آقای وزیر کار! سنگ کارگران را به سینه بزنید نه مدیران ارشد دولتی مادام که مدیران ارشد از اتومبیل دولتی، مدرسه خاص، امکانات بهداشتی، خانه سازمانی، وامهای کلان و مانند اینها استفاده میکنند ولو اهل دریافت هیچ امتیاز غیر قانونی نباشند ادعای کاهش قدرت خرید پذیرفته نیست. مگر این که وزیر کنونی کار از هیچ یک استفاده نکند و اگر نمیکند چرا سنگ دیگران را به سینه میزند؟
عصر ایران؛ خبرنگار تلویزیون از حجتالله عبدالملکی وزیر کار، تعاون و رفاه در دولت جدید میپرسد: «آیا شما به عنوان وزیر کار از کاهش قدرت خرید کارگران باخبر هستید واساساً در جریان قدرت خرید آنان هستید که چگونه است؟»
وزیر جوان اما به جای پاسخ به این پرسش خود در مقام سؤال میپرسد:« چرا میگویید کارگران؟ قدرت خرید کارمندان و کارشناسان و مدیران ارشد هم کاهش پیدا کرده است. حتی کارفرمایان... به خاطر شرایط اقتصادی و تحریم... قدرت خرید ما هم کاهش پیدا کرده است. خود ما هم دچار مشکلات معیشتی هستیم به خاطر تورم سرسامآور.»
خبرنگار قاعدتا باید در پاسخ بگوید اگر از شما دربارۀ کارگران میپرسم به خاطر این است که شما وزیر کار هستید و مثلا دربارۀ معلمان از وزیر آموزش و پرورش خواهم پرسید. (البته دولت هنوز وزیر آموزش و پرورش ندارد هر چند خیلی هم اتفاق مهمی رخ نداده و شاید این وضع بهتر هم باشد چون شاهد انتصاب داماد و برادر زن در این وزارتخانه دست کم و فعلا نیستیم!)
به بهانۀ این سخنان، اما چند نکتۀ دیگر را می توان یادآور شد:
1. قدرت خرید همه کاهش پیدا کرده اما کارگران با دیگر اقشار از این حیث تفاوت دارند که اولا با شمول خانوادههاشان، جمعیت گستردهتری هستند، ثانیا افزایش حقوق کارمندان و مدیران ارشد معمولا بیشتر است تا جایی که در بعضی موارد گاه تا سه برابر هم شده است، ثالثا چنان که اشاره شد آنچه به وزیر کار مربوط است، قدرت خرید کارگران است نه پرستاران و معلمان.
[به تعبیر عبدالمطلب «انا رب الابل و للبیت رب یحفظه». من صاحب شتران خود هستم. خانه برای خود صاحبی دارد که از آن مراقبت میکند.]
2. کارمندان غیر دولتی که مشمول تأمین اجتماعیاند نه استخدام رسمی و در سود بنگاه شریک نیستند نیز در شمول قانون کار و در واقع کارگرند و این را باید وزیر کار بهتر بداند. مگر کارمندان بخش خصوصی مثل یک کارگر نباید به ادارۀ کار مراجعه کنند تا بیمه بیکاری بگیرند پس چرا کارمندان غیر مستخدم رسمی را جدای کارگران مطرح میکنند؟
3. کاش خبرنگار از وزیر کار میپرسید: با اتومبیل شخصی به اداره میآیید یا دولتی؟ پول بنزین و روغن موتور میدهید یا نه؟ از بقالی محل خرید میکنید یا با بن فروشگاه رفاه؟ برای فرزندانتان شهریه میدهید یا در مدارس خاص تحصیل میکنند؟ وقتی نه پول بنزین بدهید، نه شهریه مدرسه، نه پول دندانپزشکی، نه بلیت هواپیما، نه پول ناهارچرا قدرت خریدتان پایین بیاید؟ میتوانید به حقوقتان دست نزنید یا در بانک سپردهگذاری کیند و مطابق بانکداری بدون ربا 19 درصد سود بگیرید!
