تاريخ انتشار: 11 دي 1400 ساعت 00:07:51
منوچهر آریان‌پور؛ وقف واقعیِ اموال موروثی

در حالی که کسانی مانند دکتر آریان‌پور از آن سوی دنیا اموال موروثی را به دانشگاهی می‌بخشند یا وقف می کنند در ایران با این پدیده‌ روبه روییم که گاه وقف و موقوفه پوششی است برای واگذاری در قالب دیگر یا گریز از مالیات و حساب‌کشی و اعضای هیأت‌امنا به صورت موروثی عهده‌دار حفظ این امانت می‌شوند در حالی که چه بسا نسل دوم و سوم اهلیت نداشته باشد و به موقوفه به چشم منبع درآمد بنگرند...

  عصر ایران؛ مهرداد خدیر- هر که طی دهه‌های گذشته اندک سر‌وکاری با فرهنگ و ادبیات و زبان و ترجمه داشته یا اهل کتاب باشد بی‌گمان نام «آریان‌پور» را شنیده چرا که پدر و پسر طی 60 سال این نام را به یک «برند» یا برابر پارسی آن «ویژند» بدل ساختند.

  حالا خبر می‌رسد که دکتر منوچهر آریان‌پور که به اتفاق پدر 52 سال پیش مدرسۀ عالی ترجمه را در ایران پایه گذاشت در 92 سالگی در آمریکا درگذشته است.
  اشتهار اصلی او البته به خاطر فرهنگ آریان‌پور و لغت‌نامه‌های متنوع انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی است.

  اگرچه دربارۀ شخصیت فرهنگی و فرهنگ‌نویسی او می‌توان مقالات متعدد نوشت اما توضیح این فقره از اهل فن خواندنی‌‌تر است تا دربارۀ نقش آریان‌پورها در فرهنگ‌‌نویسی و ترجمه بنویسند و البته که نکات بسیار می‌توانند گفت.
  انگیزۀ این یادداشت اما نکته‌ای دیگر است. این که دکتر آریان‌پورِ پسر، 22 سال پیش کل اموال موروثی خاندان آریان‌پور کاشانی را که به قیمت آن زمان (سال 1378 خورشیدی) و با دلار 850 تومان سر به 10 میلیارد تومان می‌زد به دانشگاه کاشان اهدا کرد شامل چند واحد مسکونی، باغ و چند قطعه زمین و یک مرکز آموزش عالی که به دانشگاه کاشان اهدا یا وقف کرد.

  از جزییات این اهدا یا وقف آگاه نیستم و غرض از این نقل این نیست که وجه نیکوکاری دکتر آریان‌پور را یادآوری کنم. این است که مقایسه کنیم و بدانیم در این مُلک با دو گونه وقف رو‌به‌روییم.

   اولی وقف‌هایی واقعی که شخص اموال و املاک خود را برای مصارف عام وقف یا به نهادی اهدا می‌کند. البته این دو به لحاظ حقوقی و شرعی تفاوت‌هایی دارند و نه هر اهدایی وقف است و نه هر وقفی اهداست. وقف مطابق ماده 57 قانون مدنی یعنی «حبس عین» مال و انواعی دارد که موضوع این مطلب نیست اما در کلیت قضیه این است که شخص منافع اموال خود را برای مصارف عمومی مورد نظر جاری می سازد. مورد وقف را نمی‌توان فروخت و هیأت امنا هم تنها ناظر بر حُسن اجرای اهداف وقف است تا نیت واقف برآورده شود. مثلا اگر جایی به قصد مدرسه وقف شده به مرور زمان تبدیل به مکان تجاری نشود یا اگر برای خوابگاه دانشجویی بوده هتل نشود!

   دو سه سالی است اما با نوع دیگری از وقف آشنا شده‌ام که ظاهراً برای دور زدن قانون یا حفظ اراضی از مصادره یا واگذاری هیأت‌های 7 نفره بوده یا اعضای هیأت‌امنا به خود اجازه می‌دهند اقدام به اجاره‌های ‌99 ساله و بلند‌مدت کنند و از این رو انتظار می‌رود سازمان اوقاف ورود جدی‌تری به این موضوع داشته باشد. یا نیت واقف خیر بوده و خدشه‌ای وارد نیست و انحراف به مرور زمان و از جانب متولیان رخ داده است. منتها چنان هاله ای به دور موقوفه‌ها کشیده شده که عملا بحث دربارۀ آنها تابو شده است. حال آن که متولیان هر موقوفه باید توضیح بدهند مورد وقف و اهداف چه بوده و در طول زمان چه فعالیتی داشته اند. چرا که در برخی موارد وقتی آب ها از آسیا افتاده متولیان بعدی به صرافت واگذاری با ترفندهای قانونی افتاده‌اند و از مساحت اراضی اولیه هم کاسته شده است!

