تاريخ انتشار: 11 آبان 1400 ساعت 23:27:34
آلودن چهره پاک شیعه

اخیرا و در شب نهم ربیع الاول، به دعوت یکی از عزیزترین دوستانم به مراسمی دعوت شدم و علیرغم اینکه بسیار تلاش کردم ذهنم را مشغول نکنم ولی هر چه فکر کردم، مضامین مطرح شده در جلسه چنان مسئولیت سنگینی را بدوشم تحمیل کرد که علیرغم محافظه کاری ذاتی ام، مجبور به تهیه این یادداشت شدم.
"هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم, نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم" (1)
نکته ای که لازم میدانم در ابتدا تاکید کنم اینکه، بنده این یادداشت را صرفا از زاویه یک فرد عامی جامعه (دقیقا آنچه هستم) نوشته ام و هیچ ادعائی بر درستی محض و غیرقابل نقد بودن آن ندارم و با جان و دل پذیرای نقدها خواهم بود.

بخش اول، جلسه:
1. مقدمه سخنران محترم (که قبل از جلسه بعنوان یک محقق خبره دینی به بنده معرفی شده بود) مبنی بر اینکه "باید در هر چیزی اندازه نگه داشت" وجودم را مملو از شوق شنیدن کرده بود که، خدا را شکر قرار است حرف منطقی و مستدل و بدور از تعصب بشنوم.
2. مجموعه الفاظ نامناسبی که در کمتر از یکساعت بیانات سخنران محترم و با تاسی از ایشان و در پس زمینه مجلس از زبان مداح محترم شنیدم، به تنهائی از مجموع دشنام هائی که در درگیریهای روزمره کوچه و خیابان شنیده ام، بیشتر بود! نکته جالب اینکه سخنران عزیز در ابتدای سخنان خود از اینکه اینگونه مجالس بهانه و محملی برای گناه قرار بگیرند، منع فرمودند! البته ظاهرا میزبان عزیز و گرانقدر درخواست کرده بوده موضوع صحبت در خصوص حضرت صاحب الامر (عج) باشد، ولی در عمل موضوع به موضوع مهمتری! تغییر یافت.
3. عزیز سخنران، چند بار تاکید فرمودند که با استناد به روایتی باید این مطالب به خانواده هایمان آموزش داده شود !! من هنوز در عجبم که چه بخشی از این بیانات را باید به خانواده ام آموزش بدهم؟! بنده با شناختی که از دوستان عزیزی که در جلسه شرکت داشتند (و تک تک شان را با جان و دل و عاشقانه دوست دارم) و حتی سخنران و مداح محترم، بعید میدانم هیچکدام حاضر باشند حتی بریده چند دقیقه ای از چنین الفاظی را به خانواده ها منتقل کنند.
4. اگر حتی روایت اول سخنران محترم در مورد دستور حضرات معصومین (علیهم السلام) به سب کردن (و نه لعن) دشمنان ائمه (علیهم السلام) را بپذیریم، آیا معنی سب فقط همین سخنان دور از آداب اجتماعی است؟!
5. در چنین نگرش و فضائی آیا اصلا صحبت از دستورات مقام معظم رهبری در خصوص حفظ احترام و وحدت بین شیعیان و عزیزان اهل تسنن (2) وجهی دارد؟!! ممکن است ایشان بفرمایند که این حرفها مربوط به جلسات خصوصی است، به عبارت دیگر ما نظر اصلی مان همین حرفها و دشنام هاست و فقط برای حفظ شرایط و فعلا، مصلحت اندیشی می کنیم و در ظاهر میگوئیم اینطور نیست ولی در باطن اعتقادمان همین است. آیا چنین رفتاری نمونه ای از نفاق نیست؟!

