امپراطوری حاکمیت دروغ تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، قطعاً محکوم است. تلاش «ناتو» برای گسترش قلمرو خود به طرف شرق نیز قطعاً محکوم است. زیادهخواهی قدرتهای غربی به ویژه آمریکا و دخالت آنها در امور کشورهای مختلف نیز قطعاً محکوم است. جمعبندی این سه نکته این میشود که هیچیک از قدرتهای شرقی و غربی به مقررات بینالمللی و منشور ملل متحد که خودشان آنها را امضا کردهاند پایبند نیستند و اکنون در دنیائی زندگی میکنیم که قانون جنگل بر آن حاکم است.
در کنار این واقعیت تلخ، آنچه دنیای سیاست را تیرهتر میکند اینست که دروغ به عنوان پایهایترین اصل حاکمیتی بر شیوه روابط بینالملل حاکم است. دروغ، که مذمومترین گفتمان از نظر تمام ادیان و مکتبهاست و فطرت اولیه انسانها از آن بیزار است، متاسفانه اصلیترین پایه حکمرانی در دنیای سیاست امروز جهان است. در این زمینه، تفاوتی میان شرق و غرب و جهان اول و دوم و سوم نیز وجود ندارد، گوئی حکمرانان با همدیگر پیمان نانوشتهای را شکل دادهاند که جانمایه آن دروغ است. آنها به زبان میگویند اهل صداقت هستیم ولی همین ادعا هم دروغ است. گوئی خمیرمایه قدرت، عدم صداقت است بطوری که حتی افرادی که تا قبل از رسیدن به قدرت اهل صداقت هستند، به مجرد اینکه به قدرت میرسند به عضویت پیمان نانوشته دروغ درمیآیند. هارونالرشید هرچند خلیفه پلید و آدمکش و خونخواری بود، اما این جمله مهم که از او به یادگار مانده است، جمله درستی است که «المُلک عقیم» قدرت حتی پدر و مادر و فرزند و فامیل هم نمیشناسد چه رسد به دوست و آشنا و همسایه و این کشور و آن کشور...
در جنگ اوکراین، تردیدی نیست که همه باید تجاوز روسیه به اوکراین را با صراحت محکوم کنند و هر کشوری هر اقدامی برای پشیمان کردن پوتین از این تجاوز نظامی از دستش برمیآید باید انجام دهد. صادر کردن قطعنامه، انتشار بیانیه، تحریم، ارسال کمک به اوکراین، انواع حمایتها از مردم این کشور و خبررسانی واقعی از جریان جنگ و جنایات جنگی، اقداماتی هستند که بطور طبیعی باید صورت بگیرند تا شعلههای جنگ خاموش شوند و پوتین بفهمد که مرتکب خلاف شده و باید دست از تجاوز بردارد و خواستههای خود را اگر منطقی و قانونی هستند از طریق سیاسی دنبال کند و اگر منطقی و قانونی نیستند از آنها دست بردارد.
کشورهائی که این اقدامات را علیه روسیه و شخص پوتین انجام دادهاند و میدهند، اگر اهل صداقت باشند باید همین روش را درباره هر جنگ و هر تجاوز و حقکشی در پیش بگیرند و هیچ تبعیضی میان کشورها قائل نشوند. کارنامه قدرتهای بینالمللی خلاف این انتظار را نشان میدهد. آمریکا و قدرتهای اروپائی در جنگها و کشتارها و خیانتهائی که علیه ملتهای فلسطین، یمن، سوریه، عراق، بحرین، افغانستان، ایران، کشورهای آفریقائی، کشورهای آمریکای لاتین و نیمقرن قبل در ویتنام و قبل از آن در ژاپن صورت گرفت، چنین عکسالعملهائی نشان ندادند. این جنایتها را خودشان مرتکب شدند و هرجا هم که کار دیگران بود، بیتفاوت از کنار آن عبور کردند و یا برای ظاهرسازی به یک توصیه خنثی اکتفا کردند. قدرتهای شرقی و مشخصاً روسیه و چین هم همین روش را همواره دنبال کرده و میکنند کمااینکه خود آنها هم در موارد متعددی جنایتهای زیادی علیه ملتها مرتکب شدهاند که تجاوز روسها به ایران و افغانستان و جنایات چینیها علیه اویغورها نمونههائی هستند از آنچه در کارنامه این دو قدرت شرقی ثبت شدهاند.
بررسی بیشتر کارنامه قدرتهای شرقی و غربی این واقعیت بسیار تلخ را به اثبات میرساند که هر دو دروغ میگویند، هر دو جنایتکارند و هر دو غیرقابل اعتمادند. به همین دلیل، هر ملتی که خواهان استقلال است باید از تکیه کردن بر شرق و غرب بپرهیزد. نکته مهمتر اینکه جهان دوقطبی همواره گرفتار بیعدالتی خواهد بود. ملتها باید برای رهائی از سُلطه امپراطوری دروغ و تزویر بر جهان تلاش کنند.
*جمهوری اسلامی
|