حضرت امام نیز همچون مرحوم مدرس، از ابتدای ورود به میدان مبارزه، همواره نگاهی یکسان به قدرت های تجاوزگر داشته و تفاوتی بین امپریالیسم آمریکا و کمونیسم شوروی که دو سردمدار ظلم و چپاول در آن عصر بودند قائل نمی شدند. ایشان در کنار توصیه و سفارش به دولتمردان برای داشتن روابط سیاسی و دیپلماتیک مناسب با تمام کشورهای جهان، توصیه اکید به استقلال و ندادن امتیاز به قدرت های سلطه جو و ابر قدرت های توسعه طلب و قلدر می کردند.
جماران: کشور ایران در سه قرن اخیر همواره صحنه دخالت ها و تجاوزهای بی شمار دولت های قدرتمند و چپاولگر غربی و شرقی بوده است که مردم ما خسارت های زیادی از این بابت دیده و خاطرات بسیار بد و نامیمونی از آن دوران دارند. جنبش مشروطیت که با سردمداری علما و روحانیون روشن بین جامعه و حمایت توده مردم از آن به پیروزی رسید، فریادی بود علیه این شرایط نابسامان کشور ولی بازهم این تلاش در چنبره دخالت های دولتین روس و انگلیس که تقسیم کار کرده و هر یک به حمایت از جناحی از آن برخاستند، گیر افتاده و در نهایت به ظهور استبداد رضاخانی ختم شد.
در این مقطع که مردم مظلوم و ستم کشیده ایران علی رغم مشارکت نداشتن کشورشان در جنگ بین الملل اول، تاوان دخالت و تجاوز کشورهای روس و انگلیس در ایران را پس داده و با قحطی و بیماری فراگیر دست و پنجه نرم می کردند. یک روحانی یک لا قبا، با دستانی لرزان علیه هردو قدرت ایستادگی کرد و شعاری را مطرح ساخت که سر لوحه و شعار اصلی حضرت امام در برقراری نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت. آری "موازنه عدمی" شعار مرحوم آیه الله سید حسن مدرس بود که می گفت:
من از هر دولتی که بخواهد ذره ای دخالت در امور ما بکند، می ترسم و باید توازن عدمی را نسبت به هم مراعات کرد، نه توازن وجودی؛ یعنی شما برای خودتان، ماهم برای خودمان. ( مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج1، ص433).
او در جایی دیگر می گوید: هرکس تمایل به سیاستی بنماید، ما یعنی ملت ایران، با او موافقت نخواهیم نمود، چه رنگ شمال، چه رنگ جنوب و چه رنگ آخر دنیا.( مدرس شهید نابغه ایران، ص 411)
از نظر مدرس: ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد. هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت ما، دشمن استقلال ماست. ( مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج1، ص196).
شاید بتوان گفت استاد و الگوی تمام عیار حضرت امام در حوزه سیاست ورزی و کشور داری مرحوم سید حسن مدرس بوده است. حضرت امام از هیچ یک از علمای اسلام در حوزه علم سیاست به اندازه مدرس تعریف و تمجید نکرده و نیز ایشان در حالی که در طول عمر خود هرگز اقدام به ساخت مسجد و مدرسه نکرده و برای اینگونه امور به سختی و در شرایط خیلی خاص اجازه صرف وجوهات شرعی می دادند، بعد از پیروزی انقلاب به تولیت آستان قدس رضوی دستور ساخت گنبد و بارگاه بر مزار شهید مدرس دادند. ایشان در حکم خود می نویسند:
مرحوم مدرس، که القاب برای او کوتاه و کوچک است، ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می نمود. و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد. ارزش این شخصیت عالیمقام را نمی تواند درک کند. ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست.و اینک که با سر بلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هرچه بهتر بشناسیم و بشناسانیم؛ وبا خدمت ناچیز خود مزار شریف دور افتاده او را تعمیر نماییم.( صحیفه امام، ج19، ص73)
همچنین عکس تنها فردی که حضرت امام اجازه داده اند بر روی اسکناس های جمهوری اسلامی چاپ شود، عکس سید حسن مدرس است. امری که در مدت چهل سال پس از پیروزی انقلاب در مورد عکس هیچ فرد دیگری غیر از حضرت امام رخ نداده است. ایشان در حکمی خطاب به رئیس بانک مرکزی می نویسند: سزاوار است که [بر] اولین اسکناس که در ایران به طبع می رسد، عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی چاپ شود. خداوند رحمت فرماید ایشان را.(همان، ص431)
