دولت سیزدهم در شرایطی کار خود را آغاز کرده که رویکرد آن در زمینه سیاست خارجی نقش تعیین کنندهای در حل مشکلات مردم و پیشرفت اقتصادی کشور دارد. بههمین دلیل نیز رویکردی که در زمینه سیاست خارجی در این دولت اتخاذ میشود، حائز اهمیت است. دولت رئیسی هنوز استراتژی خود را به صورت شفاف در زمینه سیاست خارجی تعریف نکرده است. از سوی دیگر تأخیر و تعلل در تصمیم گیری در زمینه مذاکرات هستهای نیز مزید بر علت شده تا انتقادات کشورهای خارجی نسبت به ایران افزایش پیدا کند و برخی ایران را متهم به ترک میز مذاکره و عدم تمایل برای مذاکره معرفی میکنند. «آرمان ملی» برای بررسی سیاست خارجی در دولت رئیسی با دکتر پیروز مجتهدزاده تحلیل گر روابط بین الملل گفت وگو کرده است. دکتر مجتهدزاده معتقد است:« من عزم و اراده جدی در دولت برای مذاکرات هستهای مشاهده نمیکنم. از سوی دیگر تیم مذاکره کننده ایشان از خلاقیت و ابتکار کافی برخوردار نیستند. این سخن به معنای این نیست که آقای رئیسی و مدیران وی افراد خوبی نیستند. دیپلماسی نیاز به خلاقیت دارد و یک هنر است. کسی که هنر دیپلماسی ندارد حداقل این است که باید بداند که فاقد این هنر است. کسانی که بداند که فاقد چنین هنری است تلاش میکند به آن دست پیدا کند. این در حالی است که کسی که نمیداند که چنین هنری ندارد در همین وضعیت باقی میماند و هیچ تلاشی انجام نمیدهد». در ادامه ماحصل این گفت وگو را میخوانید.
سیاست خارجــی دولــت ابراهیم رئیسی چه تفاوتهایی با سیاست خارجی دولت حسن روحانی داشته است؟ آیا در این زمینــه تغییر محسوسی مشاهده میشود؟
واقعیت این است که هیچ تغییری در سیاست خارجی دولت جدید نسبت به دولت گذشته وجود نداشته است. این وضعیت تنها مختص به دولت جدید نیست، بلکه همه دولتهای جمهوری اسلامی در زمینه سیاست خارجی در یک مسیر حرکت کردهاند. حتی دولتهای منتسب به اصلاحطلبان که خود را مدرن و امروزی قلمداد میکردند مانند دولــت حسن روحــانی اسیــر سیاست خارجی ایدئولوژیک بودند و در این مسیر حرکت میکردند. این موضوع به خوبی در ماجرای واکنشها به اظهارات آیتا... صافی گلپایگانی مشهود بود. هنگامی که یک آیتا... که متعلق به مکتب و نظام جمهوری اسلامی است به این نتیجه رسیده که تنها راه بهبود وضعیت اقتصادی کشور ارتباط و تعامل سازنده با جهان است عدهای علیه ایشان هجمه وارد میکنند که چرا چنین سخنانی را عنوان کرده است. نکته مهم این است که در جهان کنونی که ملتها به هم نزدیکتر از همیشه شدهاند نمیتوان عنوان کرد بدون سیاست خارجی باز و تعاملی میتوان به اهداف متعالی و پیشرفت اقتصادی دســت پیدا کرد. ما باید ببینیم چه کســانی و چــرا حاضــر نیستنـــد بـا دنیا ارتباط برقرار کنند؟ حذدف این افراد چیست؟ شرایط به شکلی اســت کـه آیتا... ها نسبت به روشنفکرهای کراواتیهای مدعی مدرنیته دیدگاههای بازتری ارائه مـیکننــد. مــن امـــیــدوارم آقای رئیسی چند ساعتی به خود مرخصــی بدهــد و فکــر کنــد که منظور از ریاست جمهوری وی چیســت و قـرار است چه اتفاقی در آینده رخ بدهد.آیا قرار است مشکلات مردم حل شود و زندگی مردم روند بهتری پیدا کند و یا اینکه قرار است همچنان مانند گذشته به شمشیر چرخاندن بیمعنی در هوا در زمینه سیاست خارجی ادامه بدهید؟ آقای رئیسی باید به خود جرأت بدهد و فکر کند که در کشور باستانی یا اسلامی ایران و یا هر نام دیگری که دوست دارید برای آن انتخاب کنید مأموریتی نیز برای خدمت به مردم دارید یا خیر؟
آیا از وعدهها و شعارهایی که آقای رئیسی دادهاند مأموریت ایشان مشخص نشده است؟
