا آن جور نباشد. ما باید درست توجّه داشته باشیم به این مسائل، و خدا را حاضر ببینیم همه جا. در قلوب ما حاضر است، در هر مجلس حاضر است، ما در محضر خدا هستیم. وقتی ما در محضر خدا هستیم، بندگان خدا که عزیز خدا هستند، در محضر خدا ما به آنها اذیت بکنیم؛ این جرم بخشودنی نیست. باید نگه داریم اینها را. اگر بخواهید کشور شما دوباره اسیر نشود و همه چیز را از شما نگیرند و این پنجاه سال اختناقی که بعضی از شماها یادتان هست و ده - پانزده سالش را بعضی یادتان هست، همه یادتان هست. آن اختناق دوباره به وجود نیاید. و آن ذلّتی که برای همه بود، برای بزرگها بیشتر بود، منتها نمی‌فهمیدند. اینها این قدر قلبشان ظلمانی شده بود که نمی‌توانستند ادراک کنند... خوب اگر بخواهید که برنگردد این اوضاع، من چند روز دیگر بیشتر نیستم، امّا مملکت، مملکت شماست، مملکت، مملکت ایران است. اگر ایرانیها از آن صدر تا آن ذیل بخواهند که این مملکتشان این طوری که حالا پیش خودشان هست، و ان‌شاء‌الله این غائله‌ها هم ختم می‌شود، به خیر ختم می‌شود – ان‌شاء‌الله - اگر بخواهید مملکتتان مال خودتان باشد و مال خود این ملت باشد، باید این ملت را به همان گرمیی که هست نگه دارید. و تخیل اینکه ما یا به شرق متمایل باشیم یا به غرب متمایل باشیم، این در ذهنتان اصلاً دیگر وارد نشود. و نگذارید در ذهن کسانی دیگری که با شما تماس دارند یا ملت وارد بشود. اینها را همین‌طور منسجم نگه دارید. یک ملت [است که‌] اصلاً نظیر ندارد این... اینها ارزش دارد. ارزش اینها زیاد است، و ما باید حفظ کنیم این ارزش را. پیروزی مملکت ما برای همین ارزشهاست. این پیروزی قلوب، بالاتر از پیروزی کشور است. از قلوب این‌طور، این‌طور فتح قلوب بالاتر از فتح کشورهاست. این را حفظش بکنید. و دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایی هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند، و ما برای آنها باید خدمت بکنیم.
رئیس‌جمهور باید فکر بکند که این مردم کوچه و بازار من را از پاریس آوردند اینجا و رئیس‌جمهور کردند؛ من باید خدمت بکنم به مردم. نخست‌وزیر باید فکر همین معنا باشد که این مردم بودند که من را از حبسها و زجرهای آنجا بیرون آوردند و نخست‌وزیر کردند، من باید خدمت به آنها بکنم. شما آقایان هم همین‌طور. هر کدام که در آن وقت زجر کشیدید و حبس رفتید، همین ملت، شما را نجات داده است. هر کدام هم که نبودید، اصلش مملکت یک حبسی بود، تمام کشور یک زندانی بود برای همه. بنابراین، آن چیزی که اساس است در این مملکت، هم سیاست اقتضا می‌کند، هم دیانت اقتضا می‌کند، هم انصاف و وجدان اقتضا می‌کند؛ این است که این خدمتگزارهایی که مجانی برای شما دارند خدمت می‌کنند، و برای حکومت دارند خدمت می‌کنند، اینها را ارجشان را بدانید. و بدانید که اگر خدای نخواسته این پیوند سست بشود و گسسته بشود. خدای نخواسته کار همان است که اوّل بود. حال نشود چند وقت دیگر، چند وقت دیگر، از حالا باید این بنیان، محکم باشد، این بنیان را باید همیشه دنبال استحکامش باشید. و این استحکام را هر کدام شما در محلتان عهده‌دارش هستید، یعنی یک تکلیف شرعی - وجدانی است که شما نگذارید در هر جایی که هستید آن کسانی که در زیر نظر شما وزیر - عرض کنم - حکومت شما هست به مردم بدسلوکی کنند، مردم را بپذیرید برای خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم. آن وقت این‌طور بود که مردم را نمی‌پذیرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمدرضا می‌خواست از یک راهی برود، چند روز قبلش باید همه آنجا را، خانه‌ها را کنترل کنند تا بتواند از آنجا عبور کند. این سلطنت نیست که، این ذلّت است. اسمش را سلطنت می‌گذارند.
