فصل انتقام از بافتهای تاریخی آقای ضرغامی! نگذارید آغاز وزارت شما شروع فصل انتقام از بافتهای تاریخی باشد!
آفتاب یزد - رضا بردستانی: سالها قبل، بسیار قبلتر از «ثبت یزد در میراث جهانی یونسکو» یکی از اعضای شورای شهر یزد در نطقی ویرانکننده گفته بود: «اگر دستِ من بود همین امروز تمام بافت تاریخی با لودر با خاک یکسان میکردم!» و وقتی از او پرسیدند: «چرا؟!» گفته بود: «بافتهای تاریخی جز دردسر هیچ فایدهای ندارند!»
> بافت تاریخی یا بافت فرسوده؟!
در ظاهر تفاوت چندانی با هم ندارند اما تاریخ کجا و فرسودگی کجا؟! این تنها یکی از چالشها و تنشهای اهالی میراثهای باارزش با وزیر جدید میراث فرهنگی است که بارها از عبارت «بافتهای فرسوده» به جای «بافتهای تاریخی» استفاده کرده است!
کاری به این نداریم که «عزت الله ضرغامی» چرا و چگونه و به چه دلیل به عنوان وزیرِ میراث دولت سیزدهم برگزیده شده است اما در همین مدت اندکی که وی سکاندار میراث شده، بارها «تن و بدن» میراث دوستان را لرزانیده است آن از اظهار نظر پیرامون حفر چاه حوالی مقبرهی کوروش و این هم از دستوراتِ پنهانی پیرامون بافت تاریخی حوالی «شاهچراغ شیراز»، گویی او که آماده میشد تا در میدان سیاست زیر میز بزند حال میخواهد اوضاع و احوال میراث فرهنگی که دو سال است زیر فشار کرونا دارد خُرد میشود کاملاً بر هم بزند.
چند شب پیش وقتی سراغی از یکی از صاحبان بومگردی در بافت تاریخی یزد گرفتم به معنای واقعی کلمه نای گفتن نداشت از هزینههای میلیاردی گفت و درآمدهای به صفر رسیده و هزینههایی که روز به روز بیشتر و بیشتر میشود اما ذکر یک نکته شد خمیرمایهی این نگارش.
این فعال در حوزهی میراث و گردشگری گفت: «از قدیم گفتهاند وقتی میخواهی حرفی بزنی و ادعایی مطرح کنی لابد باید به قبل و بعد جملاتی که میخواهی بر زبان بیاوری نیز توجه داشته باشی یا به اثرات و عواقب حرفی که قرار است زده شود لابد میاندیشی؟!»
سبب دلنگرانی و اندوهگینی پرسیدم گفت: «من میگویم اما یک جوری بگو که به گوش ضرغامی برسد. بنویس؛ زیر میز زدن شاید در دنیای سیاست مزه داشته باشد، هزینه نداشته باشد، فایده و شادمانگی نیز داشته باشد اما زیر میز زدن در حوزهی میراث یعنی افسوس برای مسئلهای که جبران آن شاید چند صد سال به طول انجامد!»
صحبتها که به اینجا میرسد با انگشت به چند کوچهی همین اطراف اشاره میکند و میگوید: «باور میکنی همین حوالی بیشتر از ۲۹۰ بومگردی با خون دل درست شده؟ باور میکنی برخی در همین بومگردی ساختنها ورشکست شده اند؟ باور میکنی دلالهایی در این میانه، دوستداران میراث را سرکیسه کردهاند که خود دستی بر آتش دارند؟! اگر ضرغامی راست میگوید بیاید زیر میز اینها بزند چرا زیر میز مواریث تاریخی فرهنگی میزند؟!
> ضرغامی میراث را با جهادکشاورزی اشتباه گرفته است
ضرغامی بیتجربه نیست، هم رزم را تجربه کرده و هم رسانه را پس لابد میداند سخن گفتن در هر حوزهای ملزومات خودش را دارد، اثرات و تبعات خودش را.
