امام خمینی (س) به قرآن نازل شده در شب قدر توجه فراوانی دارد و هم در ساحت اندیشه از فقه تا اجتماع و سیاست تا حکمت و عرفان میهمان سفره معرفت و هدایت آن است و هم در عمل اهل تلاوت مستمر قرآن بوده و مشخصاً در کتاب پر ارزش «آداب الصلوة» مباحث و مطالب قرآنی بسیار فراوان و ارزشمندی دارد؛
جماران: خلقت حکیمانه الهی و آفریدن انسان به هدف معرفت و عبودیت برنامه سیر و سلوک و خودسازی و « شدن» را به همراه دارد که عظمت و زیبایی و حیرت را باهم در خود جمع کرده است.
مربیانی خود ساخته و به مقصد رسیده با کتاب هایی الهی که تمام راههای نیل به کمال و تحصیل مصالح را به انسان می گویند و او را از همه خطر ها و مفاسد آگاه می کنند و از آن انذار می دهند.
ماه مبارک رمضان و نزول قرآن و شب قدر، را باید در این چشم انداز دید و فهم کرد و از ظرفیت بی بدیل آن نسخه شفا بخش گرفت . ماهی که ماه میهمانی خداوند کریم و رحیم است و سراسر آن را رحمت و مغفرت و برکت فرا گرفته است .
امام خمینی (س) در این میان به قرآن نازل شده در شب قدر توجه فراوانی دارد و هم در ساحت اندیشه از فقه تا اجتماع و سیاست تا حکمت و عرفان میهمان سفره معرفت و هدایت آن است و هم در عمل اهل تلاوت مستمر قرآن بوده و مشخصاً در کتاب پر ارزش «آداب الصلوة» مباحث و مطالب قرآنی بسیار فراوان و ارزشمندی دارد؛ هم به مناسبت مبحث قرائت از قرآن و عظمت آن در ابعاد مختلف سخن گفته است و هم در بخش های پایانی از رفعت جایگاه قرآن نوشته و هم به تفسیر چند سوره قرآن موفق گردیده است.
انس مستمر حضرت امام با قرآن و تلاوت روزانه قرآن به مقدار زیاد، توسط نزدیکان ایشان زیاد روایت شده است، به گونه ای که در آخرین روزهای زندگی نورانی و قرآنی خود، با آن شدت بیماری انس او با قرآن ادامه داشت, همسر امام در سال های اقامت در نجف در نامه ای به فرزندش سید احمد که دور از آنها در ایران مشغول تحصیل بوده نوشته :
«آقاجانت که از بس که قرآن می خوانند حکم یک قاری را پیدا کرده اند،الساعة هم مشغولند.» (قدس ایران،صفحه 299).
یکی از سوره هایی که در بخش پایانی کتاب آداب الصلوة تفسیر شده است، سورهء قدر می باشد که «شمّه ای از تفیسر سوره مبارکه قدر» به قلم حضرت امام نوشته شده است . ایشان درباره ی نسبت دادن نازل کردن این سوره به خود ازسوی حق تعالی، اشاره به نظر علمای ظاهر می کند و قصور برداشت آنها را یاد آور می شود و مجاز دانستن نسبت تنزیل به خداوند تعالی را ناصواب می داند و می گوید:
« در علوم عالیه مقدَّر و ثابت است که در جمیع دار تحقّق و مراتب وجود، صورت «فیض مقدس» که تجلّی اشراقی حق است می باشد . چنانچه «اضافه اشراقیّه» محض ربط می باشند و از خود حیثیّت و استقلالی ندارند .»
در این دیدگاه تمام دار تحقّق، ذاتاً و صفتاً و فعلاً، فانی در حق تعالی می باشند و از نگاه حضرت امام «فهمِ نسبت خلق به حق و فعل خلق و خالق، از مهمّات معارف الهیه و امهات مسائل فلسفیّه است که از آن حل بسیاری مهمات شود .»