مردم حلّال مشکلات کشور
باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این‌جورند مردم، این را حفظش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزی برای مملکت مشکل پیدا می‌شود، حلّالش خود مردم [باشند] الآن این مشکلی برای کشور ما پیدا شده، خوب مردم دارند کمک می‌کنند. حلّالش خود این مردم هستند. این پشتیبانیهای عظیمی که مردم می‌کنند، و آن حضوری که خودشان دارند و خودشان هست. از خودشان می‌دانند همه چیز را. ارتش را از خودشان می‌دانند. همه چیز را از خودشان می‌دانند. این باید حفظ بشود تا حفظ بشویم. تا کشورتان حفظ بشود. و اگر خدای نخواسته، این از دست ما برود، ما برمی‌گردیم به آن طوری که اوّل بودیم. و من خوف این را دارم که ما نعمتی را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خدای تبارک و تعالی بوده است ما کُفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود. ما خودمان اسباب این بشویم و ما بدتر از آنکه بودیم بشویم. (صحیفه امام، ج13، ص383 تا 388)
سپردن امور به مردم و نظارت دولت
... مردم این دولت را و این جمهوری را بپا کردند و آن هم، نه همه مردم؛ این مردم پابرهنه، این بازاری و این متوسطین و این محرومین. فشار روی اینها بوده است، یعنی فشار انقلاب روی دوش این محرومین بوده. اگر در خیابانها، در تظاهراتی که مردم کردند در زمان رژیم سابق و بعد از او در اوایل انقلاب، اگر یک کسی بررسی کرده بود می‌دید که در بین اینها از آنهایی که مرفه‌اند چند نفرند و محرومین چقدرند؟ محرومین‌اند که این کار را کردند. بنابراین، دولت شما دولت محرومین است، یعنی، باید برای محرومین کاربکنید. و از اموری که لازم است عرض کنم، این است که شما می‌دانید و ذکر هم کردید که دولت بدون پشتیبانی مردم نمی‌تواند کار انجام بدهد. یعنی آن دولتهایی می‌توانستند بدون پشتیبانی مردم انجام بدهند - که کارشان را انجام بدهند - که برای مردم نمی‌خواستند کار کنند؛ آنها می‌خواستند برای اربابهای خودشان کار بکنند، و روی آن مبنا مجهز برای آن جهت بودند... شما که می‌خواهید برای همه خدمت بکنید، برای چهل میلیون جمعیت، یک دولت محدود نمی‌تواند کار بکند، باید چهل میلیون جمعیت را در صحنه نگه دارد. و نگهداری به این است که... آزادی مردم نباید سلب بشود. (صحیفه امام، ج19، ص 34 تا 35)

*توجه کنید به اینکه هم صلاح خود شماست و هم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما با مردم دوست باشید
*وقتی مردم ببینند که کسی مشغول به خدمت است، دیگر دعوا ندارند با او، دعوا آنجا پیدا می‌شود که ببینند آمده است که مردم را داغ کند
*مردم، این جمهوری را بپا کردند و آن هم، نه همه مردم؛ این مردم پابرهنه و این متوسطین و این محرومین. فشار روی اینها بوده است
*من خوف این را دارم که ما نعمتی را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خدای تبارک و تعالی بوده است ما کُفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود.

*جمهوری اسلامی

  تعداد بازديدها: 1452
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=93379
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.