به بهانه سالروز شهادت میرزا کوچکخان جنگلی یونس استادسرایی (1257 – 11 آذر 1300)، مشهور به میرزا کوچکخان جنگلی، مبارز مسلمان و انقلاب مشروطه، رهبر نهضت جنگل و از سرداران معروف گیلک از اهالی رشت بود که در جوانی به تحصیل دینی اشتغال داشت و از نیروهای انقلابی بود که در جریان نهضت مشروطیت موفق به فتح تهران شدند. سپس او به گیلان بازگشت و رهبری گروهی را بر عهده گرفت که قصدشان آزادسازی شمال ایران از اشغال روسیه بود. نهضتی که به نهضت جنگل مشهور شد. کوچک خان گروههای مختلفی از نیروهای سیاسی و طبقات ناراضی را گرد خود جمع کرد. او موفق شد انقلاب را از مشروطه خواهی ضداجنبی به جمهوریخواهی سوق دهد،اما کمبود منابع مالی، اختلافات درونی و حمله نظامی نیروهای دولت با همکاری رضا خان سردار سپه و انگلستان منجر به شکست این نهضت شد. میرزا کوچک خان بنا بر اقوال مختلف در جنگلهای شمال بر اثر سرما یا خیانت اطرافیان در کوههای تالش درگذشت و سر از تنش جدا شد.
میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون جبهه شمال پیوست و در فتح قزوین شرکت داشت. روسها مدتی او را از رشت تبعید کردند. در سال 1293 که تازه از تبعید آزاد شده و به رشت آمدهبود به شدت تحت تاثیر ظلم و ستم نیروهای روس بر مردم گیلان قرار گرفت و تصمیم گرفت که به کمک دوستان مشروطه خواه خود دوباره دست به قیام بزند. اما این بار علاوه بر مطالبه آرمانهای آزادیخواهانه مشروطه که آن را بر باد رفته میدید به دنبال نجات ایران و علیالخصوص گیلان از اشغال آشکار نیروهای نظامی اجنبی بود. افکار میرزا توانست در دل قشرها و طبقات گوناگون مردم گیلان نفوذ کند. افرادی نظیر دکتر حشمت و میرزا حسین کسمایی که از چهرههای تحصیل کرده و فرهیخته گیلان بودند، یا حسن آلیانی و شیخ علی شیشه بر که از طبقات معمولی جامعه بودند در میان طیف طرفداران میرزا دیدهمیشوند؛ و به جز اینها میرزا توانست از حمایت بازرگانان و کسبه معتبر از جمله حاج احمد کسمایی نیز برخوردار شود. تاریخنگاران عمدتاً قیام جنگل را به دو دوره مجزا تقسیم میکنند، که دوره نخست در ابتدا به مدت پنج سال و به مرکزیت فرماندهی در کسما، و سپس به مدت نزدیک به دو سال به مرکزیت زیده و به صورت یک حکومت جمهوری مستقل در کل ایالت گیلان بودهاست. هرج و مرج داخلی، آشفتگی اجتماعی و سیاسی، ناامنی، فقر، خشکسالی، نایابی، پراکندگی نیروهای اجتماعی، سیاسی و... از جمله مسائلی است که پس از جنگ جهانی اول، گریبان گیر جامعه و مردم ایران شده بود.
این مسائل، گرچه ریشه در ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی کشور داشت، ولی با کشیده شدن ناخواسته ایران به جنگ جهانی اول، گسترش یافت و به دلیل دخالتهای آشکار قدرتهای خارجی؛ انگلستان، روسیه تزاری، آلمان و عثمانی در امور داخلی ایران، شدیدتر شد. این مسائل در جامعهای که در پی برپایی انقلاب مشروطه، آرمانهای بلندی در سر میپرورانید، بازتابها و واکنشهای بسیاری در پی داشت، از آن جمله، میتوان پدیداری جنبشهای انقلابی، در گوشه و کنار کشور، از جمله گیلان و آذربایجان را نام برد.
پیدایش نهضت جنگل، در چنین بستر و برههای بود. میرزا کوچک خان رهبر این نهضت، روحانی و تربیت یافته حوزه و محضر علمای بنام بود. آزادی خواهی، استقلال طلبی و ستیز با استبدادیان، هدف، آرمان و جزء جدایی ناپذیر زندگی او بود. نهضت جنگل، تبلور روح ایمان راستین، ایستادگی، شجاعت، دشمن ستیزی حوزه و روحانیت بود، در کالبد عاشقی که به خاطر اسلام و قرآن به جهاد برخاست و تا آخرین قطره خونش از مبارزه و دفاع دست بر نداشت و با همه تنگناها، دشمنیها، غربتها، تنهاییها و بیوفاییها، به راه خویش ادامه داد، تا قهرمانانه شربت شهادت نوشید. وقتی به گذشته مینگریم، در مییابیم که اگر نهضت و یا انقلابی در شیعه پا گرفته و پایدار مانده و در زمان خود خوش درخشیده و نور افشانده، از آن روی بوده، که ریشه در دریای نور داشته و جرعه نوشِ چشمه سار حوزههای دینی بوده است.
