تاريخ انتشار: 09 اسفند 1400 ساعت 23:00:33
بازگشت به جهان دو قطبی!

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هرچند حقیقت دارد، ولی افرادی از میان لایه‌های پنهان آن امپراطوری بی‌خدائی توانستند به حکمرانی روسیه که هسته مرکزی آن بوده راه یابند و برای احیاء قطب فروپاشیده در قالبی دیگر تلاش نمایند.
بوریس یلتسین، ولادیمیر پوتین، تعدادی از فعالان کا.گ.ب و دبیران حزب کمونیست در جمهوری‌های سابق شوروی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، خود را مستقل معرفی کردند، ازجمله افرادی بودند که ماندند تا عملیات احیاء را انجام بدهند. وجود سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) مرکب از 15 کشور (غیر از کشورهای دریای بالتیک) یکی از نتایج همین فعالیت‌هاست. دولت روسیه هنوز هم نقش فرمانروائی بر این مجموعه را دارد و به جمهوری‌های حوزه بالتیک که روی عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو حساب باز کرده‌اند نیز بسیار طمعکارانه نگاه می‌کند. لشکرکشی روسیه به قزاقستان در همین زمستان امسال تحت عنوان اعزام صلح‌بانان به آن کشور، نمونه‌ای از اقدامات پوتین برای حمایت از اعضاء قطب احیاشده شرق بود.
در حال حاضر روسیه پوتین، سه هدف مهم استراتژیک را برای قدرتمند نمودن قطب فروپاشیده ولی در حال احیا شدن شرق در دستور کار خود دارد.
برنامه اول، حفاظت از جمهوری‌های عضو سازمان پیمان امنیت جمعی (CSTO) است که پایه اصلی قطب جدید شرق است و هم‌اکنون روسیه بر آنها تسلط دارد.
برنامه دوم، چنگ انداختن به جمهوری‌های متمایل به عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو است که پوتین در دوران حکمرانی خود بر روسیه تاکنون توانسته مواردی از آنها را به زیر سلطه خود درآورد. اوکراین، تازه‌ترین مورد است که البته لقمه بزرگی است و هنوز نمی‌توان از نتیجه قطعی و نهائی آن ارزیابی دقیقی ارائه کرد.
و برنامه سوم، تحکیم قدرت روسیه در آسیا و آفریقا به ویژه خاورمیانه عربی است که حضور روزافزون نظامی در سوریه یکی از نمونه‌های بارز آنست. احیاء روابط سلطه‌گرانه اتحاد جماهیر شوروی با مصر و بعضی دیگر از کشورهای عربی ازجمله اجزاء این برنامه است کمااینکه نگاه حامیانه به رژیم صهیونیستی برای حفاظت از روابط دیرینه با این رژیم نامشروع و غاصب نیز بخشی از همین برنامه است.
پوتین برای رساندن ظرفیت قطب احیا شده شرق به حدنصاب لازم برای برقراری موازنه با قطب غربی، به تکمیل این سه برنامه نیازمند است. این، چیزی است که پوتین در سخنرانی مفصل اخیر خود به مناسبت لشکرکشی به اوکراین به آن اشاره کرده است. فعال بودن دولت پوتین در رویدادهائی از قبیل جنگ قره‌باغ، تحولات افغانستان و مذاکرات هسته‌ای ایران با اعضاء برجام نیز با همین نگاه منطبق است.
بلوک غرب به سرکردگی آمریکا که خود کارنامه سیاهی در بلعیدن جهان دارد، با این تکاپوی پوتین آشناست و تلاش‌های اعضاء این بلوک برای ضمیمه کردن اوکراین و جمهوری‌های دریای بالتیک به اتحادیه اروپا و ناتو نیز در همین چارچوب صورت می‌گیرد. تن دادن به ننگ بزرگ جنگ‌افروزی در اوکراین و ریختن خون آنهمه انسان بی‌گناه و آواره ساختن میلیون‌ها خانواده و نابود کردن سرمایه‌ها و زیرساخت‌های یک کشور پهناور فقط با هدف جلوگیری از گسترش دایره نفوذ غرب و ناتو به مناطق نزدیک مرز روسیه صورت نگرفته بلکه هدف مهم‌تر، احیاء بلوک شرق در این بخش تا حدودی سرسخت در برابر روس‌هاست.
در مجموع، باید جنگ اوکراین را بازگشت به جنگ قدرت میان دو قطب شرق و غرب بدانیم. این واقعه باید کشورهائی را که خواهان حفاظت از استقلال خود هستند به این واقعیت رهنمون کند که همزمان با داشتن رابطه با هر دو بلوک، نباید به هیچیک از آنها اعتماد و تکیه کنند. سیاست پایه‌ای و اصولی «نه شرقی – نه غربی» در این قبیل موارد است که کارائی معجزه‌آسای خود را نشان می‌دهد.

*جمهوری اسلامی

  تعداد بازديدها: 729
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=92427
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.