   به عبارت دیگر کسانی مانند دکتر آریان‌پور بدون تظاهر مذهبی و در آن سوی دنیا اموال موروثی را به دانشگاهی در ایران و در این فقره به دانشگاه کاشان - زادگاه‌شان- و اگر نماینده یا نمایندگانی تعیین می‌کنند برای این نیست که آنان شغل و منبع درآمد داشته باشند چون هر درآمدی مترتب باشد به نهاد هدیه گیرنده یا موضوع وقف تعلق می‌گیرد.

   چنان‌که اشاره شد در ایران خودمان با پدیده‌ای روبه روییم که گاه وقف و موقوفه پوششی برای واگذاری در قالب دیگر یا گریز از مالیات و حساب‌کشی است و اعضای هیأت‌امنا به صورت موروثی عهده‌دار حفظ این امانت می‌شوند در حالی که چه بسا نسل دوم و سوم اهلیت نداشته باشد و به موقوفه به چشم منبع درآمد بنگرند و از این رو جا دارد ادارات اوقاف هم بیشتر نظارت داشته باشند و هم گزارش عملکرد ارایه دهند تا از حالت اداری و کلیشه‌ای خارج شود و صد البته همۀ اینها منوط به آن است که هیچ تعارض منافعی هم در کار نباشد. نمایندگان مجلس هم می توانند در این باره از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی سؤال کنند چرا که بر خلاف تصور غالب، سازمان اوقاف نهادی زیر نظر مستقیم رهبری نیست. بلکه یک دستگاه اجرایی درون مجموعۀ وزارت ارشاد است اما رییس آن با کسب اجازه از رهبری نصب می‌شود. حکم را اما وزیر امضا می‌کند.

   باری، زندگی و کارنامۀ بزرگان تنها از یک منظر بررسیدنی نیست و به این وجوه هم باید پرداخت. تصور کنید اگر دکتر محمود افشار یزدی ملک بالای چهارراه پارک‌وی و اموال دیگر را وقف نکرده بود چه بسا بعد انقلاب به خاطر سناتور بودن او مصادره می‌شد یا اگر فرزندی چون ایرج افشار نداشت که یگانۀ دوران بود در ایران‌شناسی و ایران‌دوستی تخریب می‌کردند و برج و پاساژ می ساختند و یک ساختمان بدقوارۀ دیگر اضافه می‌شد. مهم تر البته نقش هیأت امنا یا متولیان آن است که اجازه ندادند یک آجر در این موقوفه جا به جا شود. حال آن که همه جا این گونه نیست.
  اگر منوچهر آریان‌پور ستودنی است نخست به خاطر آن است که راه پدر را ادامه داد. دوم این که می‌توانست به کارهایی دیگر و پُر سود و منفعت بپردازد یا ثروت پدر را به تجارت اختصاص دهد اما رنج فرهنگ‌نویسی را به جان خرید. سوم به این سبب که در سال‌های طولانی اقامت در خارج از کشور پیوند خود با میهن را نگسست و مصداق دیگری شد از سخن دکتر احسان یارشاطر که گفت «وطن من، زبان پارسی است» یا این سخن شاهرخ مسکوب: «ایرانی بودن، مصایب زیادی دارد اما زبان فارسی به همۀ آنها می‌ارزد» و چهارم که موضوع یا انگیزۀ اصلی این نوشته است به سبب وقف و اهدای اموال و املاک موروثی خانوادگی به یک دانشگاه برای استفادۀ نسل‌ها. آن هم وقف واقعی و نه مانند برخی موارد برای فرار از مصادره یا مالیات یا تعیین هیأت امنایی که به مرور زمان جا خوش می‌‌کنند.

  تعداد بازديدها: 1351
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=91807
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.