نگاه به هستی و افعال حق و خلق که نگاه عرفای شامخین است :
« جمع بین وحدت و کثرت کند، در عین حال که فعل را به حق نسبت می دهد، بی شائبه مجاز، به خلق نسبت دهد بی شائبه مجاز.و آیهء شریفه « وما رمیت إذ رمیت و لکنّ الله رمی » که در عین اثباتِ رمی نفی آن نموده؛ ودر عین نفی، اثبات فرموده، اشاره به همین مشرب احلای عرفانی و مسلک دقیق ایمانی است .» حضرت امام تصریح می کند که :
«در قرآن شریف اشاره به این مطلب بسیار است، و این یکی از معارف قرآن است که قبل از این کتاب شریف در آثار حکماء وفلاسفه از آن عین و اثری نیست، وعائله بشریّه مرهون عطیّه این صحیفه الهیه اند در این لطیفه، چون سایر معارف الهیّه قرآن .»
نکته دیگری که حضرت امام در تفسیر این آیه شریفه بیان کرده مربوط به جمع بودن ضمیر «إنّا» می باشد. در نگاه ایشان نکتهء این جمع آوردن:
«تفخیم مقام حق تعالی به مبدئیت تنزیل این کتاب شریف است و شاید این جمعیت برای جمعیت اسمائیه باشد و اشاره به آن باشد که حق تعالی به جمیع شئوون اسمائیه وصفاتیه، مبدأ از برای این کتاب شریف است و از این جهت، این کتاب شریف صورت احدیّت جمع جمیع اسماء و صفات و معرفت مقام مقدس حق به تمام شئوون و تجلیات است؛ و به عبارت دیگر،این صحیفهء نورانیّه صورت اسم اعظم است، چنانچه انسان کامل نیز صورت اسم اعظم است؛ بلکه حقیقت این دو در حضرت غیب یکی است .»
ایشان یاد آور می شوند که گرچه در عالم تفرقه قرآن و انسان کامل از هم جدا می باشند، ولی به حسب معنا از یکدیگر جدا نمی باشند و این یکی از معانی « لن یفترقا حتّی یردا علّی الحوض» می باشد. در توضیح حضرت امام اینکه چرا این کتاب عظیم الهی «قرآن» نامیده شده، چنین ذکر شده:
«چنانچه حق تعالی بیدی الجلال و الجمال تخمیر طینت آدم اول انسان کامل فرموده، بیدی الجمال والجلال تنزیل کتاب کامل و قرآن جامع فرموده، و شاید به همین جهت آن را «قرآن » نیز گویند؛ چه که مقام احدیت، جمع وحدت و کثرت است و از این جهت، این کتاب قابل نسخ و انقطاع نیست، زیرا که اسم اعظم و مظاهر او ازلی و ابدی است و تمام شرایع دعوت به همین شریعت و ولایت محمدیّه است.»
حضرت امام آیه شریفه « إنا انزلناه فی لیلة القدر » این سوره را با آیه شریفه «إنا عرضنا الامانه » در سوره احزاب ، در یک سطح دیده و گفته شاید جمع آوردن ضمیر در آیه امانت به همین خاطر بوده باشد ؛ چرا که « امانت به حسب باطن حقیقت ولایت، و به حسب ظاهر، شریعت یا دین اسلام یا قرآن یا نماز است.»
در نگاه امام خمینی «کیفیت نزول قرآن» ؛ «از لطایف معارف الهیه و از اسرار حقایق دینیّه است که کم کسی می تواند به شمّه ای از آن اطلاع پیدا کند به طریق علمی. و جز کمّل از اولیاء که اول آنها خود وجود مبارک رسول ختمی است و پس از آن به دستگیری آن سرور، دیگر از اولیاء و اهل معارفند، کسی دیگر نتواند به طریق کشف و شهود از این لطیفه الهیۀ مطلع شود زیرا که مشاهدۀ این حقیقت نشود جز به وصول به عالم وحی و خروج از حدود عوالم امکانی.»
ایشان در این لطیفه عالیه، سالکین سلوک معنوی و سفر باطنی سیر الی الله را که از منزل مظلم نفس و بیت انیّت و انانیّت مهاجرت می نمایند را دو گروه می داند؛گروهی که پس از اتمام سفر الی الله مرگ آنها را درک می کند و آنان در همان حال جزبه و فنا و موت باقی می مانند .اما گروه دوم آنانی هستند که پس از تمامیت سیر الی الله و فی الله ، قابل این هستند که به خود رجوع کنند و حالت صحو و هوشیاری برای آنها دست دهد؛ این گروه آنانی هستند :« که به حسب تجلّی به فیض اقدس که « سرّ قدر » است. تقدیر استعداد آنها شده و آنها را برای تکمیل عباد و تعمیر بلاد انتخاب فرموده اند. اینها پس از اتصال به حضرت علمیه و رجوع به حقایق اعیان، کشف سیر اعیان و اتصال آنها را به حضرت قدس و سفر آنها را الی الله و الی السعاده نمایند و مخلّع به خلعت نبوت شوند.»