4. قرار بود دولت آقای رییسی فاصله ها را بردارد اما وزیر کار انگار به سرعت در قالب وزارت فرورفته و وزیر را جدا تصور می کند. حتی وزیران یعنی چه؟ تا دیروز مگر وزیر بودید؟
5. وقتی وزیر کار میگوید قدرت خرید کارفرمایان هم کم شده یعنی امکان افزایش دستمزد ندارند و مشکل جای دیگری است. مشکل آنجاست که سرمایه گذاری نمیشود تا مجال افزایش دستمزد فراهم آید و با شعار هم کار درست نمیشود. همین که وزیر کاربه جای گرانی به تورم اشاره می کند البته خوب است چون هنوز خیلیها فکر می کنند مشکل در گرانی است. حال آن که کاهش قدرت خرید به خاطر تورم است و تورم هم به صرف شعار مدیریت جهادی و ابداع اصطلاح تحریم داخلی در مقابل تحریم خارجی کاهش نمییابد. نیاز به اصلاح سیاستها و بهبود رابطه با جهان دارد و به صورت مشخص باید دید می توانند برجام را احیا کنند یا نه یا با همین دست فرمان می خواهند پیش بروند؟
6. مادام که مدیران ارشد از اتومبیل دولتی، مدرسه خاص، امکانات بهداشتی، خانه سازمانی، وام های کلان و مانند اینها استفاده می کنند ولو اهل دریافت هیچ امتیاز دیگری نباشند ادعای کاهش قدرت خرید پذیرفته نیست.
تفاوت کارگران با مدیران ارشد در همین است. تمام دریافتی کارگر همان حقوق اوست. نه اندوخته ای در بانک دارد، نه اجاره خانه می گیرد و نه از خدمات رایگان بهداشتی برخوردار است. کارمندان غیر وابسته نیز چنین اند. اما مدیری که با ماشین دولت و هواپیمای دولت سفر می کند و بچه ها را در مدرسه خاص نام نویسی می کند و نمی داند دندان پزشکی چقدر آب می خورد و قس علی هذا نباید خود را مقایسه کند.
آقای عبدالملکی را البته نمیشناسم و تازه وزیر شده ولی کاش از او می پرسید: برای فرزندانتان چقدر شهریه دادید؟ وقتی به سفر می روید پول هتل میدهید یا نه؟ پول بنزین و هزینه تعمیر ماشین چطور؟ ما درآمدمان را صرف این گونه امور میکنیم و از ما بهتران اساسا چنین خرج هایی ندارند تا قدرت خرید شان مقایسه شود.
بگذریم از این که در برخی دستگاه ها اساسا کاری انجام نمی شود و خروجی مولد و مثبتی ندارند تا قدرت خرید آنان محل مناقشه باشد و این را خودشان بهتر میدانند.
خبرنگار اگر میخواست دقیقتر بپرسد البته باید میگفت چرا نمیگذارید کارگران صاحب سندیکای مستقل شوند تا خودشان به صورت مدنی پیگیر حقوق و دستمزد خود باشند نه این که وزارت کار هم نقش نمایندۀ کارگر را ایفا کند هم طبعا نماینده دولت باشد و هم به خاطر تصدیگری جاهایی نمایندۀ کارفرما تا جایی که مدیر عامل شرکت ملی نفتکش را هم وزیر کار منصوب کند!
آقای عبدالملکی درجایی از مصاحبه میگوید نمی تواند مصادیق مشکلات مدیران ارشد را بگوید اما خبرنگار میتوانست مصداقی بپرسد و این که آخرین بار کی و چقدر گوشت خریدید؟ آخرین بار کی به تعمیرگاه اتومبیل رفتید؟ آخرین بار کی بابت بنزین خودرو شخصی پول بنزین دادید؟
تأکید بر این جزییات به خاطر این است که طبقه ای شکل گرفته که اساسا دور از واقعیتهای جامعه زندگی میکند و این فاصله را باید بردارند تا باور کنیم نه این که آخر هفتهها برای هیأت دولت تور بگذاریم تا شنوندۀ بدبختیهای مردم حاشیه نشین باشند و یک مشت ان شاءالله و ماشاءالله تحویل دهند و برگردند.
وزیر کنونی کار البته تازه کار است و اگر روی سخن با اوست شخص او مدنظر نیست. طبقهای است که اتفاقا بیشترین سود را از تحریمها بردند و بخشی از بودجه را می بلعند و ارزش اندوخته هاشان چند برابر شده و بیرون در بخش خصوصی معلوم می شود چقدر هنر دارند. ضمن این که اگر وزیر جوان از سلک این گونه مدیران نیست دلیلی ندارد سنگ آنان را به سینه بزند.
سالها پیش در برنامۀ صندلی داغ مجری ( داریوش کاردان) از میهمان - محمد صالح علا- خواسته شد دربارۀ فیلمی نظر بدهد. فیلم مربوط به صید ماهی در ساحل دریای خزر بود. برخی پنداشتند شاعر و ترانه سرای با ذوق از رنج صیادان میگوید اما گفت: من طرف ماهیها هستم! او نگران ماهیهای گرفتارآمده در تور بود.
طرف ماهیها باش آقای عبدالملکی! صید و صیادی متولیان خود را دارند و غمگساران خود را.
|