بخش دوم، چند جمله احتجاج:
6. کسی که اندک اطلاعی در مورد آثار علامه مجلسی (ره) داشته باشد به آسانی در می یابد که روش آن مرحوم در بحارالانوار گردآوری و طبقه بندی بوده است. کاری که هر محققی در آغاز کار تحقیق باید به آن بپردازد. کار علامه مجلسی در زمان خود بسیار لازم و ضروری بوده است، چرا که شیعه قرنها تحت فشار دستگاههای حکومتی بوده و از همین رو بسیاری از احادیث و آثار آن نابود شده بود و یا در خطر نابودی قرار داشت. بقای کتاب و حدیث نیز درآن زمان به نوشتن و انتشار دستی وابسته بوده است. از این رو اگر کتابی نوشته نمی شد واز روی آن نسخه های
متعدد منتشر نمی گردید ، از بین می رفت. چنانکه آثار فراوانی از بزرگان عالم اسلام به همین دلیل و به دلیل حوادث و پیشامدها، از بین رفته است. علامه مجلسی (ره) در روزگار کوتاهی که فرصتی برای شیعه پدید آمده بود (نسبت به تاریخ اسلام) همت نهاد و کتابهای رو به نابودی شیعه را از اقصی نقاط عالم اسلام گردآوری و به طبقه بندی احادیث و تبویب (تقسیم آن به ابواب) آنها همت گماشت، حاصل این کار مجموعه گرانقدر ‹‹بحارالانوار ››و نیز ‹‹عوالم بحرانی ››است.
شأن محقق در مرحله تتبع تنها گردآوری است; اما علامه مجلسی (ره) چهره دیگری دارد که آن چهره نقد و بررسی است. کتاب شریف ‹‹مرآه العقول ››(که شرح و نقد علمی ودقیق کتاب گران قدر کافی است) این کتاب جایگاه علامه را به روشنی آشکار می سازد. متأسفانه برخی که از وادی تحقیق دورند، تنها یک چهره کار را دیده اند; گرچه آن نیز در جای خود کاری لازم و ضروری بوده است (گردآوری) و اگر بنا باشد محدث روایاتی را که فقط به نظر او صحیح می رسد گردآوری کند ،این کار عوارض بسیار نامطلوبی را در پی خواهد داشت: اولا, بسیاری از احادیث به دلیل عدم نقل (به ویژه در گذشته ها) متروک و محجور می ماند و کم کم از بین می رفت. ثانیا, نظر محدث نوعا نظری است اجتهادی که بر طبق مبانی خود آن را برمی گزیند. چه بسیار مواردی که محدثی حدیثی را صحیح می داند ولی محدث دیگر بر طبق ادله آن را رد می کند و برعکس. بنابراین حذف روایات ،بستن راه تحقیق به روی دیگران است. چه بسا امروز بعضی از احادیث در بعضی از موضوعات فهمیده نشوند; ولی فردا همان حدیث راه گشای آیندگان باشد و... و با نقطه نظرهای اجتهادی تازه، راه برای اثبات صحت سند آن فراهم گردد. (3)
اگر کسی مرآت العقول مرحوم مجلسی را مطالعه کند، این نکته را متوجه می شود که قصد علامه مجلسی در بحارالانوارفقط جمع آوری روایات بوده است، نه اینکه تمام روایات آن از نظر حدیث صحیح و قابل دفاع باشد. نکتۀ قابل توجه در تألیف بحار آن است که استفاده محدود مؤلف از کتب اربعه باعث شده اهمیت کتاب او از لحاظ فقهی کم شده و به رغم اینکه در دیگر زمینه ها سیطره کامل و بسیار واضحی در حوزۀ فرهنگ تشیع پس از خود پیدا کرده، در مباحث فقهی، از مراجع متداول محسوب نشود. همچنین نوع تحلیل ها و توضیحاتی که علامه دربارۀ احادیث می دهد، در فضای اخباریگری متعادل صورت گرفته و حتی آنجا که با مسائل عقلی برخورد می کند، با رویکردی کلامی و ظاهرگرایانه آن را نقد می کند، نه با رویکردی عقلی فلسفی، به همین خاطر برخی از متفکران شیعه معتقدند شرح ها و نکات علامه مجلسی از دقت کافی برخوردار نیستند .(4)
برای دریافت معرفت صحیح اسلامی، باید به سیره ی قطعی و روایات معتبر اهلبیت (علیهم السلام) مراجعه نماییم و متشبهات روایی را به آنها عرضه کنیم. امام رضا علیه السلام در این باره می فرمایند: «إِن َّ فِی أَّخْبَّارِنَّا مُتَّشَّابِهاً کَّمُتَّشَّابِهِ الْقُرْآنِ وَّ مُ حْکَّماً کَّمُحْکَّمِ الْقُرْآنِ فَّرُد ُوا مُتَّشَّابِهَّهَّا إِلَّى مُحْکَّمِهَّا وَّ لَّا تَّت َّبِعُوا مُتَّشَّابِهَّهَّا دُونَّ مُحْکَّمِهَّا فَّتَّضِل ُوا»؛ در اخبار ما نیز همانند قرآن محکم و متشابه وجود دارد؛ لذا متشابهات آن را به محکمات آن ارجاع دهید و صرفاً به دنبال متشابهات آن نروید که گمراه می شوید. (5)