حضرت امام در تفصیل این مقام به هفت مرتبه از تنزّل اشاره کرده و اجمالاًآنها را ترسیم کرده است.
در نگاه ایشان، سرّ «هاء» که ضمیر غایب در « أنرلناه » است، به مقامات و کینونت های قرآن قبل از تنزّل ، مربوط است و «کأنه می فرماید همین قرآن نازل در « لیلة القدر » همان قرآن علمی در سرّ مکنون و غیبی در نشئه علمیه است که او را از آن مراتب که در یک مقام متحد با ذات و از تجلیات اسمائیه بود، نازل فرمودیم و این حقیقت ظاهر همان سرّ الهی است.» حضرت امام درباره حقیقت « لیلة القدر» به این مطلب اشاره کردند که در این رابطه مباحث بسیار و معارف بی شماری است که علماء اعلام، هر گروهی به حسب مشرب و مسلک خود از آن سخن به میان آورده اند. بعضی درباره حقیقت لیلة القدر بر این نظر می باشند که چون قرآن صاحب شرف و منزلت است بدین نام نامیده شده؛ یعنی « قرآن صاحبِ قدر به توسط ملک صاحب قدر بر رسولِ صاحبِ قدر برای امت صاحبِ قدر وارد شده » و به همین خاطر لیلة القدرش گویند.
اما « بعضی گفته اند که برای آن لیلة القدر به آن گویند که تقدیر امور و آجال و ارزاق مردم در این شب می شود. و بعضی گفته اند به واسطة آن که از کثرت ملائکه زمین تنگ شود، آن را قدر گویند.»
حضرت امام خود می گوید : « شاید لیلة القدر برای آن صاحب « قدر » شده است که شب وصال نبی ختمی و لیلة وصول عاشق حقیقی به محبوب خود است.» و این معنا مبتنی بر این است :
« که تنزّل ملائکه و نزول وحی پس از حصول فنا و قرب حقیقی » خواهد بود.
امام خمینی درباره معنای « تقدیر امور ایّام سنة » برای لیلة القدرمی گوید : « حقیقت قضا و قدر و کیفیت آن و مراتب ظهور آن، از اجلّ و اشرف علوم الهیه است و از باب کمال دقت و لطافت آن، غور در اطراف آن برای نوع مردم منهیّ و موجب حیرت و ضلالت است و از این جهت، این حقیقت را از اسرار شریعت و ودایع نبوت باید شمرد و از بحث دقیق در اطراف آن باید صرف نظر کرد.» البته ایشان در بیانی اشاری در این باره می گوید : « بالجمله، کلیه تغییرات و تبدیلات و زیادی آن آجال و تقدیر ارزاق نزد حکماء در لوح « قدر علمی » که « عالم مثال » است _ و نزد نویسنده در لوح « قدر عینی » که محل خود تقدیرات است _ به دست ملائکه موکله به آن واقع شود. بنابراین، مانعی ندارد که چون لیلة القدر لیلة توجه تام ولیّ کامل و امام هر عصر و قطب هر زمان _ که امروز حضرت بقیّة الله فی الارضین، سیدنا و مولانا و امامنا و هادینا، حجت بن الحسن العسکری ارواحنا لمقدمه فداء است_ تغییرات و تبدیلات در عالم طبع واقع شود ... و این اراده، اراده حق است و ظل و شعاع ارادة ازلیّه و تابع فرامین الهیّه است؛ چنانچه ملائکه الله نیز از خود تصرّفی ندارند و تصرّفات همه، بلکه تمام ذرات وجود، تصرّف الهی و از آن لطیفة غیبیة الهیّه است.»