حضرت امام نیز همچون مرحوم مدرس، از ابتدای ورود به میدان مبارزه، همواره نگاهی یکسان به قدرت های تجاوزگر داشته و تفاوتی بین امپریالیسم آمریکا و کمونیسم شوروی که دو سردمدار ظلم و چپاول در آن عصر بودند قائل نمی شدند . ایشان در سخنرانی معروف خود در چهارم آبان سال 1343 که منجر به تبعید پانزده ساله ایشان به خارج از کشور شد می فرمایند:
آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. ( همان، ج1، ص420)
ایشان در طول دوران پانزده ساله تبعید هم علی رغم همه فشارها و توصیه های برخی از شاگردان و یاران نزدیک خود و برخی از رهبران مبارزه در ایران، حاضر نشدند کوچکترین همراهی و تأییدی از گروه ها و جریان های مبارزی که علی رغم ظاهری اسلامی، سر در اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی داشتند انجام دهند و همواره آن ها را طرد کرده و دست رد به سینه آن ها زدند.
ایشان درزمان هجرت به پاریس و در اوج دورانی که با رژیم شاه و حامی اصلی اش آمریکا در گیر شده و شرایط بسیار سختی را در رهبری مبارزه سپری می کردند، در مصاحبه ای با خبرنگاران به صورت آشکار و علنی در مورد دولت شوروی می فرمایند:
شوروی چون امریکا و انگلیس برای بلعیدن سرمایه های ایران دست به هرجنایتی زده و می زند. (همان، ج4، ص160)
ایشان در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، زمانی که در مسکو نسبت به سفیر ایران بی احترامی صورت گرفته بود، دستور می دهند مشابه آن برخورد با سفیر شوروی در تهران انجام گیرد.آقای محسن رفیق دوست اولین وزیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در خاطرات خود می گوید: احمدآقا به من زنگ زدند و گفتند: «حضرت امام فرمودند سفیر شوروی را بخواه و او را تخفیف بده!» من گفتم: «ما چیزی با آنها معامله نکردهایم که به او تخفیف بدهم!» گفت: "نه. منظور امام این است که به او خفّت بده. او را بخواه و خوار کن».
به وزارت خارجه گفتم میخواهم با سفیر شوروی ملاقات کنم. آن موقع وزیر سپاه بودم و وزارتخانه اول میدان فردوسی بود. قرار گذاشته شد. سفیر که پیرمردی بود به نام بولدوریف و فارسی هم خوب بلد بود به اتفاق افسر سیاسی سفارت آمده بود. معمولاً سفیر با مترجم میآید، ولی چون او فارسی بلد بود نیازی به مترجم نداشت. وقتی اینها آمدند و در اتاقم را باز کردند تا وارد شوند، با لحن اهانتآمیزی گفتم: «همانجا بایست.» در اتاق را هم بست و همانجا با افسر سیاسی ایستاد. گفتم: «سؤالی از تو دارم، این خرسهای قطبی کی از خواب بیدار میشوند؟» او گیج شده بود و گفت: «منظورتان از خرسهای قطبی چیست؟» گفتم: «این رهبرهای شوروی.» گفت: «بیشتر توضیح بدهید.» گفتم: « خرس های قطبی اول پاییز خوابند. در طول پاییز و زمستان و بهار را خوابند و وقتی آفتاب تابستان مستقیم به آنها میتابد بیدار میشوند. تا به خودشان بیایند اول پاییز میشود و دوباره به خواب زمستانی میروند. این خرسهای قطبی که در حاکمیت شوروی هستند هنوز خیال میکنند صدام طرفدار شوروی است. صدام امریکایی است و این مطلب را به ایشان بگویید که صدام امریکایی است که اگر خواستند شما بیا و از من بخواه تا من دلایلش را به شما بگویم. مطلب دومی که میخواهم بگویم این است که ما در کشور شما 70 میلیون بمب داریم و چاشنی آنها در اختیار ماست. کاری نکنید که ما این چاشنیها را آتش بزنیم و کشورتان را به مشکلاتی مبتلا کنیم که نتوانید حل کنید.» گفت: «منظورتان مسلمانان شوروی هستند؟» گفتم: «بله.» گفت: «چشم!» گفتم: «گمشو. برو بیرون!» این ملاقات اولم با سفیر شوروی بود. از اینکه این حرف را به آنها زدم ناراحت شدم، ولی تمام شد. امام گفت من هم انجام دادم.