7. قرآن مقیاس و معیار همه منابع دیگر است. ما حدیث و سنت را باید با معیار قرآن بسنجیم تا اگر با قرآن مطابق بود 
بپذیریم و اگرنه نپذیریم. معتبرترین و مقدس ترین منابع ما، بعد از قرآن، در حدیث : کتب اربعه است، یعنى : کافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار، و در خطب : نهج البلاغه و در ادعیه : صحیفه سجادیه است . اما همه اینها فرع بر قرآنند و به اندازه قرآن قطعیت صدور ندارند. یعنى حدیث «کافى» آن قدر مى تواند معتبر باشد که با قرآن منطبق باشد و با تعلیمات آن -موافق بوده- و اختلاف نداشته باشد . رسول اکرم (صلى الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) مى فرمودند : احادیث ما را بر قرآن عرضه بدارید، اگر بر قرآن منطبق نبود بدانید که ساختگى و جعلى است و آن را به ما بسته اند؛ ما چیزى خلاف قرآن نمى گوییم. (6) این موضوع چنان مهم است که بابی در احادیث بنام "روایات عرضه" معروف شده اند. روایات عرضه، احادیثی هستند که قرآن را به عنوان معیار بازشناخت روایات سره از ناسره؛ اعم از موضوع یا ضعیف متنی معرفی کرده اند.
8. از طرف دیگر اسلام فحاشی و ناسزاگویی را یکی از صفات زشت و ناپسند می داند. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "خداوند بهشت را بر افراد فحاش و بد زبان و کم حیایی که نسبت به حرف زدن خود بی مبالات هستند حرام کرده است" .(7)
خداوند در قرآن کریم در نکوهش دشنام و ناسزا گفتن می فرماید: «کسانى که غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها [نیز] از روى [ظلم و] جهل، خدا را دشنام دهند. (8)
امیرالمؤمنین علی(ع) نیز می فرماید: سنه اللئام قبح الکلام؛ سنت و منش انسانهای پست بدگویی و بدزبانی است. (9)
هنگامیکه حضرت امیر (ع) در جنگ صفین آگاه شد حُجْربنعَّدِی و عَّمْروبنحَّمِق، آشکارا اهل شام را لعن می کنند،
کسی را نزد آنها فرستاد تا به آنها بگوید از این کار دست بردارند. آنها [با تعجب] نزد امام آمدند و عرض کردند: ای امیرالمؤمنین، آیا ما برحق نیستیم؟ ایشان فرمود: آری . عرض کردند: آیا آنها باطل نیستند؟ حضرت فرمود: آری. عرض کردند: پس چرا ما را از دشنام دادن به آنها منع کردید؟ حضرت خطاب به آنها فرمود: نمی پسندم که ازدشنام گویان و لعن کنندگان باشید و آنان را لعن و ناسزا گویید [که درنتیجه ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند]؛ بلکه چه بهتر است اعمال ناشایست ایشان را یادآور شوید و بگویید: ازجملۀ سیرۀ [زشت] آنان چنین و چنان است و از اعمال [نادرستـ ]ـشان این و آن است. این بهترین بیان و نافذترین استدلال است. نیز به جای نفرین صرفِ آنان و بیزاری جستن از ایشان، چنین بگویید [و دعا کنید]: خداوندا، جان ما و ایشان را حفظ کرده و بین ما و ایشان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی شان نجات ده، تا آنکه حق را نمی داند، بشناسد و آنکه از آن سرپیچی می کند، به آن گردن نهد. این را من بیشتر دوست دارم و برای شما [نیز] بهتر است .عرض کردند: ای امیرمؤمنان، نصیحت شما را پذیرفتیم و به ادب شما مؤدب شدیم.
علامه امینی (ره) در مقدمۀ جلد هشتم الغدیر ضمن نقل این روایت از کتاب وقعۀ صفین می گوید : ادبِ امیرالمؤمنین، ادب شیعه است؛ ادبِ امینی است و ما نیز همچون حُجْربنعَّدِی و عَّمْروبنحَّمِق میگوییم :ای امیرالمؤمنین، ما نصیحتِ شما را پذیرفتیم و به ادبِ شما مؤدب شدیم و این گفتۀ تمام شیعیان است. (10)
از رسول خدا(ص) نقل شده است: «الْفُحْشُ وَّ الت َّفَّح ُشُ لَّیسَّا مِنَّ الْإِسْلَّامِ فِی شَّیء» دشنامدادن و بددهنی [یا دشنام شنیدن] در هیچ صورتی در اسلام نیست» (11)