من آقای رئیسی را به فکر تامل بیشتر دعوت میکنم. دولت جدید نباید دوباره همان موضوعات ایدئولوژیک کهنه شده و قدیمی را دوباره تکرار کند. تکرار این حرفها به معنای چرخاندن بیمعنی شمشیر است. آقایرئیسی باید فکر کند که در شرایطی که در انتخابات شرکت کرده و از مردم رأی گرفته و به ریاستجمهوری رسیده قرار است چه اقدامی برای نجات کشور و مردم انجام بدهد؟ آیا وی قرار است با حل مشکلات کشور و مردم قرار است نام خوبی از خود در ذهن مردم باقی بگذارد و یا اینکه با ادامه روند گذشته در مسیری حرکت خواهد کرد که روسای جمهور قبل از وی حرکت کردند. اگر آقای رئیسی میخواهد نام نیکی از خود برجای بگذارد باید تنگاها را بشکافد و بن بستها را از بین ببرد تا مشخص شود در پشت این دیوارها دنیای وسیع تر، بهتر و انسانی تری وجود دارد.آقای رئیسی باید به این واقعیت پی ببرد که به جز ارتباط سازنده و مثبت با جهان راهی برای حل مشکلات ایران در عرصه بین المللی وجود ندارد. هنگامی که صحبت از تعامل با جهان میکنم نیز منظور من این نیست که حتمأ با اسرائیل رابطه برقرار کنیم؛ خیر. بهجز اسرائیل کشورهای زیادی در جهان وجود دارند که میتواند با آنها رابطه داشت و از مزایای چنین رابطهای به سود کشور استفاده کرد.ارتباط با کشورهایی مانند استرالیا و کانادا چه اشکالی دارد؟ حتی با آمریکا نیز باید رابطه داشت. باید رابطه با جهان را گسترش بدهیــم تا کشــورهای جهان نیز وارد بده و بستان اقتصادی با ایران شوند. در چنیــن شرایطی وضعیت اقتصادی مردم بهتر میشود و دولت میتواند مدعی باشد به مردم و کشور خدمت کرده است.
تیمــی که آقـای رئیسی برای وزارت خارجــه انتخاب کرده متناســب با شــرایط و چالشهای بین المللی است؟ آیا این تیم از تــوانایـی کافی برای حل مشکلات بین المللی برخوردار است؟
به نظر می رسد آقــای رئیسی به اندازهای اسیر ایدئولوژیهای دست و پاگیر و متعارف سیاسی در ایران است که نتوانسته خارج از این دایره به افراد دیگر فکر کند و افراد شایستهتری را برای سیاست خارجی انتخاب کند. در چنین شرایطی آقای امیرعبداللهیان با همه انتقاداتی که نسبت به وی میشود به شکلی رفتار میکند که گویا هر کاری دوست داشته باشد انجام میدهد و به انتقادها توجه نمیکند. این در حالی است که ایشان هنوز مشکل زبان دارد و نمیتواند با طرف مقابل به خوبی و به زبان بین المللی صحبت کند. بدون تردید استفاده از چنین افرادی در سیاست خارجی در شرایط کنونی کشور را به اهداف خود نمیرساند. چنین افرادی قابل اتکا نیستند. آقای امیر عبداللهیان اگر به جای اینکه تلاش کند از هر زبانی بهصورت ناقص استفاده کند یک مترجم قوی در کنار خود قرار میداد تا سخنانش را ترجمه کند وضعیت بهتری پیدا میکرد. هرچند در روابط بین الملل و بهخصوص در مذاکرات رودررو حتما باید به زبان بینالمللی مسلط باشید.
چرا دولــت رئیسی درباره مذاکرات هستهای با تأخیر در تصمیم گیری مواجه شد؟ این تأخیر چه پیامدهایی برای آینده مذاکرات خواهد داشت؟
من عزم و اراده جدی در دولت برای مذاکرات هستهای مشاهده نمیکنم. از سوی دیگر تیم مذاکره کننده ایشان از خلاقیت و ابتکار کافی برخوردار نیستند. این سخن به معنای این نیست که آقای رئیسی و مدیران وی افراد خوبی نیستند. دیپلماسی نیاز به خلاقیت دارد و یک هنر است. کسی که هنر دیپلماسی ندارد حداقل این است که باید بداند که فاقد این هنر است. کسانی که بداند که فاقد چنین هنری است تلاش میکند به آن دست پیدا کند. این در حالی است که کسی که نمیداند که چنین هنری ندارد در همین وضعیت باقی میماند و هیچ تلاشی انجام نمیدهد. سوالی در این زمینه مطرح میکنم. آیا پیامدهای تأخیر در تصمیمگیری درباره مذاکرات برای آقایان اهمیت دارد؟ آیا پیامدهای اقداماتی که حسن روحانی و محمدجواد ظریف انجام دادند برای آنها اهمیت داشت؟ همه این افراد محترم هستند و برای آنها احترام قائل هستم. اما در هیچ کجای دنیا هیچ جمعیتی شبیه هم نیست و با هم تفاوت دارند. این در حالی است که در جمهوری اسلامی همه بهرغم تفاوتهایی که با هم دارند به شکلی رفتار میکنند که گویا شبیه هم هستند. چنین وضعیتی باعث از بین رفتن قدرت تفکر و ابتکار خواهد بود. محدود و محبوس کردن سیاستمداران در یک چارچوب بسته ایدئولوژیک آسیبهای زیادی به ما زده و در آینده نیز خواهد زد. با این وجود همچنان سیاستمداران به دنبال این هستند که چگونه از همان سیاستهای ایدئولوژیک که کشورهای جهان نسبت به آن حساسیت دارند استفاده کنند. این افراد فکر نمی کنند در حالی که مبارزات سیاسی زیادی انجام دادهاند و برای رسیدن به قدرت با هم رقابتهای زیادی داشته اند باید به سمتی حرکت کنند که اثــری مثبــت در زندگی مردم از خود برجــای بگذارند. مشکل ما این نیست که حسن روحانــی، سیــدابــراهیم رئیسی یا سیدمحمــد خـــاتمی انسانهای خوبی هستند یا خیر. موضوع مهم این است که فضای سیاسی حاکم بر کشــور مسمـوم و بیمار است. منظـورم از فضــای سیاسی نیز به افــراد و یــا شخص خاصی بازنمیگردد و بلکـه منظور محیط تفکر سیاسی در کشور است که در وضعیت نامطلوبی قرار دارد. در چنین شرایطی برخــی افـراد برای اینکه محبوبیت تخیلی خود را از دست ندهند، مرتب از این فضا تعریف میکنند و اجازه نمیدهند مشــکـلات آن مشخــص شــود. هنگامی که من از فضای نامــطلوب سیاسی کشور صحبت میکنم به هیچ وجه به فرد خاصـی توجه نمیکنم.کسانی که در انتخابات تلاش میکنند از مـردم رأی بگیرند و در نهایت به عنوان رئیسجمهور انتخـاب میشوند به عنوان شخص اول اجرایی کشور باید به مردم پاسخگو باشند و در مسیری حرکت کنند که مطالبات مردم به نتیجه برسد.
با توجه به شــرایط اقتصــادی امــروز کشور و چالشهای داخلی و همچنین چالشهایی که در زمینه بینالمللی وجود دارد آیا میتــوان نسبت به آینده مذاکرات هستهای خوشبین بود؟
با توجه به شرایط موجود در پیشانی این موجودیت دیپلماتیک نور امیدی نمیبینم. به نظر میرسد به جز موجودیت دیپلماتیک موجود افراد دیگری نیز در کنار آنها وجود دارند. با این وجود سوال این است که چرا از این افراد و افراد لایقتر استفاده نمیشود و یا با آنها مشورت صورت نمیگیرد. آیا اختلافات و حسادتهای سیاسی مانع میشود که از افراد شایسته و لایق در زمینه دیپلماسی استفاده نشود؟ در دولت احمدینژاد دونفر به عنوان وزیر امور خارجه انتخاب شدند. در ابتدا منوچهر متکی به عنوان وزیر انتخاب شد که در این سطح نبود و عملکرد ضعیفی داشت اما نفر دوم آقای صالحی بود که فرد شایستهای است و در دولت حسنروحانی نیز به عنوان رئیس سازمان انرژی اتمی فعالیت کرد. تواناییها و درایت وی برهمگان اثبات شده است. در جریان مذاکرات هستهای نیز هنگامی که در صنایع آب سنگین اراک بتن ریختند، علی اکیر صالحی از جمله کسانی بود که نسبت به این موضوع اعتراض کرد و اعتراض بهجایی نیز انجام داد. همه دنیا میدانند که آقای رئیسی اصولگراست و به چه طیفی وابستگی دارد. نمیدانم آیا وی از اینکه همه او را اصولگرا می دانند چه احساسی دارد. با این وجود این نکته را میدانم که اگر میخواستند یک وزیر خارجه اصولگرا انتخاب کنند آقای صالحی به عنوان یک چهره اصولگرا انتخاب مناسبتری بــود و میتوانســت در زمینــه دیپلماسی تأثیرگذارتر باشد. ایـن در حالی است که آقای رئیسی از کسی در وزارت خــارجه استفاده کرده که حتی روی بدیهیتریــن توانایی وزیر شدن یعنی تسلط بر زبان انگلیسی نیز برخـوردار نیست و در این زمینــه مشــکل دارد. متأسفانه باید عنوان کنم در نگاه به شایستهسالاری در کشور نگاهها کوته بینانه اســت و افراد تنها به حلقه نزدیـک به خود نگاه میکنند و نه بــه شــایستــگان واقعی.به جــز حلقه نزدیــکان رئیـسی 80 میلیون نفــر دیگــر نیز در کشور زندگی میکنند که اگر به خوبی چشم خود را خود را باز میکردند میتوانستند افراد شایسته و نخبهای در زمینه های مختلف و بهخصوص در زمینه سیاست خارجی پیدا کنند. رئیسی باید بداند موفقیت وی دولتش و بهبود زندگی مردم ایران تنها با آشتی با کشورهای جهان است و نه با قهر و شمشیرکشی برعلیه کشورهای جهان. اگر این موضوع در دستور کار دولت جدید قرار بگیرد میتوان نسبت به حل مشکلات در آینده خوشبین بود و در غیر این صورت چالشها حل نشدنی باقی خواهد ماند و بلکه ممکن است بیشتر شود.
*آرمان ملی