مارکو کارنلوس، دیپلمات سابق ایتالیایی در میدل ایست آی نوشت: سلیمانی مغز متفکر جنگ سایه ایران در خاورمیانه بود و سالها همتای سران فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) و مدیران سیا به شمار می رفت، در پیامی که گفته میشود سردار سلیمانی برای ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده ارتش سابق آمریکا در عراق ارسال کرده بود، به این موضوع افتخار میکرد.
به گزارش «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: در این روند، سلیمانی به یک قهرمان محلی در برابر هژمونی غرب در منطقه تبدیل شد. کسی که عامل اصلی مقاومت برای حوزههای گسترده شیعه در سراسر ایران، عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، یمن و غزه به شمار می رفت. اما او همچنین از شکاف فرقه ای عبور کرد و حمایت قابل توجهی در میان کردها و سایر سنی ها به دست آورد. به طوری که در روز تشییع جنازه اش میلیونها نفر به خیابانهای تهران و زادگاهش کرمان آمدند.
از نظر غرب، اسرائیل، شرکای عرب آنها، مخالفان سوریه ای بشار اسد و مخالفان یمنی حوثی ها، او مغز متفکر بسیاری از اقدامات ایران بود. اما آیا ترور او چشم انداز استراتژیک خاورمیانه را به طور قابل توجهی تغییر داده است؟ آیا حذف او هدفی را که برای آن تصور شده بود، محقق کرده است؟
بدون تهدید قریب الوقوع
اطلاعات بیشتری در مورد ترور سردار سلیمانی منتشر شده است. در آن زمان، دولت دونالد ترامپ مدعی شد که برای جلوگیری از حمله بزرگی که در حال برنامه ریزی بود، سلیمانی کشته (شهید) شد. اکنون این موضوع رد شده است. هیچ تهدید قریبالوقوعی از سوی ایران علیه نیروهای آمریکایی در منطقه وجود نداشت که توجیه کننده ی حمله انجام شده در بغداد در 3 ژانویه 2020 باشد.
اخیراً، ترامپ به همکاری اسرائیل در تصمیم خود برای حذف استراتژیست ارشد ایرانی اشاره کرده و به صراحت اضافه کرده است که اسرائیلی ها مایلند تا آخرین سرباز آمریکایی با ایران بجنگند. بیانیه ترامپ مبهم بود، اما سرلشکر تامیر هیمن، رئیس سابق اطلاعات نظامی اسرائیل با صراحت نقش اسرائیل در این قتل را تایید کرد.
اگر اورشلیم در آن زمان تلاشی برای محافظت از خود در برابر خشم تهران ایجاد کرده بود، سخنان ترامپ و هیمن آن را از بین برد. تصمیم گیرندگان اسرائیلی باید در نظر داشته باشند که همانطور که قبلاً مشاهده شد، واکنش تهران به ترور سلیمانی ممکن است سال ها طول بکشد تا آشکار شود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر وقت اسرائیل در سال 2018 فکر میکرد که با ترغیب ترامپ برای خروج از توافق هستهای ایران و تلاش برای حذف سلیمانی، به صورت زیرکانه در خدمت منافع تل آویو عمل می کند. اما شواهد نشان می دهد که هیچ کدام از این تصمیمات در خدمت منافع ملی اسرائیل و ایالات متحده نبوده است. به طور مثال، به لطف خروج واشنگتن از برجام، تهران اکنون بیش از هر زمان دیگری به آستانه هسته ای نزدیک شده است.
تحولات مهم
تا آنجا که به چشمانداز استراتژیک منطقه مربوط میشود، جای تردید است که موقعیت نسبی اسرائیل یا آمریکا در خاومیانه بهبود یافته باشد. درست است که اسرائیل سیاست تعامل هوشمندانه ای را با برخی از کشورهای عربی به کار گرفته که نتایج اقتصادی قابل توجهی را به ویژه به واسطه ی ارتباط با امارات برایش داشته است.
تحولات مهمی نیز در رابطه با بحرین و مراکش در پیش است، اما هنوز زود است که بگوییم آیا آنها تأثیر راهبردی خواهند داشت یا خیر. تا زمانی که عربستان سعودی، به عنوان جواهری در تاج عادی سازی روابط اسرائیل با جهان عرب، به توافقات ابراهیم بپیوندد، این قضاوت همچنان معلق است. از سوی دیگر و با گسترش چشم انداز باید بگوییم که تحولات مهم دیگری نیز رخ داده است.
ایالات متحده به طرز تحقیرآمیزی از افغانستان خارج شده و بازی را در آسیای مرکزی باخته است و این موضوع پیامدهای بالقوه جدی ای در آسیای غربی نیز خواهد داشت. پارلمان عراق به خروج کامل آمریکا از این کشور رای داده است. دولت سوریه تسلط خود را بر بخش مفید کشورش حفظ کرده و تثبیت می کند، زیرا رهبران عرب که زمانی با دمشق دشمنی داشتند، اکنون به طور فزاینده ای به سمت آن بازگشته اند. حزب الله نیز همچنان بر چشم انداز سیاسی لبنان تسلط دارد.
علاوه بر این، صرف نظر از اینکه عربستان سعودی چقدر یمن را بمباران میکند، حوثی ها در آستانه پیروزی در شهر استراتژیک مارب، یکی از مهمترین پایگاههای سعودی در این کشور هستند. حماس همچنان غزه را در دست دارد. اسرائیل در بهار گذشته برای اولین بار در تاریخ خود شاهد حضور شهروندان عرب خود در کنار فلسطینیها که در خیابانهای اورشلیم تظاهرات میکردند، بود. این شرایط، احساس وحشتناکی از یک جنگ داخلی احتمالی در داخل کشور را به جای گذاشت.
