شنود نعمت يا نقمت؟ پيشرفت فناوري، انسان را به مرحلهاي رسانده كه توانايي اطلاع از چيزهايي را به دست آورده كه در گذشته غيرممكن بود. فيلمبرداريهاي پنهان، يا از راه دور و شنودهاي ثابت يا تلفني و ديدن پنهاني اسناد و رصد شبكههاي اجتماعي از اين جملهاند. در كشورهاي داراي حاكميت قانون استفاده از اين امكانات بسيار محدود و قانونمند است، ولي به تناسبي كه از حاكميت قانون دور شوند، امكان بهرهمندي بيضابطه از اين شيوهها بيشتر ميشود و اين خطري است كه روال عادي جامعه را تهديد ميكند. در اين يادداشت چگونگي اين خطر را توضيح ميدهم. پيش از آن بايد موارد مشروع و منطقي انواع شنود را بدانيم. با پيشرفت فناوري، همانطور كه حكومتها به ابزار قدرتمندي براي كنترل جامعه تجهيز ميشوند، مجرمان نيز توانايي انجام اقدامات پيچيدهتر را عليه افراد و آسايش جامعه و حكومتها به دست ميآورند، خرابكاريهاي پيشرفته، جاسوسي و توطئههاي امنيتي، از جمله اين اقدامات است كه با استفاده از ابزارهاي جديد، پنهاني و راحتتر انجام ميدهند. بنابراين دولتها نيز وظيفه دارند با همين فناوريها به رصد آنان مشغول شوند و آنان را شناسايي و بازداشت كنند. اين مساله فقط براي اقدامات ضددولتي نيست، بلكه در ديگر اقدامات مجرمانه چون قاچاق انسان و مواد مخدر و اسلحه، فساد مالي و... نيز انجام ميشود كه شنود آنها قابل دفاع است مشروط بر اينكه همه در قالب قانون و زيرنظر دادگاههاي مستقل انجام شود.
ولي انواع شنود (مكتوب، تصوري و صوتي و الكترونيكي) ظرفيت تبديل شدن به يك فاجعه و نقمت (متضاد نعمت) بزرگ را دارد. جالب اينكه در ادبيات ايران اين مساله در قالب داستاني جذاب در مثنوي مولوي به تصوير در آمده است. خواجه زيادهخواهي دوست داشت كه زبان حيوانات را بداند، لذا خواستهاش را نزد موسي ميبرد و بهرغم انذار موسي به او كه اين كار زيان دارد، درنهايت خداوند قدرت فهم زبان خروس و سگ را به او ميدهد و از همينجا ماجرا آغاز ميشود كه يادگيري اين زبان تا چه اندازه باعث خوشحالي و كسب منافع براي او شد، ولي طولي نكشيد كه به قيمت جانش تمام شد. اينجا بود كه خواجه از اين درخواست مأيوس شد و با خود گفت: «ايكاش من هم زبان حيوانات را نميدانستم.» البته نتيجهاي نگرفت و جانش را فداي اين هوس كرد، و ديگراني كه از اطلاعات ويژه او به دليل آشنايي با زبان حيوانات زيان ديده بودند، درنهايت از اين ماجرا بهرهمند شدند. اگر فرصت كرديد اين داستان آموزنده را در اينترنت بخوانيد. شنود نيز به نوعي بهرهمندي از چنين توانايي است كه ابتداي آن جذاب و سودآور جلوه ميكند و اگر خارج از محدوده منطقي استفاده شود كه در جوامع فاقد حاكميت قانون سوءاستفاده ميشود، بسيار زيانبار خواهد شد. اگر جلسات عادي يا تماسهاي معمولي يا زندگي متعارف و حتي غيرمتعارف افراد و مخالفان خود را شنود تصويري يا صوتي يا الكترونيكي كنيم و روزانه ساعتها را صرف شنيدن و ديدن يا خواندن اين شنودها كنيم، از جايگاه و درك يك انسان عادي و متعارف خارج ميشويم. درك ما از ديگران و از خودمان و از محيط پيرامونمان، بهشدت مخدوش و گلخانهاي ميشود. سپس عدم تقارن اطلاعات ميان افراد به وجود ميآيد. فرض كنيد كه ما از همه مواضع دوستانمان و حتي آنچه در ذهن آنان ميگذرد مطلع باشيم، بهطور قطع دچار مشكل رواني خواهيم شد. اگر انسان قدرت عظيم شنوايي يا چشايي و بينايي برخي حيوانات را داشته باشد، زندگي عادي او دچار اختلال ميشود. ما بايد با همين قدرت متعارف خود در زندگي، با ديگران تعامل كنيم. قدرتهاي نامتعارف و مبتني بر فناوريهاي پيشرفته قطعا اطلاعات و دادههاي جالبي را دراختيار ما ميگذارند، ولي زندگي را جهنم و روابط افراد و حكومت با يكديگر را از مسير انساني خارج ميكند. قدرت يك سويه حكومتها در تسلط به محيط و مردم و كسب اطلاعات فراتر از نياز متعارف و قانوني، بيش از آنكه آنها را قوام دهد، موجب هلاكت آنان خواهد شد. دستگاه مخوف اطلاعاتي اتحاد جماهير شوروي نمونه روشن اين ادعاست. حكومتي كه پرندهها نميتوانستند بدون اطلاع آن، از مرزهاي چند هزار كيلومتري اين كشور عبور كنند و كودكان، خبرچيني پدر و مادر را ميكردند، همسران خبرچين يكديگر بودند و... روزي كه عمرش سر آمد و چه زود هم سر آمد، كار چنداني از آن اطلاعات برنيامد. جالب اين است كه يك سال پيش از فروپاشي اين حكومت، كمتر كسي حتي گمان ميكرد كه آن حكومت ميرا باشد! به نظر بنده ريشه بخش اعظم بياطلاعي آن حكومت از جامعهاش، سلطه يك سويه و نامحدود بر اطلاعات و رفتارهاي متعارف مردمش بود كه آن حكومت را از فهم واقعيات ضروري محروم كرد. حكومت مشغول به جمعآوري اطلاعات بيفايده بود و از اطلاعات مورد نياز غافل شده بود.
*اعتماد
|