«قفقاز جنوبی» میدان جدید رقابت شرق و غرب یک سال از آغاز جنگ آذربایجان و ارمنستان می گذرد؛ نبردی که در نوامبر ۲۰۲۰ به پایان رسید و آذربایجان توانست مناطق مورد ادعای خود را با نظامیانی آموزش دیده و مجهزتر در کنترل خود بگیرد. این موفقیت آذربایجان که واکنش های متفاوتی را در جهان برانگیخت، بدون حمایت روسیه قابل دستیابی نبود. میانجیگری روسیه در نوامبر سال گذشته باعث شد تا مرزهای شناخته شده بین المللی که به ادعای آذربایجان حدود سه دهه در اشغال ارمنستان بود، دوباره به آذربایجان بازگردد. روسیه همچنین به عنوان بخشی از این توافق تعدادی از نیروهای صلح طلب را در منطقه قره باغ کوهستانی ارمنستان مستقر کرد. دو کشور پیش از آن نیز بر سر حاکمیت بر منطقه قره باغ جنگیده بودند و مهم ترین آن جنگی هفت ساله بود که بین سال های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۴ در گرفت و در نهایت به آتش بس ختم شد. در این جنگ همچنین شاهد دخالت بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی بودیم. آذربایجان از حمایت شدید ترکیه برخوردار بود و ارمنستان نیز کم و بیش کمک هایی از روسیه دریافت کرد. آذربایجان همچنین متهم شد که از مزدوران خارجی و گروه های شبه نظامی در جریان این نبرد استفاده کرده است. یک سال از آغاز جنگ می گذرد و اکنون آشکار شده است که تغییر و تحولات مرزی این جنگ، واقعیت های ژئوپلیتیکی جدیدی را در قفقاز جنوبی و منطقه خزر ایجاد کرده و بازیگران منطقه ای و بین المللی هم سیاست های خود را با توجه به این واقعیت های جدید تعیین می کنند. به نظر می رسد هجوم ترکیه به قفقاز جنوبی در حال نتیجه دادن است و این کشور توانسته هژمونی دیرینه روسیه در منطقه را کم اثر کند. در جریان جنگ سال گذشته و پس از آن، ترکیه حمایت نظامی و سیاسی قابل ملاحظه ای از آذربایجان کرد تا قدرت خود را در قفقاز جنوبی به روسیه نشان دهد. روسیه هم که تا حدی همراهی بیشتری با ارمنستان دارد، در جنگ اخیر حمایت قابل ملاحظه ای از این کشور نکرد و این بی تفاوتی مسکو باعث شد تا ارمنستان شکست سنگینی را در جنگ با آذربایجان متحمل شود. ارمنستان در مواجهه با این واقعیت تلخ جدید، موقعیت خود را مجددا ارزیابی کرده و ظاهرا به این نتیجه رسیده است که برای خروج از این وضعیت باید خاطرات تلخ رابطه خود با ترکیه- از جمله نسل کشی ارامنه به دست ترکیه - را یک بار برای همیشه حل وفصل کند و دشمن قدیمی خود را به عنوان دوست و شریک بپذیرد. در همین راستا، مقام های ارشد ارمنستان و ترکیه اظهارات مثبتی درباره رابطه دوجانبه داشته اند و این را می توان نشان دهنده تغییر اساسی دانست. نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان، اعلام کرده که «بدون پیش شرط» آماده آشتی با ترکیه است و در آن سو هم رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه، گفته است اگر ارمنستان آمادگی خود را برای حرکت در این مسیر تنش زدایی رسما اعلام کند، آماده عادی سازی تدریجی رابطه آنکارا-ایروان است. اقدامات ارمنستان برای بهبود رابطه با ترکیه در هفته های اخیر آغاز شده است. هواپیماهای مسافربری ترکیه می توانند با عبور از حریم هوایی ارمنستان به آذربایجان بروند و اخیرا هم برنامه پنج ساله ای در این کشور مورد تصویب قرار گرفته که بهبود رابطه با ترکیه مهم ترین بخش آن است.
