میدانداری مشکوک روسیه در مذاکرات وین چند هفتهای است که مذاکرات ایران با کشورهای چهار به علاوه یک بهطور مستقیم و آمریکا بهطور غیرمستقیم در وین از سر گرفته شده است. ابعاد این دور مذاکرات از زوایای گوناگونی قابل بررسی، تحلیل و تبیین است، اما یکی از آنها را که پررنگتر مینماید و اولویت پرداختن مییابد، باید در غلیظشدن نقش روسیه و بهنوعی میدانداری آن کشور سراغ گرفت. اینکه آیا پررنگشدن نقش روسها و میدانداری آنها در این دور از مذاکرات با منافع ملی ما و نیز استقلال کشور همخوانی دارد یا خیر، موضوعی است که یادداشت حاضر قصد دارد به آن بپردازد. با این حال قبل از آن لازم است به چند نکته کلیدی پرداخته شود. نخست آنکه ایران فارغ از حکومت مستقر، برخوردار از موقعیت پادشاهساز (kings maker) و توازنگری (Balancer) در منطقه استقرار خود است؛ بهگونهای که به هر قدرت جهانی تمایل پیدا کند، کفه ترازو به نفع آن سنگینی میکند. این مزیت ویژه و کمنظیر که در مواردی نزد خودمان هم مغفول واقع میشود، نزد آنها که حتی مفرداتی از صفحه مختصات مناسبات بینالمللی و سیاست عملی میدانند، آشکار و بهای آن معلوم است. از اینرو، قدرتهای بزرگ برای آنکه بتوانند در مناطق برخوردار از کشور توازنگر دست بالا را داشته باشند، تلاش میکنند تا آن کشور را با خود همراه کنند. بدیهی است که کشور توازنگر هم میتواند به اعتبار برخورداری از چنین متاع باارزشی، روابط خود را با قدرتهای بزرگ بهگونهای تنظیم کند که متضمن منافع ملی آن باشد. دوم آنکه سیاست خارجی کشور با کنارگذاشتن شعار نه شرقی، نه غربی به سمت موازنه مثبت با شرق و موازنه منفی با غرب لغزیده است. چنین لغزشی نهتنها با شعار انقلابی نه شرقی و نه غربی سر سازگاری ندارد، بلکه در راستای منافع ملی کشور هم نیست؛ زیرا علاوه بر آنکه ما را از مزایای ایجاد موازنه مثبت در روابط خارجی (سرمشق غالب در سپهر سیاست عملی) محروم میکند، امکان بهرهبرداری از موقعیت خاص پادشاهساز و توازنگری را هم از دست ما میگیرد. نکته سوم آنکه در جهان بهشدت درهمتنیده امروز نمیتوان با کشوری که در قد و قواره بزرگترین است، قهر کرد یا از در خصومت با آن درآمد. وقتی چنین کشوری را از سبد کشورهایی که با آنها مراوده داریم خارج میکنیم، گویی سر کوپن را سوزاندهایم و ناچاریم با کوپنهای باقیمانده که هیچکدام در تراز آن نیستند، حوائج خود را رفع کنیم؛ حوائجی که یا باید از برآوردهشدن آنها چشمپوشی کنیم یا در غیر این صورت به کشورهای دیگر بهعنوان واسطه توسل جوییم. شاید از همینرو است که روسیه در غیاب حضور مستقیم آمریکا در مذاکرات جاری وین، فرصت را مغتنم دانسته، خود را در جایگاه حلقه وصل قرار داده است. این در حالی است که طبق مدارک و شواهد انکارناپذیر موجود، کارشکنی روسها در جریان مذاکرات منتهی به امضای برجام و حتی بعد از آن بر کسی پوشیده نیست. در آن موقع هنوز ترامپ در مسند ریاستجمهوری آمریکا ننشسته بود و طبعا کشورش را از برجام خارج نکرده بود که او را مسئول شکست برجام بدانیم. افزون بر این، هنگامیکه رئیسجمهور وقت آمریکا آن تصمیم عهدشکنانه را گرفت، چرا دیگر کشورهای امضاکننده توافقنامه مورد اشاره و مشخصا روسیه اقدامی در جهت سر پا نگهداشتن آن صورت ندادند و با این بیعملی به واقع از آن تصمیم تبعیت کردند؟! آنها اگر نمیتوانستند ایستادگی کنند، پس حالا با چه منطقی باید محل رجوع واقع شوند و اگر هم میتوانستند، حال باید پاسخ ترک فعل بهشدت هزینهزای خود را بدهند. در این میان، طنز تلخ آن است که نهتنها روسها خود را در کسوت سخنگوی ما درآوردهاند، در داخل هم بعضیها گویی سخنگوی منافع روسها شدهاند. آنها با زدن نعل وارونه، منتقدان میهندوستی را که فقط به منافع و مصالح کشور میاندیشند و خود را