مثلا وقتی ضرغامی از رسیدگی به کشاورزان منطقهی پاسارگاد سخن میگوید نه از موضع وزیر جهاد کشاورزی که باید از موضع یک وزیر میراث و یک ایرانی دوستدار میراث سخن بگوید؛ کسی منکر سختی معیشت و گرفتاریهای کشورزان نیست اما اصرار بر کشاورزی در همان یک وجب جایی که ارزشی چندین هزارساله دارد قطعا میتواند عواقبی در بر داشته باشد!
در ابتدای همین گزارش یادآور شدیم که روزگاری نه مردم عادی که یکی از اعضای شورای شهر یزد از برخورد لودری با میراث فرهنگی میگفت و حالا بعد گذشت دو دهه، وزیر میراث فرهنگی از حفر چاه در چندقدمی یکی از باعظمتترین بناهای تاریخی که شهرتی جهانی دارد و بخشی از میراث جهانی محسوب میشود نه تنها یکی از مواریث ایران زمین.
> گزک دست دشمنان میراث ندهید!
یکی از اساتید دانشکده معماری دانشگاه یزد که نخواست نام او فاش شود، میگوید: «یزدیها اصطلاحی دارند به این مفهوم«دشمنِ سرخود» و ادامه میدهد در مکالمات روزمره بسیار شنیدهایم که یزدیها میگویند: «فلانی دشمن سرِ خود است دیگر نیازی به دشمن ندارد!» میدانید چرا از این اصطلاح استفاده کردم؟ تا این که بگویم؛ مواریث تاریخی و فرهنگیِ ما دشمن سرِ خود است یعنی لازم نیست با بیل و کلنگ و لودر به جان آنها بیافتیم کافی است رهایشان کنیم، به آنها توجهی نکنیم یا گزک بدهیم دست سودجوها و کسانی که حس میکنند مواریث بخشهایی از دارایی آنها را حبس کرده اند. »
این استاد دانشگاه میگوید: «کاش آقای ضرغامی سری میزد به برخی موزههای بزرگ و مشهور جهان تا با چشم میدید ارزش و اعتبار برخی موزهها در قلب اروپا حتی، به همان چند شیءای است که از ایران به یغما بردهاند کاش میرفت و باور میکرد خارج کردن برخی از این اشیاء بدون کمک حاکمیت و سکوت حامیان میراث اساساً ممکن نبود.»
این استاد دانشگاه میگوید: «سالها قبل در سریالی ماموری که وظیفه دارد نگذارد اموال تاریخی و فرهنگی و ارزشمند این مملکت خارج شود وقتی از قاچاقچی اشیاء عتیقه سوال میکند: چرا اشیاء ارزشمند را
این قدر ارزان میفروشی به خارجیها، در پاسخ میشنود: «چون آنها بیشتر و بهتر قدر اینها را میدانند!» این استاد دردمندانه ادامه میدهد: این یک باور است که به فرهنگ و اعتقاد عامه تبدیل شده است اما این همهی ماجرا نیست. این استاد معماری که دستی نیز بر آتش مرمت دارد خاطرنشان میکند در جریان برخی مرمتها با صاحبان منازل تاریخیای مواجه میشویم که ارزش ریالی این بناها بسیار بیشتر از ارزش تاریخی این آثار برایشان ارزشمند است حتی برخی ترمیم میکنند که بیشتر و گرانتر بفروشند اما میفروشند که از شرش خلاص شوند میفهمید؟! از شرش! گویی مواریث تاریخی دشمن این مردم است! او میگوید به همین دلیل میگویم «گزک دست برخیها ندهید!
> ضرغامی میراث دوستان را نگران کرده است
دوران کوتاهی است که ضرغامی سکاندار میراث شده است اما در همین مدت کم، به گونهای رفتار کرده و حرف زده که میراث دوستان نگران شده اند، حالا نگوییم ترسیدهاند قطعا دچار تردیدهایی جدی و عمیق شدهاند برخی در همین حوزه میگویند: نگاه درآمدی و اقتصادی به مواریث داشتن اگرچه ظاهری ارزنده دارد اما اگر گروییهای لازم را نداشته باشد قطعا هزینه ساز خواهد بود.