بازیگر پشت پرده
جنگ سال گذشته یک بازیگر دیگر هم داشت که چندان مورد توجه قرار نگرفت. اسرائیل با تامین تجهیزات نظامی و هواپیماهای بدون سرنشین موردنیاز ارتش آذربایجان در این جنگ که حدود دو هزار قربانی داشت، مورد انتقادهای شدید بین المللی قرار گرفت. اسرائیل حدود ۷۰ درصد تسلیحات نظامی آذربایجان در پنج سال گذشته را تامین کرده و پهپادهای اسرائیلی نقش مهمی در شکست ارمنستان در جنگ سال گذشته ایفا کردند. علاوه بر اسرائیل، آمریکا هم نقشی قابل توجه در این منطقه دارد. آذربایجان در منطقه ای مهم قرار گرفته و ایالات متحده نمی خواهد با کاهش توجه به این منطقه، باعث افزایش نفوذ روسیه و ترکیه شود. تامین امنیت انتقال انرژی به اروپا با توجه به ذخایر گازی و نفتی عظیم آذربایجان، موقعیت ژئواستراتژیک این کشور در رقابت میان آمریکا و روسیه، ارتباط باکو با اسرائیل و همچنین امکان ورود به آسیای میانه از طریق آذربایجان از جمله مهم ترین دلایل رابطه گرم ایالات متحده و آذربایجان به شمار می آید. اما «لوک کافی» کارشناس مسائل روسیه و مدیر مرکز سیاست خارجی نگاه دیگری به تحولات یک سال اخیر این منطقه دارد و وضعیت مناطق مورد مناقشه ارمنستان و آذربایجان را مشابه بالکان می داند و می گوید: «این رویداد در بالکان ممکن است آرمان های صربستان برای بازپس گیری کوزوو را دوباره زنده کرده باشد و در گرجستان، اوکراین و مولداوی، اندیشه بازپس گیری سرزمین های در اشغال روسیه را تقویت کند. در این میان پرونده کوزوو مشخص ترین مورد است. الکساندر ووچیچ، رئیس جمهوری صربستان تاکنون به طور ضمنی درباره اشغال مجدد کوزوو به دست نیروهای کشورش هشدار داده است. این مقایسه در نگاه اول ممکن است بی مورد به نظر برسد اما اگر از قره باغ درس گرفته باشیم، خواهیم دانست که چنین ادعاهایی نیاز به بررسی دقیق دارد. کوزوو و ناگورنو قره باغ هر دو مناطق خودمختار در دو جمهوری بوده اند اولی در صربستان و دومی در آذربایجان. هر دو نیز در گذشته تابع یک ساختار حکومتی بزرگ تر بوده اند اولی در یوگسلاوی و دومی در اتحاد جماهیر شوروی پیشین. با فروپاشی شوروی چندین تمایز اساسی بین دو این جمهوری بر اساس ماهیت جنگ و واکنش های بین المللی به آن پدیدار شد».
درس جنگ آذربایجان و ارمنستان
«یانوژ بوگایوفسکی»، پژوهشگر بنیاد جیمزتون آمریکا هم با اشاره به یک سالگی جنگ قره باغ به سه درس اصلی این جنگ اشاره می کند و می گوید: «توافق برای حفظ وضعیت موجود، موقتی است؛ وجود صلح بانان روسی برای منطقه مضر است، به رسمیت شناخته شدن وضعیت نهایی، ضروری است. وضع موجود در قره باغ به طور نامحدود دوام نمی آورد، به ویژه اگر دو طرف بر راه حل های کاملا متضاد اصرار بورزند. «نبرد منجمد» هم نام درستی برای وضعیت حاضر نیست، زیرا این وضعیت شامل درگیری های حل نشده ای است که یکی از طرفین عمدا مذاکرات برای حل آن را متوقف یا منحرف می کند و میانجیگری بین المللی هم در این میان ضعیف یا پراکنده است. مذاکرات درمورد منطقه ترانسنیستریا مولداوی، دونباس اوکراین، آبخاز گرجستان، اوستیای جنوبی و قره باغ آذربایجان پس از بروز درگیری های اولیه نتیجه نداد و بنابراین چشم انداز جنگ در این مناطق همچنان متصور است. دومین درس آن است که صلح بانان روسی، کشور میزبان را «تضعیف» می کنند زیرا آنها نه تنها مانع کنترل منطقه به دست کشور آسیب دیده می شوند بلکه صرف وجود آنها ممکن است سبب مشروعیت بخشیدن به تجزیه طلبان، ایجاد قدرت های موازی، چندپارگی نهادهای دولتی، فشار بر دولت مرکزی و سنگ اندازی در روند پیوستن کشور میزبان به اتحادیه اروپا و ناتو می شود. حضور نیروهای روسی در منطقه ترانسنیستریا در مولداوی یک نمونه برجسته از این حضور نظامی است و مسکو ظاهرا چنین محاسبه کرده که استقرار نیروهایش در قره باغ، سبب مهار گرایش جمهوری آذربایجان به غرب می شود.
درس سوم هم اشاره بر واقعیت «عدم مشروعیت» دارد. سرزمین های جدا شده در طول جنگ ها، برای تضمین استقلال خود نیاز به مشروعیت بین المللی و به رسمیت شناخته شدن وضعیت نهایی شان دارند. کوزوو باوجود مخالفت صربستان، بارزترین نمونه از مناطقی است که مسیر نسبتا سریع از جدایی سرزمینی تا کشور کاملا شناخته شده را طی کرده است. اگرچه کرملین سعی کرده نتیجه مشابهی را در آبخاز و اوستیای جنوبی به دست آورد اما تا کنون به جز خود روسیه، تنها پنج کشور این مناطق را به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته اند. نهادهای بین المللی عضویت این مناطق را نپذیرفته اند و گرجستان هم مصمم است که آنها را پس بگیرد.
*شرق
|