جماران: مهر و محبت پیامبر رحمت (ص) در هیچ جایگاهی مانند قرآن و عترت ، به خوبی نمایان نشده است.
هر کسی از زوایه ای از آسمان پناور محبت ایشان را نشان میدهد ولی این دو جایگاه متفاوت عمل می کند.
ترسیم مهرِ محمدی در قرآن
از آیات مهمی که مهر و محبت رسول خاتم (ص) را به تصویر کشیده آیات آخر سوره توبه است که آن پیامبر رحمت ؛ همه آدمیان ارزشمند را مانند جان خویش میداند ؛
لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿توبه/۱۲۸﴾
قطعا براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید در مورد شما مشتاق و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.
واژه های این آیه هر کدام زاویه ای از مهر ومحبت او را نشان داده که به بررسی اجمالی آن میپردازیم؛
"رسول من انفسکم" ؛
این فرستاده خداست و فرستاده ای که از خود شماست..
معنای "انفسکم" بمعنای عرب بودن و یا از قریش بودن و یا عشیره خاص بودن نیست ، بلکه همانطوریکه فخررازی و المیزان گفته اند؛ بمعنای این است این پیامبر از جنس خود شماست.
اما از معنا، معنا لطیف تر این است بگوییم "نفس" یعنی جان و شاید مقصود این باشد که ؛ او پیامبری است که از "جان خود شما برخاسته است".
این معنا ارتباط مهر و محبت بین او و ما را ژرف تر معرفی میکند.
"عزیز علیه ماعنتم" ؛
برای او فشارها و سختی های عادی و یا تحمیلی بر شما بسیار سخت است .
معیار در سختی ها ؛ سختی هایی است که وجدانا سختی شمرده شود . پس کسی نمیتواند سختی هایی که بر یک بخشی از مسلمین وارد میشود را استثناء کند و بگوید این قسمت نمیتواند سختی برای پیامبر باشد.
چه زیبا فخررازی گوید:
"شدیدةعلیه من وصول شی من آفات الدنیا و الاخرة الیکم."
علامه طباطبائی درک و تحمل سختی هایی وارده بر پیامبر ص را مختصِ مسلمین ندانسته و گوید : این حالات پر مهر پیامبر(ص) اختصاصی به مومنان ندارد و حتی نسبت به غیرمومنان هم چنین است.
"حریص علیکم" ؛
به معنای اشتیاق آن جناب نسبت به مسلمین است که در مسیر سعادت و خوشبختی باشند.
به نظر این قلم ؛ در این تعبیر قرآن علامتی یافت نمیشود که پیامبر (ص) نسبت به سعادت اُخروی حرص وولع دارد ، بلکه ایشان مشتاق کمال یابی و خوشبختی همگان در همه ی زوایای زندگی دنیوی و اخروی است.
"بالمومنین رووف رحیم"
در عرف ؛ رافت بمعنای محبت است و رحیم بمعنای محبتی که باعث گذشت از لغزش ها میشود.
علامه طباطبایی بر این باور است که پیامبر به مومنان روف و رحیم است .
اما به ذهن این نویسنده میرسد ؛ پیامبر نسبت همگان روف و رحیم است و نه فقط مومنان . و اگر نام مومنان برده شده بجهت تاکید است که اینان مورد محبت جدی و بیشتری از سوی پیامبر رحمت هستند.
خروجی آیه این است که به تعبیر علامه طباطبایی ؛ پس او را اجابت کنید.
و به تعبیر زیباتر ؛ "تحنوا الیه" باشید ، بدین معنا که "با او زندگی" کنید.
مِهر محمدی (ص) و تکامل روحی
ظهور مهر محمدی (ص) در هدایت فکری و تکامل روحی و نیز تعامل در این غایت است ، و نه جهاد و تهاجم که متاسفانه بسبب بدرفتاری و خشک اندیشی تکفیری های عصر حاضر چون وهابیت ، القاعده ، داعش و طالبان ؛ "سکه رایج اسلام" به تهاجم و خونریزی و خشونت ضرب شده !
بر این مدعا که مهرمحمدی برای تکامل و تعامل در این مسیر ، شواهدی داریم:
۱ ) سطح جامعه دینی در مدینه نشان دهنده سطح آرامش و امنیت آنان است ؛ یا ایها الدین آمنوا ادخلوا فی السلم .. (بقره / ۲۰۸)
۲) اعزام مبلغین و نه مهاجمین خود روایت گویای برای هدایت فکری پیامبر (ص) است.
در مدینه امثال ابن مسعود حضور پیدا کردند و با قرآن مردم را هدایت کردند تا جائیکه گفته اند : "فتحت المدینه بالقرآن".
در یمن امام علی (ع) تشریف بردند.
ووقتی خالد بن ولید برای همین مهم به اطراف اعزام شد و معروف بود که : "داعیا الی الاسلام و لم یبعثه مقاتلا" ، ولی متاسفانه سرخود از روش قهری و تهاجم و خونریزی استفاده کرد ! پیامبر متاثر و گریان شد و او را بازگرداند و امام علی را فرستادتا خسارات را جبران کند.