اگر مقامات دخیل در طراحی نقشه ی ترور سلیمانی روی بازدارندگی ایران از طریق این اقدام حساب کرده بودند، دچار اشتباه محاسباتی شدند. بمباران پایگاه آمریکایی الاسد در عراق به عنوان حمله ای بسیار مخرب و دقیق تر از آنچه در ابتدا تصور می شد، این موضوع را ثابت کرد.
علاوه بر این، جنگ دریایی آمریکا و اسرائیل علیه تهران با هدف توقف عرضه نفت به سوریه، اکنون پس از اقدامات تلافی جویانه ایران متوقف شده است. پیوستن به توافقنامه ابراهیم مانع از سفر هیئتهای ریاض و ابوظبی به تهران نشده است. این کشورهای خلیجفارس هر دو میدانند که یک پیمان عدم تجاوز با همسایهشان چقدر حیاتی است. آنها همچنین می دانند که اسرائیل نمی تواند خلاء ناشی از خروج نسبی آمریکا از منطقه را پر کند و به طور فزاینده ای با واشنگتن بر سر عمق تعهدات امنیتی ایالات متحده تعارض دارند.
در نهایت، رهبری جدید ایران در حال تغییر نگرش کشور به مذاکرات هسته ای است، زیرا به طور معمول هرگونه فشار غرب علیه آن را نادیده می گیرد. همه اینها را که کنار هم بگذاریم، استدلال اینکه نسبت به زمان قبل از ترور سلیمانی بازدارندگی بیشتری را نسبت به ایران اعمال کرده ایم، دشوار است.
اختیارات او بلامنازع بود
سلیمانی یادآور فردی بود که می توانستیم جهت کاهش تنش ها در مواقع بحرانی تماس گرفت.او معادل شماره تلفن معروفی در اروپا بود که هنری کیسینجر در دهه 1970 به دنبال آن بود.
در منطقه ای که بسیار ناپایدار است، کانال های ارتباطی امن و محرمانه باید حفظ شود. فرمانده سپاه قدس ایران در زمینه ی اقدام در شرایط بسیار پیچیده و ظریف منطقه استاد بود. هنگامی که لازم بود، او نیروهای نیابتی خود را کنترل میکرد.
همانطور که آخرین تحولات عراق نشان داد، یافتن جانشین شایسته به جای او برای ایران دشوار بوده است. اقتدار و توانایی او در ارائه مؤثر و سریع هر پرونده ای به تصمیم گیرندگان اصلی خود در تهران، بلامنازع بود. جای خالی او پر نشده است.
هر فرد حرفه ای جدی که در دنیای پنهان اطلاعات و جنگ نامتقارن در خاورمیانه دخیل باشد، به شما خواهد گفت که فردی به مهمی سلیمانی نباید حذف می شد. ارزش ذاتی او در حفظ اندکی ثبات، اجتناب از محاسبات نادرست خطرناک و تشدید تنش ها در منطقه، بر هر گونه منافعی که می توانست از مرگ (شهادت) او ناشی شود، برتری داشت.
فقط سیاستمداران ناشی ای مانند ترامپ یا اسرائیلیهایی مانند نتانیاهو که علاقه به تولید مناقشه داشتند، میتوانستند تا این حد پیش بروند. حال آنکه، اگر قصد آنها عقب راندن ایران بوده است، به شدت شکست خورده اند.
ظرفیت استراتژیک ایران اکنون بسیار زیاد است
به گفته ژنرال کنت مککنزی، فرمانده سنتکام ایالات متحده موشکهای ایران به تهدیدی فوریتر از برنامه هستهایاش تبدیل شدهاند. آنها تقریباً به جایی که میخواستند ضربه میزنند و میتوانند به طور مؤثر به تمام گستره ی خاورمیانه حمله کنند. مککنزی با کمال تعجب اضافه کرد که ایران به یک «تفوق یافتگی» دست یافته است، یعنی میتواند موشکهای بیشتری از آنچه دشمنانش میتوانند ساقط یا منهدم کنند، شلیک کند، که کنترل یا شکست آن را بسیار دشوار میکند. وی همچنین در پایان گفت: اکنون ظرفیت راهبردی ایران بسیار زیاد است.
واقعیت این است که فضا برای سازش از سوی هر دو طرف برای نجات برجام به چند ماه یا شاید چند هفته محدود شده است. اما به نظر نمیرسد که رهبری جدید ایران نگران چنین چشماندازی باشد.
مهم نیست که اسرائیلیها چند بار با خرابکاری و کشتار دانشمندان ایرانی برای برنامه هستهای ایران مشکل ایجاد کرده اند، اما دستاوردهایی که ایران در دو سال گذشته به دست آورده است، قابل برگشت نیست.
ژنرال اسحاق بن اسراییل، فرمانده ارشد سابق نیروی هوایی اسرائیل اخیراً گفت که تا 10 سال پیش اسرائیل احتمالاً می توانست به طور مؤثری به تأسیسات هسته ای ایران ضربه بزند، اما امروزه، تمام فناوری مورد نیاز برای تولید بمب در ایران وجود دارد. تنها سوال این است که آیا ایران تصمیم خواهد گرفت که این راه ادامه دهد یا خیر؟ و این چیزی است که گذر زمان آن را مشخص می کند.