شهید وحدت افغانستان بدون تردید شهید مزاری یکی از چهرههای صادق و دلسوز برای مردم افغانستان محسوب میگردد. این توصیف از آن شهید یک امر تعارفی و غیرواقعی نیست، چون این سجایا را میتوان در زندگی، مبارزات و شهادت آن آزادمرد دریافت. با آنکه بیست و هفت سال از شهادت غمناک اما پرشکوه شهید مزاری میگذرد، یاد و خاطره و راه او در بین مردم افغان زنده است و امروز با گذشت سالهای سال از شهادت آن مبارز فداکار، شاید در جامعه افغانستان کمتر کسی را بتوان یافت که نسبت به آرمانهای شهید مزاری شناخت و دلبستگی نداشته باشد؛ یا به تعبیر دقیقتر راه و اندیشههای شهیدمزاری را بازتاب و آیینهای از واقعیتهای زندگی خود نداند. از ابعاد شخصیتی شهید مزاری فراوان میتوان سخن گفت، اما دو ویژگی در اندیشه و شخصیت او برجستگی خاصی داشت.
عدالت اجتماعی
شهیدمزاری از یک سوی بعنوان انسان آگاه و صاحب خرد و از جانب دیگر بعنوان فردی که در جامعه ستم زده زندگی میکرد و خود رنج و درد ستم و بیعدالتی را تجربه نموده بود، شیفتگی و دلبستگی عمیق و صادقانه به "عدالت" داشت. او بخوبی دریافته بود که اولین چیزی که بر تمام زخمهای تاریخی مردم افغان مرهم خواهد گذاشت "عدالت" است. به همین دلیل محور تمام اندیشهها و ایدههای او و جهت گیریهای سیاسی و مبارزاتیش "عدالت" بهصورت عام و "عدالت اجتماعی" به گونه خاص بود. مجموعه گفتارهای شهید مزاری در طول دوران مبارزات سیاسی و اجتماعیش بر محور عدالت میچرخد و مزاری را بدون عدالت نمیتوان تصور نمود. شهید مزاری همواره گفتهها و ایدههایش برمحور دردها و محرومیتهای تاریخی و نابرابریهای اجتماعی مبتنی بود که طی صدها سال، تمام داراییها و داشتههای اعضای جامعه کشورش را بر باد و هویت ملی و اجتماعی آنان را در معرض تهدید قرار داده بود. مزاری اندیشهای را باور میکرد که مردمش از قرنها پیش میخواستند و آن را فریاد میزدند، اما نتوانستند. بنا بر این ایدهها و باورهای شهید مزاری در رگ و ریشه هویت انسانی و مناسبات اجتماعی مردم افغانستان، پیشاپیش موجود بود و شهید مزاری تنها آنها را شناسایی، اولویتبندی و برملا ساخت.
وحدت ملی
یکی از ویژگیهای بارز شهید مزاری که او را از سایر رهبران سیاسی کشور افغانستان متمایز و برجسته میساخت، داعیه صادقانه او برای تحقق بخشیدن به ایده «وحدت ملی» بود. به باور شهید مزاری یکی از مشکلات اساسی کشورش که همواره بحران آفرین بوده است، نبود وحدت ملی در آن کشور است. آنچه که رژیمهای ستمگر درباره وحدت ملی سخن میگفتند یا برخی جریانها برآن تاکید داشتند در واقع سلطه یک جانبه و تمامیت خواهانه بر سایر طبقات و قطبهای جامعه بوده است. فقدان وحدت ملی در تمام عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، فرهنگی کشور افغانستان به سادگی قابل مشاهده است. شهیدمزاری بخوبی براین موضوع آگاهی داشت که در نبود وحدت ملی استقرار یک نظام سیاسی با ثبات غیرممکن است. نظام سیاسی وقتی در یک جغرافیای سیاسی استقرار مییابد که در آن جامعه تفاهم و وحدت ملی حاکم باشد. همه شهروندان آن بگونهای خود را مرتبط با یکدیگر بدانند. دارای سرنوشت مشترک باشند. دربرابر سرنوشت مشترک احساس مسئولیت نمایند و به همین سبب بود که شهید مزاری بر داعیه «وحدت ملی» صادقانه تکیه مینمود و اعلام میداشت که: «ما به همه سر دشمنی نداریم و دوست هستیم و وحدت ملی را ما در افغانستان یک اصل میدانیم...». شهید مزاری با اصل دانستن وحدت ملی تاکید داشت که: «مردم ما یک مردم سرفرازیست که با برادری با همه ملیتها میخواهیم زندگی بکنیم با برادری زندگی بکنند. افغان باشد، تاجیک باشد، ازبک باشد، همه برادرند حقوق مساوی میخواهند،... در اینجا مساله افغانستان وقتی حل میشود که مردم و احزاب همدیگر را تحمل بکنند، در صدد حذف یکدیگر نباشند چه از نگاه اقوام چه از نگاه احزاب، چه از نگاه مذاهب،...»
در ادامه چنین اندیشهای بلند، شهیدمزاری طرح تفاهم و هم سویی اقوام ساکن در کشور افغانستان را مطرح نمود. او با در نظرداشت واقعیت جاری در کشورش، هرگز نخواست که مسئله وجود تعدد قومی را در کشور نفی نموده یا انکار ورزد. زیرا او نمیخواست که با نفی قومیتها، موجودیت هضم شده خود را در سیمای یک قومیت خاص ببیند، یا اینکه با انکار تعدد قومیت در کشور، بخواهد یک ساختار واحد سیاسی و اجتماعی شکننده و دروغینی را پایهریزی نماید. زیرا تجربه نشان داده بود که هر دوی این شیوه نهتنها محکوم به شکست میباشند، بلکه زمینهساز بحرانهای دیگر خواهند شد. براین اساس شهید مزاری با پذیرش تعدد قومیتها در کشور بر برادری و همزیستی مسالمت آمیز و برادرانه آنان در جهت رسیدن به تفاهم و وحدت ملی تاکید میورزید.
شهید مزاری با اینکه در تحقق بخشیدن به این اندیشه در افغانستان موفق نبود، اما سالها بعد از شهادتش به دست گروهک تروریستی و تکفیری طالبان، عنوان «شهید وحدت ملی افغانستان» را دریافت کرد و به نماد و الگویی در میان جوانان افغان تبدیل شد. حجتالاسلام عبدالعلی مزاری در تاریخ 22 اسفند سال 1373 در غزنی به دست گروهک تکفیری تروریستی طالبان اسیر شد و این گروهک برخلاف وعدهای که داده بود، ناجوانمردانه این مجاهد بزرگ را به شهادت رساند. مردم افغانستان با تجلیل از شهید مزاری پیکر پاک او را در مزارشریف به خاک سپردند و بعد از سقوط طالبان از حکومت 5 ساله آن زمان، بر سر مزارش تندیس او را به نشانه احترام نصب کردند. با حاکمیت دوباره طالبان بر افغانستان در مردادماه 1400 باردیگر این گروهک تروریستی خشم خود را نسبت به شهید مزاری نشان داد و حتی به تندیس او نیز حمله کرد و با شکستن آن، دشمنی خود با مجاهدان راه خدا را به اثبات رساند.
|