از رانتخواری و کاسبکاری دور نگه داشته و زی سالم را برگزیدهاند، متهم به غربزدگی و نفوذی و از این قبیل مصادیق خشونتهای کلامی میکنند! در فضای خاکستری موجود که توازنی در روابط خارجی ما موجود نیست، روسیه باید هم عهدهدار نقش پررنگ و حتی بیشفعالی در مذاکرات شود و نماینده آن کشور در آژانس هم با توییتهای سریالی خود تحولات ناظر بر مذاکرات مزبور را اطلاعرسانی و تحلیل کند و با انواع و اقسام گمانهزنیها در لابهلای همین توییتها خط و ربط بدهد و منویات دولت متبوعش را زیرکانه به افکار عمومی جهان القا کند. بدیهی است وقتی ما در برابر این بلبلزبانیها سکوت اختیار میکنیم و همچنان کوپنهای خود را در سبد کشور متبوع وی میگذاریم، آن کشور هم خود را نه در حد پیامرسان، بلکه در جایگاه صاحب اجتهاد میبیند و بهگونهای عمل میکند که نمایندهاش هر پیامی را که مایل است، انتقال میدهد و هرکدام را که صلاح نمیداند، انتقال نمیدهد یا دستکاری و رتوش میکند و پیامهای غیرکشف خود را در لابهلای نقلقول و اظهارنظرهای دیگران میگنجاند! نماینده روسیه و سخنگوی خودخوانده ایران در همین آخرین توییت خود در رابطه با مذاکرات وین، جایی که رفع تحریمها علیه کشورمان را آرزو میکند، کلمه lift را مورد استفاده قرار میدهد. این همان کلمهای است که در پی مصاحبه ماه گذشته وندی شرمن، مذاکرهکننده ارشد آمریکا در مذاکرات برجام، توفانی به پا کرد؛ چراکه بنا بر اعتراف نامبرده، lift به معنای «پایاندادن» (به تحریم) نبوده، بلکه به معنای «تعلیق» است و هیئت مذاکرهکننده آمریکا با دغلکاری و سوءاستفاده از به قول او «ناتوانی هیئت ایرانی از فهم واژههای تخصصی به زبان انگلیسی»، به طرف ایرانی قالب کرده است. مصاحبه جنجالی شرمن یکی، دو هفته قبل از توییت آقای اولیانوف انجام شد و بازتاب وسیعی داشت و بازنشر زیادی هم یافت. بعید و شاید هم محال است که نامبرده آن را ندیده باشد. از اینرو، نمیتوان بهکارگیری واژهای را که مذاکرهکنندگان آمریکایی با شیطنت در برجام گنجاندند، صرفا سهوی دانست. اولیانوف و دولت متبوعش باید درخصوص چیستی و چرایی این اقدام مشکوک توضیح دهند و طرف ایرانی را از اینکه واقعا سوءنیتی در کار نبوده، مطمئن کنند؛ هرچند در عالم سیاست هیچ رویدادی اتفاقی نیست. جا دارد در فراز پایانی نکته حاضر به موضوع بس اساسی و بنیادین دیگری هم اشاره کرد که ناظر به اشراف اطلاعاتی کشوری روی کشور دیگر است. این نوع اشراف که بدخیمترین در نوع خود است، در جهان «مدرن» امروز که اشکال بردهداری هم «مدرن» شده، میتواند راه را برای این پدیده شوم هموار کرده و به کیان کشور تحت اشراف آسیبهای جدی وارد کند. نکته چهارم آنکه در جهانی که ضرورت استفاده از فناوریهای پیشرفته بیش از پیش حیاتیتر میشود و گسترش روابط اقتصادی با کشورهای توسعهیافته و برخوردار از این فناوری میتواند کاهش شاخصهای فلاکت و بهبود شاخصهای رفاه و پیشرفت را تضمین کند و آیندهای بهتر را برای کشور نوید دهد، ایجاد و تقویت رابطهای متوازن با کشورهای توسعهیافته نهتنها صواب است، بلکه حداقل به دلیل تعهد به نسلهای بعدی، رسالت است. تجربه جهانی و بهویژه تجربه کشورداری خودمان نشان داده که چین و روسیه رویهمرفته هم نمیتوانند بسیاری از نیازمندیهای توسعهای و حتی بعضی از نیازمندیهای مصرفی کشور ما را تأمین کنند. فارغ از این، باز هم به شهادت تجربه چند سال اخیر، هیچکدام از آن دو کشور نهتنها حاضر نبودهاند به خاطر ما مناسباتشان را با کشورهای غربی بهویژه آمریکا به خطر بیندازند که البته نمیتوان توقعی غیر از این هم داشت، بلکه حتی سر بزنگاهها با آنها همراهی کردهاند. این امر را میتوان به این دلیل دانست که دو کشور مزبور، بهویژه روسیه، نهتنها اتخاذ سیاستی متوازن و متعادل از سوی ما