همچنین روایت شده است که امیرالمؤمنین(ع) در وصیتشان خطاب به فرزندان خویش و شیعیان فرمودند :در کلامتان از فحش استفاده نکنید؛ زیرا فحش و بدزبانی زیبنده ما خاندان و شیعیان ما نیست .(12)
علاوه بر این روایات که با روح قرآن شریف و سنت حضرات معصومنی (علیهم السلام) مطابقت کامل دارد، سیره حضرت امام (ره) و بسیاری دیگر از بزرگان متاخر، پیش روی ماست. بعنوان نمونه در خاطرهای از حضرت امام (ره) (که هنوز متاسفانه موفق به یافتن منبع آن نشده ام) نقل شده که شخصی در روزهای اول پیروزی انقلاب دشنامی به همسر شاه معدوم می دهد، که حضرت امام (ره) بشدت اعتراض می کنند.

سخن پایانی:
خود قضاوت کنید که در جامعه ای که بخاطر بد عملی های متولیان امور دین و دنیای مردم و خطاکاری های امثال بنده، مشکلات مسئولین و دولت ها به حساب دین گذاشته شده است، قرار است از چنین رویکردهائی چه نتیجه ای بگیریم؟
آیا هدف از برگزاری مجالس دینی غیر از این است:
- تعمیق دینداری.
- کمک به ترویج دین و دینداری.
- احیای امر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام).
چنین مجالسی تحقق کدام یک از این اهداف را هدف گرفته است؟ جامعه و جوان امروز پرسشگر است. اهل مجادله است.
اگر جوانان (حتی از خانواده های دیندار شیعی) در صورت شرکت در چنین مجالسی چه برداشتی از دین و دینداری خواهند کرد؟.
از اینکه بر خلاف معمول مجبور به نوشتن مطلب نسبتا بلند شدم و اوقات شریف دوستان را گرفتم، عذرخواهی می کنم.

ارادتمند همه عزیزان – سعید رحیمی
مهرماه 1400

زیرنویس:
1- سعدی علیه الرحمه
2- ما صریحاً گفته ایم که با اهانت به مقدسات اهل سنت مخالفیم.
https://www.aparat.com/v/HyihL
3- سایت اینترنتی پرسمان – تحت مدیریت نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها
https://www.porseman.com/article31421بحارالانوار/-کتاب-/احادیث
همچنین مراجعه بفرمائید به توضیحات علامه طهرانی در خصوص نظرات علامه طباطبایی نسبت به بحارالانوار مرحوم مجلسی که علیرغم ارادت بسیار زیاد علامه نسبت به ایشان، در بخشی از آن نقل شده است که " ا ......ین امر عملی شد و ایشان تا جلد ششم از طبع جدید را تعلیقه نوشتند، لیکـن به لحاظ یکی دو تعلیق هایی که صریحا در آنجا نظر علامه مجلسی را رد کردند،این امر برای طبقه ای که تا این اندازه حاضر نبودند نظری ات مرحوم مجلسی مورد ایـراد واقع شود خوشایند نشد؛ و متصدی و مباشر طبع، بنا به الزامات خارجی ه، از ایشان تقاضا کرد در بعضی از مواضع قدری کوتاه تر بنویسند و از بعضی از ایرادات صرفنظر کنند. علامه حاضر نشدند و فرمودند: در مکتب شیعه ارزش جعفر بن محمد الصادق از علامه مجلسی بیشتر است و زمانی که دائر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی، ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین (علیهم السلام) وارد گردد،ما حاضـر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیـم و من از آنچـه بنظر خود در مواضع مقر ر، لازم می دانم بنویسم یک کلمه کم نخواهم کرد. لذا بقیه مجلداتِ «بحار »بدون تعلیقه علامه طباطبایی طبع شد؛ و این اثر نفیس فاقد تعلیقات علامه گردید.

https://www.parsine.com/fa/news/- 191926 /نظرات-علامه-طباطبایی-نسبت-به-بحارالانوار-مرحوم مجلسی
4- علامه طباطبائی و مجلسی و حدیث عقل و نقل، سید محمد خامنه ای، مجلسی، بحارالانوار، ج1، ص114، پانویس، امین،
اعیان الشیعه، ج9، ص183
5- بحار الأنوار - علامه مجلسی ره - ج 2 - صفحۀ 185
6- مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (آشنایى با قرآن)1 - 5، ج26 :ص ،26-25- با تلخیص و ویرایش
7- بحارالأنوار ج : 61 : ص217،- حدیث39
8- سوره مبارکه انعام، آیه 811.
9- غررالحکم، ص223.
10- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنۀ و الأدب، ج8، ص8.
11- لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص27؛ ورام بن ابی فراس، تنبیه الخواطر و نزهۀ النواظر، ج1، ص111
12- مستدرک الوسائل :12 /82 ح 13575، دعائم الاسلام :2 /352 .
همچنین پیشنهاد می شود علاقمندان دو کلیپ کوتاه زیر را هم ملاحظه بفرمایند.
آیا در اسلام، سَّب و دشنام و لعن جایز است؟
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa33135
ادب شیعه، نقد مروجان دشنام گویی در شیعه
https://www.aparat.com/v/YW6tN/

  تعداد بازديدها: 2797
   


 



این مطلب از نشانی زیر دریافت شده است:
http://fajr57.ir/?id=91203
تمامي حقوق براي هیئت انصارالخميني محفوظ است.