جستجوی آتشبس قبل از هشتم آذر تا قبل از هشتم آذر دو رویداد میتواند در این نشست علاوه بر رفتارهای متقابل ایران و آمریکا اثر عمده ای داشته باشد. این دو رویداد هر دو به آژانس ربط دارد. نخست، سفر رافائل گروسی مدیرکل آژانس به تهران هست که به طور طبیعی این هدف را دنبال می کند که به یک سازوکاری با ایران برای تداوم نظارتها برسد. دومین رویداد که مرتبط با سفر ایشان است، گزارشی است که به شورای حکام آژآنس میدهد و این گزارش بر اینکه شورای حکام قطعنامهای علیه ایران صادر کند یا عملا با صدور بیانیهای یا اتخاذ موضعی خاص برای مذاکرات هشتم آذرماه منتظر بماند، اثر دارد. اگر گروسی به طور طبیعی دستاوردی از سفر به تهران نداشته باشد، طبیعتا سعی میکند بار شورای حکام را بر دوش مذاکرات بگنجاند و قطعنامهای علیه ایران صادر شود و آن موقع سعی شود بهجای اینکه ایران بهعنوان یک طرف مذاکراتی پشت میز مذاکره بنشیند، بهعنوان یک متهم حداقل درمورد برنامههای جدید هستهایاش آنجا پاسخگو باشد که امیدوارم این اتفاق نیفتد. برای اینکه این اتفاق نیفتد باید با یک نگاه واقع گرایانه تحولات آینده را ببینیم. به هر حال مواضعی دوطرف مطرح کردند و طبیعی است که این مواضع بعضا تندهم شده است. ضربهای که ترامپ به برجام زد بهگونهای بود که میبینیم حتی مقامات رژیمصهیونیستی هم برای اولین بار اذعان می کنند که نباید از برجام خارج میشد و این ضربه باعث شد که بسیاری از پلها خراب شود و بیاعتمادی جدی شکل بگیرد. طرف ایرانی در موضع نگرانی نسبت به اجرای تعهدات آمریکا و پایداری توافق احتمالی حق دارد. به همین دلیل مواضع تندی مطرح شد و ایران هم یکسری شروط مطرح کرد ولی آن چیزی که واقعی است اینکه دیپلماسی رسیدن به حق مقدور است و همچون جنگ، در دیپلماسی هم یک طرف فقط نمیایستد که خواستههای طرف مقابل را امضا کند. متنهای متقابل مورد چالش قرار میگیرد و در نهایت اگر عزم و نوعی همراهی برای یک توافق وجود داشته باشد یک متن توافقی شکل می گیرد.الان اتفاقی که باید بیفتد احیای برجام است و چند گزینه هم وجود دارد. یکی اینکه ایران میگوید از همان 515 تحریمی که برداشته شده بود، دوباره شروع کنیم که با تاریخ برجام مشخص است و تحریم هایی که باید برداشته میشد، برداشته شود و ایران هم همراهی خودش را در زمینه برنامه هستهای خود داشته باشد. یک نگاه دیگر هم وجود دارد مبنی بر اینکه به همان مرحلهای که تحت عنوان توافق 90 درصدی که در زمان دولت قبل رسیدند، از همانجا مذاکرات را شروع کنند و به یک جایی برسانند که تبدیل به یک توافق شود. و اگر هم مسائلی باقی ماند در آینده میتوان این مسائل را مطرح کرد. ولی یک دید واقع گرایانهتری شکل گرفته که ناشی از عدم اعتماد جدی است. اینکه یک توافق موقتی صورت بگیرد واین توافق موقت میتواند حداقل مانع شکست مذاکرات شود چون اگر خواستههای حداکثری دو طرف مطرح شود بهمعنای شکست مذاکرات است و شکستش این است که هر کسی راه خودش را ادامه دهد. آمریکا به سمت تداوم تحریمها برود و ایران هم برنامه خودش را ادامه دهد و این یعنی شکست برجام. پیشنهادم این است که طرفین میتوانند برای افکار عمومی خودشان مواضع مختلفی را مطرح کنند ولی یک واقعیتی وجود دارد و آن اینکه طرفین میتوانند به یک آتش بس برسنند و آنچه الان وجود دارد جنگ سرد بین ایران و آمریکاست. اگر به یک آتش بس برسند آن موقع میتوانند وارد مذاکرات آتی هم بشوند. این آتش بس