با وجود تنگناهایی که حکومت برای موسی بن جعفر(ع) ایجاد کرده بود، آن حضرت برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق گوناگون، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. عثمان بن سعید در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز نمونه هایی از این وکلا بودند. امام صادق(ع) دربارۀ فرزند خود موسی بن جعفر(ع) فرمود: او از برترین فرزندان و بازماندگان من است و همو پس از من، در جایگاه من قرار می گیرد و حجت خدا بر همگان خواهد بود.
جماران: امام موسی بن جعفر(ع) در سال 128 قمری دیده به جهان گشود و در 25 ماه رجب به شهادت رسید. دوران امامت آن حضرت 35 سال بود. وی در دوران مهدی و هارون عباسی سالها در حبس بود. ایشان به علم، عبادت، صبر و بخشندگی شهرت داشت و به کاظم، عبد صالح و باب الحوائج لقب گرفت. یکی از فعالیت های بلند آوازۀ امام کاظم(ع)، مناظرات ایشان با برخی از عالمان یهودی و مسیحی و پاسخ به پرسشهای آنان است. استاد عزیز الله عطاردی در کتاب مسند امام کاظم(ع)، بیش از سه هزار حدیث از ایشان گرد آوری کرده است. این روایات بیشتر در موضوعات کلامی و اخلاقی است. همچنین دعای جوشن کبیر از ایشان نیز نقل شده است.
با وجود تنگناهایی که حکومت برای موسی بن جعفر(ع) ایجاد کرده بود، آن حضرت برای ارتباط با شیعیان، سازمان وکالت را گسترش داد و در مناطق گوناگون، افرادی را به عنوان وکیل تعیین کرد. عثمان بن سعید در مصر، ابراهیم بن سلام در نیشابور و عبدالله بن جندب در اهواز نمونه هایی از این وکلا بودند. امام صادق(ع) دربارۀ فرزند خود موسی بن جعفر(ع) فرمود:
«فانّه أفضل وُلدی ومن اُخلّف من بعدی وهو القائم مقامی والحجة لله تعالی علی کافة خلقه من بعدی»؛ او از برترین فرزندان و بازماندگان من است و همو پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و حجت خدا بر همگان خواهد بود. (التحریر الطاوسی، ص 524)
هنگامی که مهدی عباسی، رد مظالم میکرد، امام کاظم(ع) از وی مطالبه فدک را کرد. مهدی عرضه داشت: حدود آن را مشخص کنید. امام(ع) حدود و مرزهایی را که تعیین کرد با قلمرو و حکومت عباسیان برابری میکرد.
امام موسی(ع) با اینکه در روزگار تقیه بود، شیعیان و اصحاب خویش را به عدم همکاری با عباسیان سفارش میکرد، چنانکه صفوان جمال را از کرایه دادن شتران خود به هارون منع کرد.
امام خمینی(س) در کتاب گرانسنگ آداب الصلوة در بیان تفسیر سورۀ مبارک قدر، در فصل هفتم با عنوان «در شمّه ای از تفسیر سورۀ مبارکه قدر» با استناد به حدیثی از امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید:
شیخ عارف، شاه آبادی، دام ظله می فرمودند که دورۀ محمّدیه، «لیلة القدر» است. و این یا به اعتبار آن است که تمام ادوار وجودیّه دورۀ محمّدیّه است؛ و یا به اعتبار آن است که در این دوره اقطاب کمّل محمّدیّه و أئمّۀ هداة معصومین «لیالی قدر» می باشند. و دلالت بر آنچه احتمال دادیم از حقیقت لیلة القدر می کند حدیث شریف طولانی که در تفسیر برهان از کافی شریف نقل فرموده و در آن حدیث است که نصرانی گفت به حضرت موسی بن جعفر که تفسیر باطنِ «حم، وَ الکِتابِ المُبینِ اِنَّا اَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ اِنّا کُنّا مُنْذِرِینَ فِیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکیم» چیست فرمود: «اما «حم» محمّد صلّی اللّه علیه و آله است. و اما «کتاب مبین» امیر المؤمنین علی است. و اما «اللیلة» فاطمه علیهاالسلام است». (آداب الصلوة، ص 329 ـ 330)
ایشان در کتاب شرح چهل حدیث نیز در موارد متعدد به احادیث موسی بن جعفر(ع) استناد کرده است، از جمله حدیث سوم را در باب عُجب از ایشان نقل میکند:
علی بن سوید گوید از حضرت موسی بن جعفر، علیه السلام، پرسیدم از عجبی که فاسد می نماید عمل را. پس گفت: «عجب [را] درجاتی است. از آنها این است که زینت پیدا کند از برای بنده بدی عمل او، پس ببیند او را نیکو، پس به عجب آورد او را و گمان کند او نیکو عملی کرده است. و از آنهاست آنکه ایمان آورده بنده به پروردگار خود، پس منت گذارد بر خدا، و حال آنکه از برای خداست بر او در آن ایمان منت». (شرح چهل حدیث، ص 61)
و در شرح حدیث بیست و دوم نیز درباره محاسبه نفس، کلامی دیگر را از حضرت موسی بن جعفر(ع) آورده، میفرماید:
در کافی شریف سند به حضرت موسی بن جعفر، علیه السلام، رساند، قال: لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کلّ یوم، فإن عمل حسنا، استزاده الله، و إن عمل سیّئا، استغفر الله منه و تاب إلیه. فرمود: «نیست از ما کسی که محاسبه نکند نفس خود را در هر روز، پس اگر عمل نیکی کرده، از خدای تعالی زیادت طلبد، و اگر عمل بدی کرده، طلب مغفرت کند از خداوند از آن و توبه کند به سوی او.» پس اگر حساب خود را کشیدی، در موقف حساب گرفتاری نداری و از آن باکی برای تو نیست. (همان، ص 360)
سیره و منش امام خمینی(س) در میان فقهای شیعه و بویژه هم عصران خود منحصر بفرد بود. ایشان برداشتی که از آیات و روایات و سیرۀ پیامبران بخصوص پیامبر اسلام و ائمه معصومین داشتند، نگرشی خاص بود که از امام شخصیتی ویژه ساخته بود و گاهی در سخنان خود و یا پیامهای مناسبتی که صادر میکرد بر این امر پای میفشرد و با تأکید بر سیره پیامبران و امامان معصوم آن را بیان میداشت. از جمله در یکی از سخنرانیها در سال 57 در نوفل لوشاتو در جمع دانشجویان و ایرانیان مقیم پاریس میفرماید:
ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ که همه شان کشته شدند، برای این [بود] که همۀ اینها مخالف با دستگاه ظلم بودند. اگر امامهای ما تو خانه هایشان می نشستند و عرض می کنم، آنطوری که اینها می گویند ... مردم را دعوت می کردند به بنی امیه و بنی عباس؛ اینها که محترم بودند، روی سرشان می گذاشتند آنها ائمه ما را، لکن آنها می دیدند هر یک از [ائمه] حالا که نمی تواند لشکرکشی کند، از باب اینکه مقتضیاتش فراهم نیست، دارد زیرزمینی اینها را از بین می برد اینها را می گرفتند، حبس می کردند. ده سال در حبس آنها بودند. برای نماز و روزه بود که حبس کردند حضرت موسی بن جعفر را؟ چون نماز می خواند؟ چون روزه می گرفت؟ چون مردم را دعوت می کرد به [پیروی از] هارون الرشید و ... [که] شما بروید و با آنها بسازید؟ هرچه آنها ظلم می کنند شما حرف نزنید؟! یا قضیه این نبوده است آنها از باب اینکه می دیدند این خطرناک است برای دولت خطرناک است، برای قدرتها اینها خطرناک بوده اند برای اینها؛ از این جهت، اینطور شد که آنها را حبس کردند، کشتند، [اذیت ]کردند، تبعید کردند. (صحیفه امام، ج 4، ص 21)
در جای دیگر میفرماید:
حضرت موسی بن جعفر را پانزده سال یا ده سال در حبس نگه می دارد آیا برای اینکه نماز می خواند؟ ... هارون و مأمون خودشان نماز می خواندند. امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، برای اینکه نماز می خواند ... گرفتند ایشان را ؟! برای اینکه یک سید، اولاد پیغمبری است یا امامی است؟! برای اینهاست؟ نه، برای این است که حضرت موسی بن جعفر مخالف با رژیم بوده است، با آن رژیم طاغوتی مخالف بوده. مخالفتش با رژیم، اسباب گرفتاری اش بوده، نه اینکه یک آدمی بوده است چون نماز می خوانده، گرفتند او را؛ چون آدم خوبی [بوده]، چون که پسر پیغمبر بوده. (همان، ص 100)
امام خمینی(س) همچنین در پاسخ به نامه یکی از اسیران ایرانی دفاع مقدس در عراق، که ابراز محبّت میکند و از دوری چهار ساله خود از امام لب به سخن میگشاید و از افسردگی و خسته دلی دوری از امام به عنوان پدر، سخن میگوید. امام خمینی با یادآوری حبس امام موسی بن جعفر(ع) در جواب مرقوم میفرماید:
فرزند بسیار عزیزم، از نامۀ دلسوزانۀ شما بسیار متأثر گردیدم. من ناراحتی شما عزیزان دربند را احساس می کنم. شما هم ناراحتی پدرتان را که فرزندان عزیزش دور از وطن هستند احساس کنید. عزیزان من سید و مولای همۀ ما، حضرت موسی بن جعفر(ع)، بیش از همۀ شماها و ماها در رنج و گوشۀ زندان به سر بردند. برای اسلام عزیز شما صبر کنید. خداوند فرج را ان شاءالله تعالی نزدیک می نماید؛ و پدر پیر شما را با دیدن شما شاد می فرماید. به همۀ عزیزان دربند سلام مرا برسانید. من از دعای خیر فراموشتان نمی کنم. خداوند حافظ شما باشد.(همان ، ج 2، ص 107 و 108)
حضرت امام که خود هم رنج حبس و هم رنج تبعید و دوری را کشیده است، با زبانی لطیف و گویا همواره از حبس و آزار و اذیت اولیای دین سخن میگوید و به دیگران که سالها در حبس و گرفتاری رژیم پهلوی و در سایر اقصی نقاط جهان در بند بودند، دلداری میداد و خود را پیرو مکتبی میدانست که در طول تاریخ اسلام در رنج و اذیت حاکمان جور بودهاند و آنان را اسوه و الگوی خود و دیگران معرفی میکرد.