فرهنگ فارسی و جفاهای صداوسیما؟ با اینکه سالهاست حوادث بزرگ و بسیار مهمی در داخل و پیرامون کشور رخ داده و میدهد و ضرورت بحث و بررسی ملی در مورد آنها بر هیچکس پوشیده نیست ولی در صداوسیما خبری از بحث و فحصهای جدی با حضور صاحبنظران مختلف نیست و خدا میداند که این خلأ مهم چگونه باید پر شود و اذهان عمومی چگونه شکل میگیرند؟ صداوسیما در این زمینههای مهم بلندگوی یک نگاه رسمی و کلیشهای است و تقریبا هر رویدادی که رخ دهد همه میدانند که این دستگاه عظیم رسانهای که در میان شبکههای رادیو و تلویزیونی دنیا یکی از پرتعدادترین پرسنل را دارد و هزینههایش سر به آسمان میزند چه موضعی میگیرد و کارشناسانش چه خواهند گفت؟! لذا امید چندانی به تضارب افکار و اندیشهها و باز شدن و بررسی همهجانبه مسائل سیاسی در رسانه ملی نیست. اما با تنزل این سوال جدی مطرح میشود که اگر رسالت سیاسی صداوسیما چنین وضعی را اقتضا میکند آیا در دیگر موضوعات از جمله در اقتصاد و فرهنگ و ادبیات و تاریخ و معرفی چهرههای علمی هم امکان نقشآفرینی رسانهای که با پول بیتالمال اداره میشود، وجود ندارد؟ راستی رسانه ملی در بخشها و زمانهای مهم خود کی و چگونه به ادبیات فاخر فارسی پرداخته است؟ جایگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی در رسانه ملی کجاست؟ او که به ایران و ایرانی هویتی عمیق و حماسی داد و زبان فارسی را ابدی ساخت کی و کجا در سیمای جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گرفته و اثر عظیم و معجزهگونهاش با جلوههای رسانهای، مخاطبان را به خود جلب کرده است؟ سعدی چه؟ مولانا، رودکی، حافظ، خواجویکرمانی، وحشیبافقی، خیام و دهها شاعر و ادیب و دانشمند ایرانی که هرکدامشان قلههای سربهفلک کشیده ادب فارسیاند، چرا باید در رسانه ملی مهجور باشند و معانی بدیع و جاودانه و انسانی خلق شده توسط آنان از طریق صداوسیما جان ایرانیان را تازه نکند و حظ معنوی نثارشان نسازد؟ کدام کشور باقدمت است که چنین گنجینههای بیمثال فرهنگی داشته باشد و چنین خود را محروم و فقیر فرهنگ سازد؟ به قول علامه شفیعیکدکنی «زبان فارسی که حافظ دارد، سعدی دارد و نظامی دارد، شکسپیر نمیتواند با آن زبان کشتی بگیرد...» و شما ببینید که از آثار شکسپیر چه تعداد و به چند زبان فیلم ساختهاند چنانچه نوجوان ما هم اسم اتللو و یا رومئو و ژولیت به گوشش خورده است ولی داستان وطنپرستی رستم را نمیداند و از کوهتراشی فرهاد چیزی به سمعش نرسیده است و شاید تصور کند که داستان طوطی و بازرگان را مادربزرگها ساختهاند! صداوسیما علاقهای به سرمایهگذاری روی این اسطورههای فرهنگ فارسی نشان نمیدهد ولی آیا خرج زیادی دارد که قبل از تبلیغات برای پفک و چیپس یک غزل از حافظ بخواند یا از مواعظ سعدی قطعهای را بیان کند یا داستان شیرینی از مولوی را از رو بخواند؟ وقتی ما از سرمایههای عظیم خود غفلت میکنیم، آذربایجان برای ما شاخ میشود، در صورتی که ما نه با نیروی نظامی که با مولوی و حافظ و سعدی میتوانستیم و میتوانیم آسیای میانه را به تسخیر فرهنگ خود درآوریم. مگر جلوی چشممان کشورهای فقیر فرهنگی به سرمایه دزدی از ما روی نیاوردهاند و مفاخر ما را مصادره نمیکنند؟ وقتی حافظ و سعدی و مولوی در صداوسیما غایب هستند، دیگر دهانمان قفل میشود که از غیبت شهریار هم دم بزنیم، جا داشت که حیدربابای شهریار علم شود و آذریزبانانمان مدهوش آن شاهکار زمانه شوند. نیما آن سبکآفرین معاصر، پروین اعتصامی، ملکالشعرای بهار، اخوان ثالث، فریدون مشیری، سیمین بهبهانی، احمد شاملو و ابتهاج که حافظ زمانهاش خواندهاند چرا باید اذهان تشنه جوانانمان را آکنده از فرهنگ نسازند و چرا نگاه ایدئولوژی باید همه چیز را زیر سیطره خود بگیرد و از شکوفاییها و عظمتها غفلت شود؟ اگر نگاه ایدئولوژی قدری تخفیف پیدا کند حتی فروغ فرخزاد با شعر عصیانگرش که با نگاه رسمی کشور زاویه دارد میتواند بهعنوان جزیی از شعر معاصر مورد نقد قرار بگیرد. از ادبیات که بگذریم در تاریخ هم همین وضع را داریم، تاریخ پرعبرت ما یا در صداوسیما نیست یا با نگاه و قرائت رسمی بیان میشود و جوان ما نمیداند که در جریان جنگهای روس و ایران چه بر این ملت گذشت؟
مشروطه چه بود و نهضت ملی شدن نفت چگونه از غارت سرمایههای کشور جلوگیری کرد؟ وقتی صداوسیما خودش و مردم را از مباحث بکر و واقعگرایانه محروم میکند و توان موجآفرینی طبیعی را از محافل علمی میستاند، فرهنگ فارسی از تحول و نوآوری و نوزایی دور میشود و ما در دنیای پرغوغا و پررقیب خلعسلاح میشویم. اگر در اشاعه فرهنگ ایرانی کمکاری مفرط نبود طالبان چیزی نبود که در حوزه تمدنی فارسی با زور سلاح و پول در افغانستان حاکم شود. ایران با بازتولید و غنابخشی به فرهنگ دیرین خود میتواند از آسیای میانه تا افغانستان و پاکستان و قلب هند دامان خویش را بگستراند و حتی تهاجم فرهنگی کند و از پی آن نوبت شکوفایی اقتصاد هم فرا برسد. آیا صداوسیما از رخوت کلیشهای خود را نجات خواهد داد؟ آیا در زمانه یکدستی حاکمیت، امکان شکوفایی پردامنه فرهنگی وجود دارد؟
*آرمان ملی
|