بلافاصله خدمت احمدآقا رفتم و گزارش را به ایشان دادم ایشان هم به اطلاع امام رساندند. امام هم خندیدند و گفتند این به نفع انقلاب بود. دو هفته بعد وزارت خارجه زنگ زدند که سفیر شوروی اجازه ملاقات میخواهد. با همان افسر سیاسی آمد. دم در ایستاد. پرسید: «بایستم یا بیایم داخل؟» گفتم: «بیا داخل!» نزدیک میزم آمد. یک صندلی کنار میز قرار داشت. باز هم ایستاد. گفت: «بنشینم؟» گفتم: «بنشین.» نشست. برایش چای آوردند. کاغذی در آورد و گفت: «من پیغام شما را عیناً بدون هیچ حذفی به رهبران شوروی ابلاغ کردم و آنها این پیغام را بسیار عالی ارزیابی و توصیف کردند.( خاطرات محسن رفیق دوست، ص202)
حضرت امام در مورد سیاست نه شرقی و نه غربی نظام، هیچ گونه مماشاتی نداشته و حاضر به کوچکترین اغماضی نبودند. ایشان در کنار توصیه و سفارش به دولتمردان برای داشتن روابط سیاسی و دیپلماتیک مناسب با تمام کشورهای جهان، توصیه اکید به استقلال و ندادن امتیاز به قدرت های سلطه جو و ابر قدرت های توسعه طلب و قلدر می کردند، برهمین اساس در اردیبهشت سال 1361 و در اوج دوران جنگ، زمانی که جاسوسی عوامل حزب توده در ایران محرز گردید، علی رغم حمایت شدید شوروی از این حزب، نظام دستور دستگیری سران و عوامل آن ها در میان نیروهای مسلح از جمله ناخدا افضلی فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را صادر کرد. این امر سبب خروج شوروی از سیاست بی طرفی در جنگ ایران وعراق و ارسال مدرنترین تجهیزات نظامی از جمله تانک های پیشرفته T72 به عراق گردید.(خاطرات هاشمی رفسنجانی در جنگ، ج1، ص313)
حجت الاسلام والمسلمین مهدی کروبی در خاطرات خود می گوید:
ایشان پس از پیروزی انقلاب، در حالی که کشور از همه طرف درگیر دشمنی های دولت آمریکا بوده و گروهکهای ضدانقلاب که سر در آخور دولت آمریکا داشته و این دولت همه گونه پشتیبانی مالی و تسلیحاتی ازآن ها می کرد و هر لحظه، گوشه ای از میهن به آشوب کشیده می شد. حاضر نشدند کوچکترین امتیازی به دولت متجاوز شوروی بدهند و در برابر هجوم و تجاوز این کشور به کشور مسلمان افغانستان سکوت کنند. حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر آشتیانی از اعضای دفتر حضرت امام می گوید:
شبی که قوای شوروی افغانستان را اشغال کرد. شب هنگام، تقریباً نیمه های شب که به صبح نزدیک می شد، به ناگاه سفیر شوروی در تهران وارد دفتر امام در قم شد. اعضای دفتر و از جمله خود من از حضور سفیر شوروی در دفتر امام در آن وقت شب بسیار متعجب بودیم. ...هر چه از او سؤال کردیم که چه مسأله ای پیش آمده که چنین سرزده و در این موقع از شب به اینجا آمده اید؟ پاسخ می داد من کاری ضروری و حساس با حضرت امام دارم و باید ایشان را ملاقات کنم. پرسش های ما و پاسخ های گنگ سفیر شوروی تا ساعت 8 صبح ادامه یافت و عاقبت ایشان خدمت امام رسید. سفیر شوروی خبر اقدام اشغال خاک افغانستان توسط قوای نظامی شوروی را به اطلاع حضرت امام رساند. امام با حالتی عصبی و مستحکم رو به سفیر شوروی کرده و گفتند: «شما کار اشتباهی کردید. شما در اینکار هیچ موفقیتی به دست نمی آورید و بی تردید روزی به اشتباه خود اقرار خواهید کرد». پابه پای آفتاب، ج1، ص239)