حضرت امام درباره « حقیقت لیلة القدر» نگاه همه سونگر به هستی را متذکر شده و چنین مرقوم داشته است :
« برای هر رقیقه حقیقی و برای هر صورت ملکی باطنی ملکوتی و غیبی است،اهل معرفت گویند که مراتب نزول حقیقت وجود به اعتبار احتجاب شمس حقیقت در افق تعیّنات، «لیالی» است؛ و مراتب صعود به اعتبار خروج شمس حقیقت از آفاق تعینات «ایام» است.» ایشان می افزاید:
«و به اعتباری، قوس نزول لیلة القدر محمّدی است، و قوس صعود یوم القیامة احمدی است؛زیرا که این دو قوس مدّ نور «فیض منبسط» است که «حقیقت محمدیه» است و تمام تعینات از تعیّن اولی «اسم اعظم » است ..... وکسی که متحقق به این حقیقت شود، همیشه در لیلة القدر و یوم القیامه است.»
حضرت امام دربارهء نزول قرآن در شب قدر بر قلب خاتم الانبیاء (ص)چنین می گوید:
نزول قرآن در این بنیهّ شریفه و قلب مطهّر، نزول در لیلة القدر است. پس قرآن هم جملتاً در لیلة القدر نازل شده به طریق کشف مطلق کلی و هم نجوماً در عرض بیست و سه سال در لیلة القدر نازل شده .»
ایشان در این رابطه نکتهء لطیف و ظریفی را از اسناد خود نقل کرده است:
« و شیخ عارف شاه آبادی - دام ظله – می فرمودند که دورهء محمدیه«لیلة القدر» است. و این یا به اعتبار آن است که تمام ادوار وجودیه دورهء محمدیه است؛
و یا به اعتبار آن است که در این دوره اقطاب کمّل محمدیه و ائمّه هداة معصومین«لیالی قدر» می باشند .»
حضرت امام پس از بیان شمّه ای از معارف عالیه مربوط به لیلة القدر و سرچشمه های عالی وحی قرآنی و درجات ملکوتی برگزیدگان الهی؛ احادیث شریفه ای از سخنان معصومین (علیهم السلام) که در فضای این معارف و حقایق قراردارند را ذکر کرده و به شرح و تبیین آنها پرداخته است .
در پایان ذکر این نکته لازم به نظر می رسد که آنچه به اشاره و اجمال از بیانات امام خمینی درباره عظمت و حقیقت لیلة القدر ذکر شده در افقی قرار دارند که شاید برای بسیاری از خوانندگان محترم، فهم و دریافت دقیق آنها میسور نباشد؛ چنانکه برای نگارنده نیز چنین است؛ اما هدف از ذکر گوشه ای از این معارف عالیه این بوده که تنبّهی برای ما خیل گسترده ای باشد که با نگاه ظاهر بین گرفتار درنشئه ملک هستیم؛ به اجمال بدانیم که هستی خلاصه در دید و دریافت ما نمی باشد و صفحات ونشئات هستی بس رفیع تر و عمیق تر از ظرفیت وجودی ما ها می باشد .
چنانکه بدون اهلیت و صلاحیت از سخن گفتن درباره این معارف قدسی باید پرهیز کرد و گمان نشود که می شود بدون اینکه صلاحیت های علمی این معارف و حقایق رادر فلسفه و عرفان اسلامی پیدا نمود و قبل از اینکه صفحه جان خود را تهذیب کرده باشیم، به خود حق و جرئت ورود در این ساحت نورانی را بدهیم و به صرف فارسی بودن اثری منثور ویا منظوم گمان شود که این معانی را فهم کرده ایم و حق داریم اظهار نظر کنیم .
مبادا به جای روشنگری و هدایت به سوی حقایق، گرفتار ظلمات شویم و ضلالت را به پندار هدایت نشر دهیم!!! چرا که هر علمی اهلی دارد که قبلاً اهلیت ورود و اظهار نظر کردن درباره مسائل و حقایق آن را در عقل و قلب خود و در عمق جان خود ایجاد کرده باشند.
باشد که به لطف الهی و دستگیری ولیّ کامل و حجت عصر لیاقت برخورداری از انوار قرآن و هدایت های سعادت آفرین آن بهره مند شویم و برکات «لیلة القدر» روزی ما گردد.