در نگاه به شرق و غرب جغرافیای سیاسی را برنمیتابند، بلکه درصددند کفه روابط خارجی ایران به سمت آنها سنگینی کند؛ طوری که در مناسبات بیرونی ما رابطه با کشورهای توسعهیافته جایگاه مناسبی پیدا نکند. روشن است که چنین انتظاری ضامن منافع ملی ما نیست؛ زیرا علاوه بر آنکه استقلال کشور را تهدید میکند، ما را از مزایای طبیعی جهتگیری به سوی موازنه مثبت متعادل هم بینصیب میگذارد. از مطالب مندرج در نکات چهارگانه فوق میتوان چنین فایده کرد که دوریگزیدن از گفتمان سیاست خارجی مدنظر انقلاب با شعار اصلی نه شرقی نه غربی و یلهشدن به سمت شرق و ایجاد ناتوازنی و بیتعادلی در مناسبات خارجی را باید دلیل اصلی پررنگشدن نقش مسکو در مذاکرات جاری وین دانست. البته توجیهگران چنین وضعیتی شاید داعیه این را داشته باشند که رابطه راهبردی با مسکو و پکن موجب سر عقل آمدن غربیها و مشخصا آمریکاییها میشود و آنها را به برقراری رابطهای متوازن با ما وادار میکند. در پاسخ باید گفت نه مفروض چنین گزارهای از وزانت لازم برخوردار است و نه نتیجهگیری بهعملآمده مقرون به صحت است؛ زیرا تا آنجا که به مفروض (رابطه راهبردی...) مربوط میشود، باید گفت اصولا امکان ایجاد روابط راهبردی بماهو کلمه بین جمهوری اسلامی و دولتین روسیه و چین وجود ندارد و تا آنجا هم که به نتیجهگیری مورد اشاره ارتباط پیدا میکند، باید گفت آمریکا با این دلیل یا توهم که از روسیه و چین آبی گرم نمیشود و بالاخره همه راهها به آن ختم میشود، از احتمال افتادن جمهوری اسلامی به دامن دو کشور مزبور بیم به خود راه نمیدهد. از این مطلب هم که بگذریم، باید در نظر داشت که رابطه نامتوازن با چین و روسیه، موجب میشود غربیها هم نسبت به ایجاد روابط متوازن با تهران رغبتی نشان ندهند. جمعبندی کلام آنکه روسیه در مذاکرات وین، در دو نقش ایجابی و سلبی ظاهر شده است. نقش ایجابی آن در پاسخگویی به ندای کشورهای غربی مبنی بر منعطفکردن مواضع ما و نقش سلبی آن در بازداشتن زیرکانه ما از نزدیکی با آن کشورها خلاصه میشود. دولتمردان روس میدانند اگر ایران و غرب به یکدیگر نزدیک شوند، کشورشان نهتنها متحد منطقهای خود را از دست میدهد، بلکه آن متحد به سمتی که مسکو با آن زاویه دارد تمایل پیدا میکند و این موجب زیاندیدگی مضاعف آنها میشود. مسکو با درک این واقعیت، هر اقدامی در جهت بهبود روابط ما با کرانهنشینان دو سوی آتلانتیک را که با منافع خود ناسازگار ببیند، خنثی و حتی مصادره به مطلوب میکند. این تحلیل که اراده سیاسی کاخ کرملین بر آن است که علاوه بر وابستهترکردن ایران به خود، نظارهگر و حتی تنظیمگر تنش در روابط ما با دنیای غرب، بهویژه آمریکا باشد، شاید بدبینانه به نظر برسد، اما وقتی میبینیم اعمال چنان ارادهای موجب میشود ایران نتواند قدرت توازنگریاش را در جهت منافع ملیاش به خدمت بگیرد و روابط خود را با جهان بیرون تنظیم و تعدیل کند، مقرون به صحت مینماید. چکیده کلام آنکه نه حکمت و نه مصلحت و نه عزت به ما اجازه نمیدهد روابط خارجی خود را سونگرانه به سمت و سوی دو کشور بزرگ روسیه و چین سوق دهیم و خود را از وزنه متوازنکنندهای همچون برقراری روابط متعارف و متعادل با بقیه جهان که از قضا حداقل از جهت توسعهیافتگی وزن بیشتری هم دارند، محروم کنیم. برای برونرفت از وضعیت جاری ضرورت دارد دستگاه سیاست خارجی کشورمان مناسبات خود را در چنان بافتار و چارچوبی تعریف کند که شرق و غرب در آن بگنجد و هیچکدام از قلم نیفتد. طبیعی و بدیهی است که در جهت تحقق چنین راهبردی باید با روسیه و چین هم روابط متوازن و دوستانهای داشته باشیم؛ روابطی که باید با سایر کشورهای جهان ازجمله کشورهای غربی نیز مبتنی بر احترام متقابل و به رسمیت شناختهشدن اصل برابری در مناسبات دوجانبه باشد.
*شرق
|