ما و اشغال نظامی اوکراین فارغ از اینکه مقصر شعلهور شدن آتش جنگ کیست، اصولاً جنگ یک پدیده شوم است.
فیلمهائی که این روزها از شهرهای اشغالشده اوکراین، صحنههای برخورد نظامیان روسی با شهروندان اوکراینی را نشان میدهند بسیار دلخراش هستند. صحنههای وداع پدران اوکراینی با اعضاء خانواده خود نیز این روزها از سوزناکترین صحنههای زندگی در سایه جنگ است. انهدام تاسیسات نظامی و اقتصادی یک کشور صرفاً به این دلیل که دولتمردان آن تمایلاتی غیر از خواستههای دولتمردان کشور همسایه دارند، بیتردید یک جنایت غیرقابل بخشش است. هیچ قانون و مقرراتی اجازه اشغال نظامی یک کشور را به کشور دیگر آنهم به این بهانه که چرا تسلیم خواستههای ما نمیشود نداده است. هرچند بیسیاستی رئیسجمهور بیتجربه و دولتمردان بیتدبیر اوکراینی را در پدید آمدن مقدمات و زمینههای جنگ اوکراین نمیتوان نادیده گرفت، ولی این بیسیاستی و بیتدبیری را نمیتوان مجوزی برای اشغال نظامی یک کشور و کشتار مردم و نابود ساختن امکانات یک ملت دانست.
از این واقعیت بسیار تاسفبار که بگذریم، رئیسجمهور روسیه با حمله نظامی به اوکراین اهداف متعددی را دنبال میکند که دور ساختن خطر ناتو از کشورش فقط یکی از آنهاست. این هدف را البته او میتوانست بدون حمله نظامی و وارد ساختن اینهمه خسارت جانی و مالی و روحی به ملت اوکراین محقق سازد ولی چون اهداف دیگری نیز وجود دارند، او فرصت به دست آمده برای تحقق آنها نیز غنیمت شمرده و اشغال اوکراین را بهترین راه برای رسیدن به آن اهداف تشخیص داده است.
بازگشت به امپراطوری روس، نشان دادن اقتدار به اجزاء سابق شوروی، در دست گرفتن نبض اقتصاد منطقه، در اختیار گرفتن شاغول سیاست خاورمیانه و احیاء مرکزیت اردوگاه شرق برای روسیه، ازجمله اهداف ولادیمیر پوتین هستند. رفتار پوتین با اجزاء جدا شده شوروی در 15 سال گذشته همین روحیه را نشان میدهد و ماجراهای آبخازیا، اوستیای جنوبی، کریمه و اوکراین نمونههائی از این واقعیت هستند. کارنامه پوتین در سوریه و روابطش با رژیم صهیونیستی هم بخش دیگری از رویاهای او را به نمایش میگذارد. این روحیه، اختصاص به پوتین ندارد و از ویژگیهای روسها از دوران تزاری تا شوروی و تا امروز است.
آنچه برای ما ایرانیان اهمیت ویژه دارد و تجاوز نظامی روسیه به اوکراین باید به ما بفهماند اینست که روسها در 200 سال گذشته همواره به ایران ضربه زدهاند. روسیه قفقاز را از ایران جدا کرد، به آذربایجان و گیلان دستاندازی کرد و در جنگ تحمیلی از صدام حمایت کرد. روسها در زمان همین آقای پوتین به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران رای دادند و در ماجرای تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ایران تا توانستند جیبهای خود را به بهانه تحریمها و به عنوان کاسبان بینالمللی تحریم پر کردند. اکنون نیز روسها مایل هستند فرمان مذاکرات برجامی را در دست خود داشته باشند کمااینکه همواره مانع رسیدن گاز ایران به اروپا بودند و در سوریه نیز معادلات را به نفع خود تنظیم کردهاند. آنها از تنش میان ایران و غرب بیشترین سود را بردهاند و از لشکرکشی به اوکراین نیز در نظر دارند آن را به برگی برنده برای سوداگری بیشتر در مساله هستهای ایران تبدیل کنند.
جمهوری اسلامی ایران در صورتی میتواند از گزند روسها در امان باشد که سیاست موازنه میان دو بلوک شرق و غرب را رعایت کند. این تصور که یکی از این دو بلوک بدعهد و آن دیگری خوشعهد است، تصور نادرستی است. شرق و غرب، هر دو بدعهدند و هر دو در پی تامین منافع خود هستند. ما با سیاست موازنه در روابط با شرق و غرب است که میتوانیم منافع خود را حفظ کنیم. جنگ اوکراین به همان اندازه که بدعهدی آمریکا و اروپا نسبت به اوکراین را به اثبات رسانده، آژیر خطر روسها را نیز در منطقه به صدا درآورده است. درست در همین نقطه است که سیاست «نه شرقی – نه غربی» به عنوان میراث ماندگار امام خمینی باید راهنمای عمل ما قرار گیرد.
*جمهوری اسلامی
|