بیایید قدری از خودمان تعریف کنیم سلام قهرمانان بی مدال :
ما قهرمانان بی مدالی بودیم که هرگز مارا بالای سکویی نبردند و مدال افتخاری بر گردنمان نیاویختند.
کسی ما را تافته جدا بافته تربیت نکرد و تا مدرسه بدرقه نشدیم و پشت در مدرسه با ماشین به استقبالمان نیامدند.
خودمان تنها به مدرسه رفتیم و ثبت نام کردیم و آخر سال هم کارنامه گرفتیم .
در هیچ کلاس فوق برنامه ای ثبت نام نشدیم.
به کلاس موسیقی و استخرو زبان و کامپیوترو...نرفتیم.
بازیهای ما و خوشگذرانی های ما در کوچه برگزار شد.
ماهنوز با هم بازیهایمان رفیق شفیق مانده ایم.
در خانه کسی در جستجوی معدل و نمرات ما نبود و حتی بعضی از والدین نمی دانستند فرزندشان در چه پایه ای تحصیل می کند؟
هرگز از ما برای کاری نظر سنجی نشد .
ما نسلی بی توقع و پر بازده بودیم و هیچگاه بارمان را بردوش کسی تحمیل نکردیم.
کمتر خواسته ای بود که به آن برسیم و آرزوهای ما لابه لای روزهای شلوغ زندگی گم شد.
ما نسلی بودیم که بی سر و صدا و بی توقع و کم هزینه بزرگ شدیم و همیشه کمک حال خانواده بودیم .
زنده بودیم و گذران زندگی بودیم و ازدواج کردیم.
***
نسلی شدیم که فرزندانمان را حمایت کردیم.
کوله پشتی هایشان را بردوش گرفتیم و بدرقه شان کردیم و به استقبالشان تا مدرسه رفتیم.
فرزندانمان را غرق در مهر و مهر ورزی کردیم.
چندین مهارت به آنها آموختیم و در کلاسهای متعدد ثبت نامشان کردیم.
ما فرزندانمان را نابغه تربیت کردیم و باز هم برای خودمان کاری نکردیم.
ما نسلی بودیم مهربان و مسئول و مهرورزی را تمام کردیم و مادران و پدرانمان را به خانه سالمندان نسپردیم و علاوه بر بار زندگی خودمان ، آنها را نیز تا آخرین لحظه درحد توانمان حمایت کردیم.
راستی ما چگونه اینچنین مسئولیت پذیر شدیم؟
این همه مهر و مهربانی را از کجا آموختیم؟
ما نسلی بودیم که هیچکس ما را نشناخت و فرصت خاصی برای رشد ما فراهم نشد.
چنین نسلی هرگز نخواهد آمد.!
هیچکس ما را نابغه تربیت نکرد اما نابغه شدیم!
نابغه هستیم و مسئولیت پذیر و هنوز هم در میانسالی با شور و شوق و پر تلاش زندگی می کنیم و دنیا زیر پاهای ما می چرخد.
دلتنگ می شویم، خسته می شویم، اما نامهربان نمی شویم و مسئولیت هایمان را ترک نمی کنیم.
درود بیکران بر ما
*ارسال کننده: معلم بازنشسته آقای شهرام رزاقی*
|