همچنین در 12دی ماه همین سال سفیر شوروی در مکزیک در مصاحبه ای به درخواست کمک ایران از این کشور اشاره می کند و متعاقب آن اعلامیه ای جعلی منتسب به امام برای درخواست ایشان ازسفارت شوروی در کشور منتشر می گردد که حضرت امام پس از شنیدن این خبر در اطلاعیه ای شدیدا آن را محکوم کرده ومی فرمایند:
بسم الله الرحمن الرحیم
به اطلاع ملت شریف ایران می رساند:
نوشتۀ سراپا دروغی در تاریخ 12 شهر صفر 1400 به اسم «دفترخمینی» خطاب به سفارت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در تهران پخش شده است مبنی بر کمک خواستن از دولت شوروی در همکاری نظامی موقت. دفتر خمینی این مطلب را تکذیب می کند؛ و دخالت شوروی را در افغانستان محکوم؛ و جسارتِ نسبتِ چنین امر دروغ فاحش را به دفتر خمینی دوباره محکوم می کند. دولت ایران با قدرت اسلامی و همت والای ملت، مقابل تمام قدرتها ایستاده و از کیان خود دفاع می کند، و اجازه نمی دهد دولتی در کشور اسلامی دخالت کند. دشمنان کشور و اسلامند که چنین دروغ فاحش را نسبت می دهند. باید ملت ایران این ریشه های فاسد شایعه افکن را با همت والای خود از بُن برکَند. والسلام علی عبادالله الصالحین. (صحیفه امام، ج12، ص114)
سال 1365 که به عنوان نماینده امام و سرپرست حجاج ایرانی عازم سفر حج بودم، در فرودگاه مصاحبه ای شد که در آن نسبت به مسایل سیاسی که در حج می بایست مطرح باشند، صحبت کردم. از جمله گفتم ما در مراسم برائت از مشرکین امسال برای وحدت مسلمانان شعارهایی داریم بر علیه امریکا و متجاوزین صهیونیست و مسایل لبنان، در آن مقطع، اسمی از شعار علیه شوروی نبردم، بلکه گفتم شعارهایی علیه امریکا اسرائیل و قدرتهای کفر و الحادی مطرح خواهیم کرد. بعد که به مکه رفتیم حاج احمدآقا به من تلفن کردند و پیغام داد که امام فرموده شمادر آنجا رعایت سیاست شعار نه شرقی نه غربی را بکنید، همانجوری که به آمریکا و سیاست هایش حمله می کنید،کنار آن با صراحت به شوروی هم حمله کنید و هیچگونه تبعیضی بین این دو ابر قدرت قایل نشوید. من آن موقع ملتفت نشدم که قضیه چیست. عرض کردم چشم ما حتماً این کار را میکنیم. وقتی مراسم حج انجام شد و به ایران برگشتیم، حاج احمدآقا به من گفت: فلانی می دانی اصل قضیه که من پیغام به شما دادم چه بود؟ گفتم نه. گفت: ما هم متوجه نبودیم، امام فرمود من مصاحبه ایشان را که در فرودگاه کرده گوش دادم که به صراحت امریکا و اسرائیل را اسم برد، ولی در لفظ شوروی تصریح نکرد. بعد امام فرمودند نباید ایشان باز در مکه اینطوری شوروی را در لفافه بگوید. نه، باید اسم شوروی را به صراحت ببرد و تجاوز شوروی به افغانستان را هم باید با صراحت مطرح کند.( برداشت هایی از سیره امام خمینی، ج2، ص284)
امید که مسئولان فعلی نظام جمهوری اسلامی نیز این منش و سیره حضرت امام را سرلوحه کار خویش قرار داده و در کنار مراوده ومذاکره عزتمند با همه کشورها و قدرت های غربی و شرقی، کوچکترین وادادگی و کرنشی در قبال سیاست های تجاوزکارانه آن ها از خود نشان ندهند.