آقای رئیس؛ گرینکارتی دیروز، آمریکاستیز امروز نگاه به مسئله آمریکا در بین تعدادی از مسئولان کشور شکل و رنگ متفاوتی دارد؛ آنها گاهی بسته به مشاغل و سمتی که داشتهاند، شعارهای تندتری در این زمینه سر داده ولی بعضا رفتارشان با شعاری که سر داده و سر میدهند همخوانی زیادی ندارد. نمونههای بسیاری در بین مسئولان هست که با وجود شعارهای تندی که علیه آمریکا سر دادهاند، تلاش کرده و میکنند که فرزندان و اقوام نزدیک خود را برای تحصیل و چهبسا زندگی آنهم در رفاه کاملتر، به آمریکا بفرستند. این موضوع پیشتر و با توجه به نبودن فضای مجازی چندان پررنگ نبود، ولی با گسترش این فضا، مشخص شده حداقل کلام و رفتار این عده با یکدیگر همخوانی ندارد. این مقوله اگر تا پیش از این در بین چهرههای سیاسی وجود داشت، حالا ابعاد گستردهتری پیدا کرده و به چهرههای ورزشی نیز رسیده است؛ بهویژه چهرههای مطرحی که زمانی در زمره مدالآوران جهان و المپیک بودهاند. درست مثل دنیای سیاست، این مقوله نیز شامل تمامی چهرهها نمیشود و عدهای از آنها با وجود آمریکاستیزیای که بهتازگی نمایش میدهند، پیشتر در پی داشتن گرینکارت این کشور بودهاند. مثال روشنی که این روزها میشود دربارهاش در عرصه ورزش صحبت کرد، مربوط به علیرضا دبیر، رئیس کنونی فدراسیون کشتی و قهرمان پرآوازه دیروز است. قهرمان المپیک سیدنی که روزگاری گرینکارت آمریکا را داشته، حالا تبدیل به یکی از چهرههای آمریکاستیز آنهم از نوع تندوتیزش شده است. دبیر مثل بسیاری دیگر از چهرههای مطرح ورزش ایران، سراغ داشتن گرینکارت در دوران پرافتخار ورزش رفته و از این موضوع بهره برده است. فارغ از شرایطی که یک فرد باید برای داشتن گرینکارت سپری کند، او این روزها شعارهای تندی علیه آمریکا سر میدهد. موضوع جبههگرفتن علیه آمریکا چندان تازه نیست و به شعار بسیار پرتکرار بین چهرههای مطرح سیاسی و بعضا ورزشی تبدیل شده است و بسیاری از همین چهرهها واقعا به شعاری که علیه آمریکا سر میدهند، باور قلبی دارند. بااینحال، مثالهای نقضی هم در این زمینه وجود دارد که چند سطر بالا میتواند نمونههای کوچکی برای آن باشد.
داستان علیرضا دبیر اما این روزها در شرایطی برجسته شده که رئیس فدراسیون کشتی ایران تصمیم گرفته تیم ملی کشتی آزاد را برای انجام دیداری تدارکاتی در آمریکا همراهی کند. دبیر اما در آستانه این سفر در گفتوگویی تصویری از این گفته که شعار مرگ بر آمریکا به تنهایی کافی نیست و باید این مورد را در عمل نشان داد. فارغ از اینکه چنین اظهاراتی از سوی یک چهره کاملا ورزشی که اعتقادش بر این است که دنیای سیاست از دنیای ورزش جداست، تا چه حد میتواند در تعارض باشد، این جملات سوژهای برای «فاکسنیوز» آمریکا شد تا به رئیس فدراسیون کشتی ایران بتازد. فاکسنیوز در گزارشی نوشته چرا آمریکا باید به فردی که رسما شعار مرگ بر آمریکا میدهد و میخواهد فراتر از این شعار عمل کند، ویزا دهد تا به صورت آزادانه به آمریکا سفر کند. فاکسنیوز در بخش دیگری از گزارش خود به این مورد اشاره کرده که چنین صحبتهایی از سوی دبیر در شرایطی مطرح میشود که او گرینکارت آمریکا را هم داشته است.
همین تضاد در صحبتها باعث شده تا حالا علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی ایران، در آستانه اعزام تیم ملی کشتی آزاد به آمریکا زیر ذرهبین برود. علیرضا دبیر اما در مقام پاسخ برآمده و بهتازگی عنوان کرده گرینکارت آمریکا را پس داده، چون از این کشور خوشش نمیآید. او همین روز گذشته اعلام کرده رسما به مسئولان آمریکایی گفته از کشورتان خوشم نمیآید.
اینکه چه اتفاقی افتاده که علیرضا دبیری که روزگاری برای گرینکارت آمریکا تلاش کرده و آن را به دست آورده، حالا تبدیل به چهرهای آمریکاستیز شده است که از این کشور خوشش نمیآید، مسئلهای پیچیده است و احتمالا میتواند برگرفته از تغییر عقاید افراد باشد. در عین حال، حتی در همین صحبتهای روز گذشته علیرضا دبیر نیز باز تناقض وجود دارد. دبیر میگوید دعوت دوستانه به آمریکا را پذیرفته، چون مقابله با تیم ملی این کشور برای کشتیگیران ایرانی خوب است؛ بااینحال او در واکنش به این موضوع که اگر آمریکا به او ویزا ندهد، چه میکند؟ میگوید از اعزام تیم به آمریکا انصراف میدهد. اینجا همان تناقضی است که دربارهاش صحبت شد. اگر علیرضا دبیر پذیرفته که مسابقه با آمریکا به سود کشتیگیران ایرانی است، چرا میگوید اگر آمریکا به خودش ویزا ندهد تیم را اعزام نمیکند؟ او قرار است فردیت را به صلاح تیم ترجیح دهد؟ از طرفی، دبیر میگوید از کشور آمریکا خوشش نمیآید، ولی سؤال اینجاست چطور کسی که از آمریکا خوشش نمیآید ساعتها در دوبی، در صف ایستاده تا ویزای این کشور را بگیرد و به آنجا سفر کند؟ داشتن گرینکارت، اظهارات ضدآمریکایی، واردکردن امور سیاسی به یک رخداد ورزشی، بیان حرفهای عامهپسند و در نهایت اظهارنظرات ضدونقیض از فردی که خودش را دلسوز ورزش میداند، موضوعاتی است که علیرضا دبیر را بیش از هر زمان دیگری زیر ذرهبین برده است.
او درست در روزهایی این اظهارات و اعتقادات را با صدای بلند جار میزند که ورزش ایران گرفتار اتفاقهای ریز و درشتی است که بسیاری از آنها حاصل همین اظهارات بحثبرانگیز است؛ داستان جودو، سختیهای موجود سر راه شطرنج و البته نگرانیهای روزافزون مبنی بر تنگشدن عرصه بر رشته کشتی، همگی حاصل صحبتهای تند از تریبونهای رسمی توسط چهرههای رسمی است. بیان چنین اعتقاداتی ایرادی ندارد و نمیشود بر اظهارکننده خردهای گرفت، ولی به شرط آنکه حرف با عمل چنین افرادی همخوانی داشته باشد و از سوی دیگر پای این اظهاراتشان در مجامع بینالمللی بمانند و مواضع را به صورت رسمی بیان کنند.
*شرق
|