ساعت 11 شب چهارشنبه سوم اسفندماه شروع عملیات خیبر بود که با بیسیم خبر تصرف پل مجنون در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد؛ پلی که با تصرف آن، دشمن متجاوز قادر نشد نیروهای موجود در جزایر را فراری دهد و یا نیروی کمکی برای آنها بفرستد. در نتیجه تمام نیروهایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجیهای شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با 2 روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن فقط با نارنجک و آرپیجی و کلاش ولی با قلبی پر از ایمان و عشق به شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و در همانجا هم به لقاءالله پیوسته و به آرزوی دیرینهاش دیدار سردارش امام حسین(ع) شتافتند.
صبحگاه 25 اسفند 1363 در کنار جاده بصره - العماره نیروهای باقیمانده گردان امام حسین(ع) لشکر 31 عاشورا همچنان مقاومت میکردند. پس از دقایقی اصغر قصاب عبداللهی، فرمانده گردان به شهادت میرسد، علی تجلایی فرمانده ارشد سپاه که به صورت نیروی آزاد در رزم حاضر بود، در جواب مهدی باکری که احوال فرمانده گردان را میپرسد، میگوید: آقا مهدی! اصغر رفت «موقعیت حمید» و چنین بود که تا شامگاه آن روز «علی تجلایی» و«مهدی باکری» نیز برای همیشه به «موقعیت حمید» رفتند و پیکرشان هیچگاه به خانه برنگشت!
روزنامه ایران برای اولین بار دست نوشته شهید مهدی باکری درباره حضور حمید باکری در جبهه های دفاع مقدس را که پس از شهادت حمید نگاشته شده منتشر میکند:
حضور دائمی در جبهههای نبرد با صدام متجاوز را از عملیات فتحالمبین شروع نمود. در عملیات بیتالمقدس فرمانده گردان تیپ نجف اشرف بود و با تلاشی که نمود نقش مؤثری در گشودن دژهای مستحکم صدامیان در ورود به خرمشهر داشت. در عملیات مسلم بن عقیل به عنوان مسئول خط تیپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار یادآور صبوری یاران امام حسین(ع) بود که چندین بار خودش در جنگ تن به تن و پرتاب نارنجک دستی با صدامیان شرکت کرد.
برحسب شایستگی که کسب نمود از طرف فرماندهی کل سپاه پاسداران به عنوان فرمانده تیپ حضرت ابوالفضل منصوب شد و بعد از عملیات والفجر مقدماتی به عنوان معاون لشگر 31 عاشورا از والفجر یک به بعد راه مولایش حسین بن علی را ادامه داد. استقامت او و تدبیراتش در مقابل صدامیان همیشه برای یارانش الگو بود. شرکت در عملیاتهای والفجر یک، والفجر 2، والفجر 4 از افتخاراتش بود که همیشه دوش به دوش برادران رزمنده بسیجی در خطوط اول حمله شرکت داشت. با خونسردی زیادی که داشت همیشه فرماندهان زیردستش را به استقامت و تحمل شداید صحنههای نبرد تشویق مینمود و به آنها یاد میداد که چگونه با دست خالی از امکانات مادی در مقابل دشمنی که سراپا پوشیده از زره و پیشرفتهترین امکانات جنگی عصر حاضر میباشد بایستی فقط با اتکا بهایمان و روش حسینی جنگید و بالاخره در عملیات خیبر با اولین گروه پیشتاز که قبل از شروع عملیات باید مخفیانه در عمق دشمن پیاده میشدند تا مراکز حساس نظامی را به تصرف درآورده و کنترل منطقه را در دست داشته باشند عازم شد و در ساعت 11 شب چهارشنبه سوم اسفندماه شروع عملیات خیبر بود که با بیسیم خبر تصرف پل مجنون در عمق 60 کیلومتری عراق را اطلاع داد؛ پلی که با تصرف آن، دشمن متجاوز قادر نشد نیروهای موجود در جزایر را فراری دهد و یا نیروی کمکی برای آنها بفرستد. در نتیجه تمام نیروهایش در جزایر کشته یا اسیر شدند و این عمل قهرمانانه فرمانده و بسیجیهای شجاعش ضمانتی در موفقیت این قسمت از عملیات بود و عاقبت با 2 روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نیروهای زرهی دشمن فقط با نارنجک و آرپیجی و کلاش ولی با قلبی پر از ایمان و عشق به شهادت خودش و یارانش در حفظ آن پل مهم جنگیدند و در همانجا هم به لقاءالله پیوسته و به آرزوی دیرینهاش دیدار سردارش امام حسین(ع) شتافتند. بجاست یاد شود از یار باوفایش شهید مرتضی یاغچیان، معاون دیگر لشگر عاشورا که ادامه دهنده راه حمید بود و بعد از شهادت حمید سنگر او را پر کرد و راهش را ادامه داد که عاقبت او هم بعد از 2 روز مقاومت راه حمید را پیمود و در سنگر حمید به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی باد. او هم از رزمندگان امام حسین(ع) بود و بارها در عملیاتها زخمی شده و رشادتها نشان داده بود. شاید به خاطر علاقه زیادی که این دو برادر به هم داشتند و پشتیبان هم همیشه در صحنههای نبرد بودند در یک سنگر به شهادت رسیدند و یادآور شجاعت، شهامت و استقامت حسینگونه در صحنههای نبرد حق علیه باطل شدند.»