میرزا کوچک خان، مردی بود وطندوست ولی داعیههای فراوانی داشت. مبارزی بود مذهبی که میخواست افکار انقلابی خود را در جامه مذهب عرضه کند و فوقالعاده تیزهوش و قاطع و سریع الانتقال بود. میرزا در رشت و دیگر ناحیههای گیلان، پنهانی با شماری از علما، روحانیان، طلبهها و مبارزان راه استقلال میهن و روشنفکران تماس گرفت و آنان را از اندیشهها و هدفها و برنامههای خود آگاه نمود.این حرکت و تلاش، یعنی گفتوگو با تک تک بزرگان دینی و سیاسی، تلاش و حرکت سترگی بود و دستاورد بسیار درخشانی هم به بار آورد. بیشتر کسانی که میرزا با آنان دیدار داشت و از چند و چون کاری که در پیش گرفته بود و آنان را آگاه نمود، با میرزا عهد بستند که به یاری مادی و معنوی وی همّت گمارند.اینان از میرزا خواستند، هر چه زودتر حرکت بزرگ خویش را آغاز کند. شماری هم، خواهان عضویت در نهضت جنگل شدند. از جمله کسانی که در شروع کار، میرزا را یاری داد، حاجی احمد کسمایی بود که در کسما و فومنات، دارای جایگاه بالایی بود و نفوذ درخور توجهی داشت. میرزا به کمک او، مقداری تفنگ و فشنگ تهیه کرد و یک کانون سرّی در جنگل بنیان گذارد.
زمینه کار آماده بود؛ زیرا برای مردم رنج و درد کشیده گیلان،راهی جز رویارویی و ستیز، با بیگانگان نمانده بود. چیرگی بیگانگان و دخالتهای ناروای آنان در تمام کارها و امور زندگی مردم و نیز نادیده انگاری حقوق اولیه انسانی و… مردم را برای هر حرکت ستم ستیزانه آماده کرده بود و در انتظار کانونی بودند که این شعله را برافروزاند.گیلان، که در زیر چکمه قزاقان روس دست و پا میزد، آتشی بود زیر خاکستر و آماده برای شعله ور شدن. نماینده سیاسی دولت تزار، نکراُسف، حاکم مطلق العنان گیلان به شمار میرفت. به دستور او، چند تن از جوانان روحانی و آزادی خواه اعدام گردیده و جمعی از روشنفکران نیز از گیلان بیرون رانده شدند. کارگزاران دولت روسیه،به بهانه پشتیبانی از روسهایی که در ایران زندگی میکردند، مردم را زیر فشار قرار میدادند و هر تبعه روس، به آسانی میتوانست به مال و جان و ناموس مردم، دست درازی کند. هرگونه شکایتی از اتباع روس در (کارگزاری) رسیدگی میشد و مقامهای قضایی و اداری ایران، حق نداشتند برای احقاق حق و حقوق مردم به هیچ عملی دست بزنند. در چنین روزگار ترسآور و دهشتانگیز، پایههای انقلاب نهضت اسلامی جنگل گذاشته شد و شماری از نیک مردان فداکار با هدف مبارزه با استبداد و بیعدالتی، بیرون راندن بیگانگان از کشور و پایان دادن به استیلا و چیرگی خارجیان و برقراری امنیت و به پاداری عدالت اجتماعی، هم پیمان شدند.
هدف جنگلیها در نخستین سالهای تشکیل این گروه، در چند کلمه خلاصه میشد.
1- بیرون راندن نیروهای بیگانه از خاک ایران
2- برقراری امنیت و عدالت اجتماعی در داخل کشور
3- مبارزه با خودکامگی و استبداد
در کنگره کسما، که به سال 1299برگزار شد، روش انتخاب و مشی آینده جنگل روی مرام و اصول اسلامی مذهبی و دفاع از حقوق ستمدیدگان، اصلاح امور جامعه و عدالت اجتماعی بنیانگذاری شد. جنگلیها بر آن شدند، تا زمانی که به هدف خود نرسند و نیروهای بیگانه را از خاک ایران بیرون نرانند، به آرایش سر و صورت نپردازند و بنابراین در طول مبارزات جنگل، با موهای انبوه و ژولیده و ریشهای بلند به درگیری نظامی با دشمن پرداختند. پس از آن، کار نهضت بالا گرفت و افسران آموزش دیده و آشنا به فنون نظامی به خدمت جنگلیان در آمدند. در این برهه، در شکل و سیمای شماری از جنگلیها هم تغییرهایی دیده میشد. بیشتر آنان به شکل نظامیان حرفهای در آمدند. با این حال، حتی در همین دوره نیز، جمعی از جنگلیان قدیم، و در راس آنان خود میرزا کوچک، لباس و هیات سابق را حفظ کردند و در عکسهایی که از آن دوره مانده، این وضع به خوبی نمایان است.
مطلب جالبی که در مورد میرزا و قیامش همیشه مطرح بوده، قدرت سازماندهی و تشکیلاتی میرزا کوچکخان بودهاست. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما در عین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروههای پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و بهکارگیری آنها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازماندهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجبآور است بلکه نسبت به رجال باسواد و فرنگ رفته آن زمان قابل تحسین نیز هست.
*جمهوری اسلامی
|