مانع از این میشود که طرح مواضع حداکثری اصلا دیپلماسی را با شکست مواجه کند. چون شکست دیپلماسی یعنی ورود عوامل مخل مذاکرات و تقویت موضع آنها که باز هم امکان توافق را سختتر می کند. راه حل این است که همه چیز به نتیجه سفر آقای گروسی به تهران برمیگردد. اگر ایران و آژانس در تهران در این سفر توافقی کنند که ایران عملا یک برنامه و پادمان نظارتی را با آژانس توافق کند که در آن چیزی که تحت عنوان نگرانیهای طرف مقابل ادعا میشود، این نگرانیها در قالب یک برنامه نظارتی دیده و رفع شود و این توافق مشروط صورت بگیرد. البته مشروط براینکه اگر آقای گروسی با این توافق، گزارش را به شورای حکام ارائه دهد، آن موقع کار در تهران تا حدی پیش می رود و بقیه برای طرف مقابل میماند. این توافق میتواند صورت بگیرد ولی اجرای آن به دستاورد هشت آذر موکول شود... در هشت آذر هم طرف آمریکایی باید بپذیرد که آنچه تحت عنوان دغدغههای فوری تحریمی ایران هست یا تحریمهای فوری و اضطراری است که ایران میخواهد برداشته شود در بستر یک متن کاهش تحریمها، توافق صورت بگیرد و آن موقع میتوان توافق آژانس و توافق موقتی که در میز مذاکره وین شکل گرفته را اجرائی کرد.یعنی ایران بدون اینکه در برنامه هستهایاش عقب نشینی داشته باشد و بدون اینکه تاسیساتی را از دور تولید خارج شود و یا سوخت 20 درصد یا 60 درصد را بفروشد، می تواند برنامهاش را در همین حد نگه دارد، بازرسیها را بپذیرد و آمریکا هم بخش موثری از تحریمها را بردارد. این گام، میتواند یک گام اساسی باشد که مانع شکست مذاکرات شود و این گام را تحت عنوان نوعی آتش بس یاد می کنم که در این آتش بس، صلح بان میتواند آژانس باشد و اطمینان از اینکه ایران برنامه خود را بیش از این توسعه نمی دهد ولی بازرسیها را می پذیرد، طرف مقابل هم تحریمهای موثر را برمی دارد. معنای این کار این است که می توان مذاکرات را در یک مقطع زمانی دیگر که در همان توافق موقت باید مشخص شود، پی گرفت. به عنوان مثال طرفین میتوانند یک مقطع سه ماهه را مشخص کنند که در این مقطع بر سر توافق نهایی یا احیای برجام به نتیجه برسند. در توافق احیای برجام ایران میتواند در ازای برداشته شدن کامل تحریمها وعملی شدن آن، سوختهای مازاد بر سوخت بالای 5 درصد را مثل روال اجرای برجام بفروشد. برنامههایی که ادعا میشود ممکن است جنبه پی ام دی یا ابعاد نظامی احتمالی را زنده کند را تعدیل کند و در ازای آن تحریمها کامل برداشته شود. منتها یک موضوع اینجا باقی میماند. اینکه معتقدم از سازوکارهای بین المللی روز باید برای تحکیم این توافق باید استفاده کرد. علاوه بر متن توافق که دولت کنونی آمریکا و دولت ایران باید روی آن یک توافق جدی صورت دهند ولی سازوکارهای مختلفی وجود دارد که به نظر میرسد در جای دیگر میتوان بحث کرد که علاوه بر گنجاندن در متن توافق بخشی از این سازوکارها ناشی از اجرای توافق است. اجرای توافق احیای برجام باید به گونهای صورت بگیرد که حفظ آن به نفع همگان باشد، طوری که شخصی مثل ترامپ بعدا روی کار نیاید و تحت این عنوان که آمریکا در این زمینه دچار سود اقتصادی نیست و این توافق را برهم بزند و این گام بعدی است که فعلا با توجه به فضای دشمنی بین ایران و آمریکا مجال این موضوع نیست ولی آنچه محورمیتواند باشد اینکه سفر گروسی میتواند نوعی جستجوی یک راه حل برای آتش بس پیش از هشتم آذرماه باشد که به یک توافق موقت بینجامد.
*آرمان ملی
|