تبعات روانی گرانیهای اخیر از نگاه علم روانشناسی یک واقعیتی ثابت شده است که آدمی نیازهای خود را بر طبق یک سلسله مراتب دنبال میکند. سطح اولیه نیازها، نیازهای زیستی است. یعنی نیاز به خوراک، پوشاک، مسکن و نیازهای بیولوژیکی که باعث زنده ماندن انسان خواهد شد در اولویت قرار دارد. سطح دوم نیازها، نیاز به امنیت و وجود شرایط با ثبات برای انسان است که به دنبال تامین نیازهای سطح اول این بار این نیاز برای فرد مهم میشود. بعد از این نیاز، نیاز به احترام و دوست داشتن و دوست داشته شدن فعال میشود و به همین ترتیب نیازهای بعدی انسان به دنبال این روند پیدا میشوند. نکته مهم این است که اگر هر یک از سطوح این نیازها به خطر افتد ما به سطح قبلی و نیاز قبلی باز میگردیم.یعنی تا زمانی که نیاز به امنیت تامین نشود نیاز به احترام در ما فعال نمیشود. اگر نیازهای زیستی به خطر افتد نیاز به امنیت برای ما بیمعنا میشود.یعنی دیگر برای ما مهم نیست که آیا در شرایط امن و باثباتی هستیم یا نه؟آیا اقداماتی که انجام میدهیم امنیت خودمان یا اطرافیانمان را به خطر میاندازد؟در این موقعیت هدف فرد رفتن به سمت تامین نیازهای زیستی و اولیه میشود.بنابراین آنچه که ما در وضعیت فعلی شاهد آن هستیم به خطر افتادن وضعیت نیازهای زیستی انسانی است. سفره مردم روز به روز کوچکتر میشود و گرانی به گونهای اتفاق میافتد که افراد نه تنها از تامین نیازهای ثانویه خود صرف نظر میکنند بلکه از تامین برخی از نیازهای اولیه خود نیز ناتوان هستند. این شرایط وضعیت خطرناکی را در سیستم روان جامعه ایجاد میکند که به تبع آن حداقل وضعیتی که ما خواهیم دید شدت گرفتن اضطرابها در افراد است. اضطراب برای بودن یا نبودن؛که این اضطراب میتواند از تخریب عزت نفس به عنوان بنیاد سلامت روان فراتر رفته و حتی موجودیت انسانی را به خطر بیاندازد. به همین واسطه منجر به این خواهد شد که فرد برای فرونشاندن اضطراب دست به خیلی از کارها میزند.آنچه که نگرانی بیشتری ایجاد میکند تبدیل این اضطراب به خشمها است.خشمهایی که نمونههای آن به وفور در جامعه دیده میشود. در کنار این وضعیت یک فاکتور دیگر را باید به این مسئله اضافه کنیم و آن هم بحث شرایطی است که مردم در فضای مجازی زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه میکنند.چراکه در فضای مجازی افراد زندگیهای با کیفیتتری را به نمایش میگذارند و خیل عظیمی از جامعه از این نوع سبک زندگیها محروم هستند. این مورد شدت خشم و اضطرابها را در افراد بیشتر میکند و آنها را برای آسیبهایی مانند افسردگی، پرخاشگری، جرائم و بزهکاری ها، اعتیاد، تنشها و تعارضات مستعدتر میسازد. اگر برای این مشکلات چاره جویی نشود ممکن است زمان را از دست بدهیم. از طرفی بسیاری از آسیبهایی که این مسائل در جامعه ایجاد میکند حتی با برطرف شدن عامل اصلی آن ممکن است بهبود پیدا نکند و تبعات آن تا سالیان سال با ما همراه باشد.
*آفتاب یزد
|