فعالان حوزهی میراث معتقدند نگاه بیرونی و اقتصادی بدون شناخت و درک ارزشهای تاریخی یک اثر میراثی میتواند منجر به نابودی این حوزه شود آنها به سختیهای این حوزه واقف هستند و از درآمد و رونق در این حوزه روی گردان نیستند اما میگویند؛ حفظ آثار در سایه
تبدیل مواریث به بنگاههای اقتصادی مثل آن میماند که با سواری، بار حمل کنیم؛ بارمان حمل میشود اما آن سواری دیگر سواری نخواهد داد.
مسئلهی مهم دیگری که در این حوزه از نظر دور مانده است ملغمهای از میراث، گردشگری و صنایع دستی است یعنی سه بخشی که کمترین ارتباط را با هم دارند و گاه در تضاد با یکدیگر در حرکت بوده اند. حضور جامعهی هتلدار در کنار فعالان حوزهی میراثی یا کسانی که سعی در زنده نگه داشتن صنایع دستی دارند اگرچه مجموعهای ارزشمند را پدید آورده اما در نهایت بخش یا بخشهایی زیر سایهی رسیدگی به صنعت هتلداری دچار زحمت و ویران شدگی خواهند شد.
> روی نفت نشستهایم که «میدان نقش جهان» برایمان بیارزش است
خدا رحمت کند مصدق را، منوچهر فرمانفرمائیان در خاطرات خود مینویسد: «من فقط دوبار مصدق را دیدم یک بار وقتی از ملی شدن نفت گفتم خندید و گفتای کاش نفت نداشتیمای کاش این نفت همانهایی را میسوزاند که اکتشافش کردند!»
این ذکر خاطره فقط به این دلیل بود تا به یکم عادت و تفکر شرقی رجوع کنیم؛ شرقیها وقتی دارایی بزرگتری دارند، داراییهای ارزشمند اما کوچک را یا حقیر میشمرند یا از بین میبرند. سالها قبل وقتی اتفاقی برای حریم نقش جهان اصفهان رخ داده بود در جایی خواندم: «نفت داریم که میدان نقش جهان برایمان بیارزش است اگر تنها ممر درآمدی ما همین میدان نقش جهان بود نوبتی از آن نگهداری میکردیم!»
راست گفته بود؛ مشکل از نفت داشتن نیست که این روزها نفت داریم و بهرهای از آن نمیبریم اصلا نفت داریم که پروندههای سنگین اختلاس داریم و بدهکاران بزرگ چندمیلیارددلاری اما بازهم میگوییم مشکل از نفت داشتن ما و نداشتن نیست مشکل از یک باور غلط صدساله است که نفت میفروختیم و زندگی میکردیم نه به فکر توسعه بودیم نه زیر ساخت نه همین مواریث تاریخی و فرهنگی.
> باورتان میشود؟!
کلام پایانی این که؛ دولت روحانی نگاه خوب و عاقلانهای به مواریث تاریخی و فرهنگی نداشت اصلا تمام دولت او خلاصه شد در برجام و حاشیههای برجام، تهِ دولت روحانی هم رسید به کرونا و معیشت
ویران شدهی مردم از زندگی روزمره گرفته تا بورس!
شاید باورتان نشود اما مدیرکل میراث فرهنگی یزد وقتی یک پیمانکار باشد به خودی خود معلومِ همگان میشود که نگاه یک دولت به مواریث چه و چگونه بوده است. این تمام آن چه بود که میخواستیم بگوییم حال تو خواهی پندگیر خواه ملال.
> فصل انتقام از بافتهای تاریخی
آقای ضرغامی! مواریث تاریخی و فرهنگی ما دوستدار کم ندارد اما باور کنید دشمن نیز کم ندارد! اینجا دیگر پای دشمن خارجی و استکبار و غیره و ذلک در میان نیست اینجا دشمن همان تفکر ضد میراثی است همان تفکری که نمیخواهد مواریث ما سرحال و پا برجا بمانند. خلاصهی آن چه نوشتیم را در همین یک جمله خلاصه میکنیم و آن این که: «آقای ضرغامی! نگذارید آغاز وزارت شما شروع فصل انتقام از بافتهای تاریخی باشد!» عزتتان مستدام!
|