رفتارمهرآمیز با غیرمومنان
شفاف ترین جایی که میتوان در مورد مهر و محبت کسی سخن گفت ، رفتار او در برابر مخالف و معاندین اوست.
پیامبر عزیز اسلام آغازگر جنگ نبود و اهل تحمیل عقیده نبود و فقط روش هایی را ارائه میکرد که حاکی از دغدغه او برای رهایی بشر از ظلم های درونی و بیرونی بود.
او دعوت میکرد و البته برای رفع موانع دعوتش کوشا بود .
به تعبیر استاد مطهری ؛ جهادی که با سیطره جوئی و هوی و هوس آمیخته باشد جهاد نیست همانطوری که هر خم و راست شدن نماز نیست.
اشتباه فاحش برخی روشنفکران معاصر
این سخن برخی معاندان با پیامبر (ص) که میگویند ؛ پیامبر بعد از مکه و مدینه ، در اواخر دورانش یعنی دوسال پایانی دست به شمشیر برد تا سیطره خود را تکمیل کند ، از دروغ های بزرگ است.
واقعیت تاریخی از این قرار است که رفتار جدی پیامبر در اواخر پاسخ به پیمان شکنی و آدم کشی های مکرر مشرکین بوده است.
اضافه بر اینکه این سخن ناصواب ، با آیاتی مانند ؛
"لااکراه فی الدین" (بقره/۲۵۶)
و " لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ" (غاشیه/۲۲ )
و " فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ" .(کهف/۲۹)
و.. معارض است.
باید معیار کلی در رابطه با محبت و مهر پیامبر (ص) را در این آیه ذیل دید که فرمود :
"وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (انفال/۶۱) و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند، تو نیزتمایل نشان ده..
روش و سیره پیامبر در برابر مشرکان
مهمترین برخورد قهری پیامبر(ص) با مشرکان که در سال هشتم هجرت اتفاق افتاده است و آن هم بر اساس آیات سوره توبه مبنی بر اعلام برائت از مشرکین بود.
در روش قهری پیامبر اسلام نیز ؛ باز هم مهر و محبت و رحمت دیده میشود:
اولا ؛ با تعبیر استادمان آیت الله جوادی آملی ؛ بعد از مکه فتح ، پیامبر مشرکین را آزاد گذاشت و نفرمود باید موحد شوید . و مشرکینی که خواستند بت پرست بمانند ماندند ! و پیمبر نفرمود باید مسلمان شوند ، بله تعهد داشتند به مسلمین کاری نداشته باشند.
ولی چون پیمان شکنی کردند و دست به خون مسلمین آلوده کردند ، آیات برائت نازل شد.
و ثانیا ؛ براساس آیات اوائل سوره توبه ؛ به آنان ۴ ماه فرصت داده شد.
و ثالثا ؛ براساس همان آیات اوایل سوره توبه ، پناهنده آنان پذیرفته می شد.
در روایت است : عده ای از اسرا را محضر پیامبر آوردند که چه بسا حکم اعدام بگیرند ! پیامبر رحمت فرمودند : اسلام را به آنان عرضه کرده اید ؟ اصحاب گفتند : نه خیر ! پیامبر (ص) فرمود: به محل امن آنان را ببرید و اسلام عرضه شود ... وقتی به پیامبر اعتراض کردند چرا دستور اعدام ندادید؟! آیات ۴۵ ۴۶ سوره احزاب را خواندند : "أَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَرۡسَلۡنَٰکَ شَٰهِدٗا وَمُبَشِّرٗا وَنَذِیرٗا .."
مهم ایننکته قرآنی و تاریخی است که لازم است بدانیم روش پیامبر ص ، مطلقا بر تهاجم و خونریزی و به دردسر انداختن جامعه نبوده است .
چرا که؛
اولا ؛ "صلح حدیبیه" که در شرائط برتر بودن نیروی اسلام رخ داد ، نمونه روشن از رحمت واسعه پیامبر (ص) است.
و ثانیا ؛ سیاست "تالیف قلوب" یکی از مظاهر اسلام رحمانی است ، پول دادن به مشرکین ، باج دهی و ترس نبوده ، بلکه ایجاد علاقمندی و نشان دادن حُسن نیت و اظهار سیاست "مدارا" در اسلام است.
در جلد پنجم تاریخ دمشق لیست افرادی آمده که پیامبر مبالغ زیادی را به آنان داده ، آمده است که در این بین نام ابوسفیان و تبار او به چشم می خورد.
حتا پیامبر (ص) از سهم خود از خمس هم به مشرکان میداده است.
این گوشه از "مهرمحمدی" است. از القاعده و طالبان و داعش بگذریم، آیا ما هم از مهرمحمدی (ص) سهمی برده ایم؟ چقدر و تا کجا؟